هوش هیجانی چیست و چطور میتوان آن را در محیط کار افزایش داد؟
- هوش هیجانی چیست؟
- ویژگیهای هوش هیجانی چیست؟
- علائمی که سطح پایین هوش هیجانی را نشان میدهند
- روشهای افزایش هوش هیجانی چیست؟
- هوش هیجانی چه کمکی به موفقیت شغلی میکند؟
- چگونه به افراد کمک کنیم تا هوش هیجانی خود را توسعه دهند؟
- چطور هوش هیجانی خود را بسنجیم؟
همه ما میشناسیم افرادی را که در مدیریت احساس خودشان مسلط هستند و در موقعیتهای استرسزا عصبانی نمیشوند. در عوض، از مهارتی برخوردار هستند که به مسأله نگاه کرده و با آرامش راهحل پیدا میکنند. آنها تصمیمگیرندگان فوقالعاده ای هستند و میدانند چه زمانی به شهود خودشان اطمینان کنند. بدون در نظر گرفتن توانایی آنها، معمولا این افراد بیشتر تمایل به صداقت با خودشان را دارند. آنها بهخوبی پذیرای انتقادات هستند و میدانند چه زمانی از آن برای بهبود مهارتشان استفاده کنند. افرادی با این شاخصه، از هوش هیجانی بالایی برخوردارند.
ما در این مطلب سعی داریم توضیح دهیم که هوش هیجانی یا EQ چیست و چه ویژگیهایی دارد؛ همچنین در ادامه نشانههای کمبود هوش هیجانی و راههای تقویت این قابلیت را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
هوش هیجانی چیست؟
قبل از هرچیزی باید بدانیم که هوش هیجانی چیست؛ همه ما شخصیت، نیازها و خواستههای متفاوتی داریم که به روشهای مختلف احساس خود را نشان میدهیم. در این میان اقدام و هوش ما بهویژه اگر میخواهیم به موفقیت برسیم، بسیار اهمیت خواهد داشت در نتیجه هوش هیجانی نیز اهمیت زیادی پیدا میکند.
هوش هیجانی توانایی تشخیص احساس خود و فهم آنچه که به شما میگویند و تشخیص احساساتی است که بر اطرافیان شما اثر میگذارد. هوش هیجانی درک از دیگران را نیز در برمیگیرد، زمانی که شما حس آنها را درک کنید این موضوع به شما اجازه میدهد تا روابطتان را به طور مؤثر مدیریت کنید.
افراد با هوش هیجانی بالا معمولا در بسیاری از زمینهها موفق هستند. دلیل آن این است که دیگران دوست دارند این تیپ افراد در تیمشان باشد. وقتی فردی با هوش هیجانی بالا ایمیل ارسال میکند، جواب آن را میگیرد. وقتی به کمک نیاز دارند، معمولا توسط دیگران پاسخ داده میشود. زیرا در دیگران حس خوب ایجاد میکنند و زندگیشان بهتر از کسانی که زود عصبانی یا ناراحت میشوند، پیش میرود.
ویژگیهای هوش هیجانی چیست؟
در کتاب دنیل گلمن (Daniel Goleman) روانشناس آمریکایی با عنوان «هوش هیجانی چرا مهمتر از هوش منطقی است» که در سال ۱۹۹۵ نوشته شده، وی تعریف هوش هیجانی را بر اساس این ۵ ویژگی بنا کرده است:
- خودآگاهی: افرادی که هوش هیجانی بالایی را دارا هستند، معمولا خودآگاهترند. آنها احساسات خودشان را درک کرده و به خاطر این، اجازه نمیدهند که احساساتشان بر آنها غلبه کنند. اعتمادبهنفس دارند زیرا به شهود خود اطمینان کرده و کنترل خودشان را از دست نمیدهند. همچنین تمایل دارند که با خودشان روراست باشند. نقاط قوت و ضعف خودشان را میشناسند و بر روی زمینههایی که باعث بهبود عملکردشان میشود، کار میکنند. بسیاری از افراد باور دارند که خودآگاهی مهمترین بخش هوش هیجانی است.
- خودتنظیمی: این بُعد، توانایی کنترل احساسات و اقدامات ناگهانی است. افرادی که خودتنظیم هستند معمولا اجازه نمیدهند که عصبانیت و یا حسادت بر آنها غلبه کند و تصمیمهای غیردقیق و ناگهانی بگیرند. آنها قبل از اقدام فکر میکنند. ویژگیهای افراد خود تنظیم، تفکر دقیق، راحتبودن با تغییر، انسجام و توانایی نه گفتن است.
- انگیزش: افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عمدتا خودانگیختهاند. آنها تمایل دارند تا برای رسیدن به موفقیت بلندمدت، نتایج کوتاه مدت را به تأخیر بیاندازند. معمولا بهرهور، دوستدار تغییر و در انجام عمل اثربخش هستند.
- همدلی: این احتمالا دومین عنصر مهم هوش هیجانی است. همدلی توانایی شناسایی و درک نیازها، خواستهها، نقطهنظرات افراد پیرامون ما است. افرادی که از همدلی برخوردارند، در تشخیص احساسات دیگران بهتر عمل میکنند، حتی اگر احساسی که درک کردهاند، خیلی واضح نباشد. در نتیجه افراد همدل، معمولا در مدیریت روابط، گوش دادن فعال و ارتباط موثر با دیگران عالی هستند. آنها از کلیشهها و قضاوت سریع خودداری میکنند و روش زندگیشان آزاد و صریح و بر مبنای صداقت است.
- مهارتهای اجتماعی: معمولا صحبتکردن از مهارتهای اجتماعی که یکی دیگر از نشانههای هوش هیجانی محسوب میشود، راحت است. افرادی که مهارت اجتماعی قوی دارند، ایفاگران خوبی در کار تیمی هستند. به جای آنکه اول به موفقیت خود فکر کنند، به توسعه و موفقیت دیگران فکر می کنند. آنها بحثها را مدیریت کرده و ارتباطات عالی میسازند و در ایجاد و حفظ روابط عالی عمل میکنند.
مؤلفهها | توضیح | مشخصات |
خودآگاهی | توانایی شناخت و درک حالات ، احساسات و انگیزهها فردی و تأثیر متقابل آنها بر دیگران |
|
خودتنظیمی | توانایی کنترل یا هدایت مجدد حالات و امیال ایجاد کننده اختلالگرایش به تفکر قبل از عمل و به تعویق انداختن قضاوت |
|
انگیزش | اشتیاق به کار به دلایلی فراتر از انگیزههای مالی یا موقعیت کاریگرایش به دنبالکردن اهداف با انرژی و استمرار |
|
همدلی | توانایی درک طبیعت احساسی دیگرانمهارت در رفتار با دیگران بر اساس عکس العملهای احساسی آنها |
|
مهارتهای اجتماعی | مهارت در مدیریت روابط و ایجاد شبکههای اجتماعی، توانایی در یافتن زمینه مشترک و ایجاد حس تفاهم |
|
همانطور که دیدید طبق تعریف هوش هیجانی، هوش هیجانی یکی از عناصر اصلی در موفقیت شغلی و حرفهای محسوب میشود. با این توانایی میتوانید روابط خودتان را مدیریت کرده و شبکههای عالی ایجاد کنید. هوش هیجانی یکی از تواناییهای رفتاری رهبران محسوب میشود.
علائمی که سطح پایین هوش هیجانی را نشان میدهند
حال که متوجه شدید هوش هیجانی چیست به بررسی علائم پایین بودن آن میپردازیم، در صورت مشاهده هر کدام از این نشانهها باید روی هوش هیجانی خود کار کنید:
- اغلب احساس میکنید که دیگران منظور شما را نمیفهمند و ناراحت و عصبانی میشوید؛
- از اینکه افراد به نظرات و یا شوخیهای شما حساس هستند، متعجب میشوید و یا فکر میکنید واکنش زیادی را نشان میدهند؛
- فکر میکنید که نسبت به علاقه به کار، بیش از اندازه مبالغه صورت گرفته است؛
- از ابتدا نظرهای خود را با قاطعیت میگویید و از آنها به شدت دفاع میکنید؛
- به اندازهای که خودتان را در سطح بالایی از توقعات نگه میدارید، دیگران را نیز در این سطح از انتظارات قرار میدهید؛
- در بسیاری از مشکلات تیمی، همیشه عدهای را سرزنش میکنید.
- برایتان آزار دهنده میشود وقتی دیگران انتظار دارند تا آنها را درک کنید.
اگر موارد بالا را در خودتان میبینید، چه کاری باید انجام دهید؟
۴ استراتژی که برای حل مشکل هوش هیجانی پایین باید در پیش بگیرید
۱. بازخورد بگیرید
مسألهای را که نمیدانید، نمیتوانید حل کنید. یکی از عناصر اصلی هوش هیجانی، خودآگاهی است و خودآگاهی این توانایی را به شما میدهد تا رفتارهای خود را در لحظه انجام تشخیص داده و با آگاهی انجام دهید. چه اینکه در ارزیابی ۳۶۰ شرکت کنید یا صرفا از چند نفری که رفتار شما را مشاهده میکنند، بپرسید، این مرحله برای افزایش درک شما از بایدها و نبایدهایی که انجام میدهید، ضروری است. تنها بهدنبال بهانههایی برای رفتار خود نباشید. زیرا منجر به شکست در هدفتان میشود. به جای این کار، به بازخورد گوش دهید، سعی کنید آن را بفهمید و انجام دهید.
۲. از شکاف میان قصد و اثر آگاه باشید
کسانی که هوش هیجانی پایینی دارند، اغلب تأثیرات منفی حرفها و رفتارهای خود نسبت به دیگران را نادیده میگیرند. این افراد شکاف میان منظور خود و صحبتهایی که دیگران درک میکنند را نادیده می گیرند. در ادامه مثالهای متدوالی که این شکاف را نشان میدهید میبینیم:
آنچه که شما میگویید: در پایان روز کاری، باید همه کارها بهطور کامل انجام شود.
آنچه که دیگران درک میکنند: همه دقتم را باید برای نتایج صرف کنم و حتی اگر در این مسیر افرادی اذیت هم شدند، به کار خود ادامه میدهم.
آنچه شما میگویید: اگر من آن را بفهمم، دیگران هم میفهمند.
آنچه که دیگران درک می کنند: به اندازه کافی باهوش نیستم.
آنچه شما میگویید: نمیدانم مشکل و مسأله اصلی چیست؟
آنچه دیگران درک میکنند: برایم اهمیتی ندارد که چه احساسی دارید.
بدون درنظرگرفتن منظورتان، در مورد بار معنایی کلمات و اثری که بر دیگران میگذارد و اینکه چطور میخواهید تا آنها برداشت کنند، فکر کنید. مثلا، قبل از شروع هر جلسهای، دقایقی را با خود صحبت کنید. از خود این سؤالات را میپرسید: چه تأثیری میخواهم روی دیگران داشته باشم؟ در پایان جلسه به چه روشی از افراد میخواهم تا منظورم را درک کنند؟ چطور باید پیام خود را قالببندی کنم تا منظورم را برسانم؟
۳. صحبتهای خود و دیگران را قطع نکنید
داشتن هوش هیجانی بالا به این معنی است که بهجای اینکه تنها واکنش صرف داشته باشید، میتوانید واکنش خود را نسبت به موقعیتها انتخاب کنید. اگر شما هم صحبتها و ایدههای دیگران را نصفه و نیمه قطع میکنید، دلیل این واکنش رفتاری بهخاطر عدم کنترل شما نسبت به بحث و یا ترس از اتلاف وقت است. به همین خاطر با تغییر رفتار تلاش کنید تا قبل از هر واکنشی به مانند دکمه توقف، این رفتار را اصلاح کنید. دو توقف مهمی که باید انجام دهید عبارتند از:
- وقتی به خودمان گوش میدهیم: وقتی در بحثها عصبانی و یا بیقرار به نظر میرسید، این احتمال وجود دارد که فشاری را در قفسه سینه و فک خود احساس کنید. با تشخیص این علائم فیزیکی، خواهید فهمید که در این زمان باید خود را کنترل کنید. در نتیجه با تشخیص آنها میدانستید که چه زمانی باید از واکنش دوری کنید و مواظب تخریب دیگران باشید؛
- وقتی به دیگران گوش میدهیم: گوشدادن به این معنی است که به دیگران کمک کنیم تا منظورشان را بهتر به ما منتقل کنند (حتی اگر با آنها موافق نباشیم). وقفه در واکنش در زمانی که دیگران صحبت میکنند باعث میشود این فرصت را به آنها بدهیم تا ایدههای خود را قبل از اینکه حرفشان قطع شود، مطرح کنند.
۴. خود را جای دیگران بگذارید
اغلب افراد به شما میگویند که خودتان را جای آنها بگذارید تا همدلیتان که یکی از عناصر هوش هیجانی است، افزایش یابد، اما شما نمیتوانید احساس خود را نادیده بگیرید. شما باید هر دو جنبه را ببینید، هم برنامه کاری خود را بدانید و هم موقعیت طرف مقابل را درک کنید. دیدگاه خود را به این شکل تغییر دهید: «این موارد نگرانیهای من هستند و من دغدغههایم را میگویم، اما میخواهم نگرانی و دغدغه شما را هم بشنوم.»
تقویت هوش هیجانی نیازمند تعهد، نظم و اعتقاد هوشمندانه به ارزش آن است. با اختصاص زمان می توانیم نتایج خوبی را بگیریم و برای کسب این توانایی شانس به دست آوردن آن را افزایش دهیم.
روشهای افزایش هوش هیجانی چیست؟
۱. نحوه واکنش خود به دیگران را زیر نظر بگیرید
اینکه آیا قبل از دانستن موضوعی، قضاوت زود انجام میدهید یا نه؟ آیا کلیشه در ذهن دارید؟ صادقانه در مورد رفتار خود نسبت به دیگران فکر کنید.
۲. به محیط کار خود نگاه کنید
آیا بهدنبال جلب توجه برای موفقیتهای خود هستید. تواضع یکی از شاخصههای بسیار ممتاز است و به این معنی نیست که شما خجالتی هستید یا اعتمادبهنفس ندارید. وقتی که تواضع را تمرین میکنید، شما اشاره میکنید که چه کاری را انجام دادهاید و کاملا نسبت به آن مطمئن هستید. پس به دیگران شانس درخشش دهید و صرفا خودستایی بیشازحد انجام ندهید.
۳. خود ارزیابی انجام دهید
میتوانید با استفاده از آزمونهای روانشناختی میزان هوش هیجانی خودتان را بررسی کنید و نقاط ضعف خود را پوشش دهید.
۴. بررسی کنید که واکنشتان نسبت به موقعیت های استرسزا چگونه است
آیا زود عصبانی یا ناراحت میشوید؟ آیا دیگران را سرزنش میکنید، حتی اگر اشتباه از طرف آنها نباشد؟ توانایی آرامشدن و کنترل احساسات در محیط کار یک توانایی بسیار باارزش محسوب میشود.
۵. مسئولیت عملکردتان را به عهده بگیرید
اگر فردی را آزرده خاطر کردهاید، از وی عذرخواهی کنید. افراد بسیاری تمایل به بخشیدهشدن و بخشیدن دارند، اگر تلاش صادقانهای را انجام دهید.
بررسی کنید که اقدام شما چه اندازه روی دیگران اثر دارد اینکه قبل از اقدام شما تصمیمتان چه اثری روی دیگران داشته و خودتان را جای آنها بگذارید. اگر این کار را بکنید، چه حسی به آنها دست میدهد؟ آیا برای خودتان هم این تجربه خوشایند است؟
هوش هیجانی چه کمکی به موفقیت شغلی میکند؟
با توجه به اهمیتی که هوش هیجانی در موفقیت افراد بازی میکند بهتر است نگاهی به پارامترهایی که میتواند در این زمینه به موفقیت افراد کمک کند داشته باشیم. گُلمن در کتاب «هوش هیجانی» خود به نقل از سالووی توصیفی پایهای از هوش هیجانی را درباره استعدادهای هر شخص را در غالب ۵ توانایی اصلی توضیح میدهد که در ادامه به آنها نگاهی میاندازیم:
۱. شناخت عواطف خود
افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند بهتر میتوانند زندگی خود را هدایت کنند. این شناخت از مرور عملکرد و بازخوردهایی که در فرد در شرایط اجتماعی متفاوت از خود نشان میدهد به مرور زمان کاملتر میشود.
۲. مدیریت هیجان
مدیریت و بکارگیری درست از احساس، قابلیتی است که متکی بر شناختی است که هر فرد از خود دارد. مدیریت احساسات و هیجان که از آن به هوش هیجانی یاد میشود میتواند نتایج مختلفی از احساس ناامیدی و افسردگی تا موفقیت و شادکامی را در پی داشته باشد. همچنین مدیریت درست عواطف و احساسها میتواند علاوه بر دفع تهدیدهای محیطی، فضایی ایجاد کند که از موقعیتهایی که پیش میآید به درستی استفاده کنید.
۳. خودانگیختگی
این خصلت مربوط به تمرکز هیجان برای دستیابی به اهداف، با قدرت، اطمینان، توجه و خلاقیت است. در واقع افراد خود انگیخته، با تمرکز روی یک هدف، به تکمیل یک عمل میپردازند. آنها همواره در تکاپو و حرکت هستند و تمایل دارند که همواره مؤثر و مولد باشند. میتوان اینطور گفت که خودانگیختگی کلید رسیدن به پیشرفت است. این حس میتواند نیروی محرکی بسیار مفیدی برای افراد باشد. هر فرد اگر میخواهد در کارهای خود با موفقیت و دقت قدم بردارد، باید بتواند این قابلیت خود را شناخته و آن را تقویت کند.
۴. شناخت هیجانها و عواطف دیگران
تسلط بر این موضوع میتواند به قابلیتی به نام همدلی منجر شود. همدلی اساس ارتباط با مردم است. افرادی که از این قابلیت برخوردارند یا آن را به خوبی میشناسند، نشانههای اجتماعی را شناخته و خواستههای دیگران را تشخیص میدهند. این موضوع میتواند در آینده و با شناخت بیشتر افراد حتی منجر به پیشبینی رفتار مخاطب هم شود.
۵. حفظ و تحکیم روابط
بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. اینها مهارتهایی هستند که محبوبیت رهبری اثربخش بینفردی را تقویت میکنند.
با توجه به مواردی که گفته شد، تأثیر هوش هیجانی در موفقیت فردی، اجتماعی، شغلی و حرفهای موضوعی انکارناپذیر است. درواقع با شناختی که نسبت به هوش هیجانی پیدا شده است، شناخت انسان نسبت به خود و نوع رفتار و مدیریت بر احساسها و هیجانها، او را به این نتیجه رسانده که برای رسیدن به موفقیت باید یه مواردی بیشتر از IQ توجه کند. نتیجه یک مدیریت درست بر عواطف و احساسها، میتواند نتیجهٔ عملکرد ذهن افراد را بهتر از قبل به نمایش بگذارد.
چگونه به افراد کمک کنیم تا هوش هیجانی خود را توسعه دهند؟
بعد از آشنایی با این که هوش هیجانی چیست باید به مبحث نحوه توسعه آن بپردازیم، اگر شما فرد بدشانسی محسوب میشوید که با همکار مبتدی و یا مدیر سختگیری همکاری میکنید، بدانید که در این مسأله تنها نیستید. متأسفانه بسیاری از افراد در محیط کار از سطح هوش هیجانی پایه پایینی برخوردارند. به نظر نمیرسد آنها خودآگاهی و مهارتهای اجتماعی لازم برای محیط کار پویای شرکتهای امروزی را دارند. بسیاری از این افراد زندگی را برای ما سخت میکنند. شما چگونه میتوانید این عادت ها را تغییر دهید و محیط کار سالم، با نشاط و با بهره وری را ایجاد کنید؟ تغییر این افراد برعهده چه کسانی است؟
اگر یکی از این افراد که از لحاظ اجتماعی سطح پایینی داشته و بهطور مستقیم با شما همکاری میکند، وظیفه شماست که این کار را انجام دهید. زیرا این افراد کارتیمی را تخریب کرده و بهرهوری را از میان میبرند. در واقع آنها مانند بمب کوچک ساعتی هستند که وقتی شما کمترین انتظار را دارید، منفجر میشوند و وقت شما و انرژی افراد را میگیرند. این افراد نیاز به تغییر دارند و در صورت لزوم حتی باید محیط کار را ترک کنند.
مسأله اینجاست: توسعه هوش هیجانی بسیار دشوار به نظر میرسد، زیرا به توسعه روانشناختی و نئورولوژیکی که در طول عمر افراد شکل میگیرد، وابسته است. توسعه هوش هیجانی نیازمند تلاش زیادی برای تغییر عادتهای شکل گرفته مربوط به تعامل انسانی، است که بهطور واضح شایستگیهای پایهای مانند خودآگاهی و کنترل احساسات را دربرمیگیرد. افراد بایستی بر روی تغییر رفتار و توسعه هوش هیجانی خود سرمایهگذاری نموده و وقت زیادی اختصاص دهند، و حتی ممکن است این تغییر اتفاق نیافتد. در عمل آن چه معنا پیدا می کند این است که شما نمیتوانید شاهد تغییر هوش هیجانی افراد دیگر باشید، مگر اینکه خودشان بخواهند.
بسیاری از ما تصور میکنیم که افراد زمانی که مدیر یا مقامی با آنها صحبت میکند؛ رفتار خود را تغییر میدهند. واضح است که توسعه و یا تغییرهای پیچیده، حتی با پیشنهاد مشوقهای قوی مانند پستهای خوب و یا شرکت مناسب رخ نمیدهد و افراد زمانی که تهدید و یا تنبیه شوند، نتیجه معکوسی داشته و رفتار بسیار بدی از خود نشان میدهند. فرایندهای خشک مدیریت عملکرد و رویکرد رفتارگرایانه که پایه آن را شکل میدهد، نقص زیادی دارند. حتی بسیاری از ما و سازمان های نوآور نیز از این نقطه شروع میکنیم.
آنچه که میتواند کاربرد داشته باشد این است که ۱) به افراد کمک کنیم تا دید عمیق و بسیار شخصی از آینده خودشان پیدا کنند و ۲) به آنها کمک کنیم تا ببینید که چطور اقدامات فعلی آنها با در نظر گرفتن آینده، نیازمند کمی تلاش خواهد بود. این موارد دو گام اول مربوط به نظریه تغییر عمدی ریچارد بویاتزیس (Ricahrd Boyatzis) را بیان میکند که سالهاست به کمک رهبران مورد ارزیابی قرار میگیرند. بر اساس این نظریه، در ادامه به مطالبی اشاره میشود که نشان میدهد افراد چگونه می توانند توانایی تغییر پیچیده مربوط به هوش هیجانی را شروع و حفظ کنند:
-
ابتدا رویای خود را بیابید
اگر شما رهبری یکی از کارکنان را بر عهده دارید، ابتدا باید به او کمک کنید تا مهمترین جنبه زندگی خود را کشف کند. تنها میتوانید به جنبههایی از کار اشاره کنید که برای این فرد بسیار اهمیت دارند. سپس، به وی کمک کنید تا نسخه واضح و مشخصی از دید آینده خود را که شامل روابط مثبت و قوی با خانواده، دوستان و همکاران است، تعریف کند. توجه داشته باشید که (اینجا) در مورد مربیگری کارکنان صحبت می کنیم و نه در مورد مدیریت آنها. تفاوت مهمی میان آنها وجود دارد. در مرحله بعد، به این نکته پی ببرید که در واقعیت چه اتفاقی میافتد: وضعیت فعلی مربوط به هوش هیجانی او چگونه است؟ وقتی فردی رویای قوی برای تجسم نقاط قوت خود داشته باشد، به اندازه کافی نیز توانایی یافتن حقیقت را دارد. اگر شما واقعا وی را مربیگری میکنید، او به شما اعتماد کرده و به صحبتتان گوش خواهد کرد. البته به احتمال زیاد این کار کافی نخواهد بود.
شما میتوانید از روشها و ورودیهای دیگر مانند بازخورد ۳۶۰ درجه، یا ابزارهایی مثل ESCI (شایستگی احساسی و اجتماعی) یا فرایند مطالعه خود از رهبری (Leadership Self Study) که در کتاب رهبری قاطع (Becoming Resonant Leader) به آن اشاره شده رجوع کنید تا به صورت مستقیم شانس صحبت در مورد هوش هیجانی و سایر مهارتها را با دوستان مورد اعتماد داشته باشید. وقتی شما رؤیا و واقعیت را در نظر بگیرید، زمان آن است که شکاف میان آنها را بررسی کرده و برنامه یادگیری داشته باشید. دقت کنید که منظور برنامه مدیریت عملکرد یا حتی برنامه توسعه فردی نیست. برنامه یادگیری متفاوت از آنهاست و مسیر مستقیمی از چشمانداز فرد را بر اساس آن چه که باید در طول زمان یادگیری داشته باشد و به توسعه واقعی مهارت دست یابد، ترسیم میکند.
-
اهداف یادگیری بسیار بزرگ هستند
در اینجا ما یک مدیر ارشد را مثال میزنیم. او با وجود استعدادی که داشت، به دلیل این که در برخورد با اطرافیان از مهارت کافی برخوردار نبود، در خطر اخراج از کار قرار گرفته بود. به نظر میرسد زمانی به سبک رفتاری نامناسب خود پی برد که بیرون از خانه با فرزندان خود مشغول بازی بود. فهمید رؤیای شادی، روابط صمیمی و زندگی نزدیک با اطرافیان را که در ذهن داشته، میسر نشده است. بنابراین، با داشتن این رؤیا و پیبردن به این واقعیت تلخ، تصمیم گرفت تا بر روی همدلی خود بیشتر کار کند. بهعنوان یکی از اهداف یادگیری، توسعه همدلی یکی از سختترین و مهمترین شایستگیهای رفتاری محسوب می شود.
ظرفیت احساسی و همدلی شناختی از ابتدا در زندگی شکل میگیرد، اما در طول سالها تقویت میشود. این فرد نیز از دوران کودکی پایه خوبی برای همدلی و درک دیگران داشت، اما تحصیل فشرده و دوره زمانی که او بهعنوان مشاور در سطح داخلی و یا خارجی مدیریت داشت، این شایستگی را از او دور کرده بود. او به یادگیری دوباره نیاز داشت تا افراد را بهتر درک کرده و با آنها رفتار مناسب داشته باشد. در نهایت به موفقیت دست یافت و البته این کار از لحاظ زمانی طول کشید.
این موضوع به بسیاری از سخت کوشیها برای کارکنانتان شباهت دارد و میتواند انجام شود و نکته مهم این نظریه در این قسمت مشخص می شود که آنها (کارکنان) و شما نمیتوانید بهتنهایی این کار را انجام دهید. افراد به همنوع خود که مهربان و حمایتی باشند، نیاز دارند. آیا شما این کار را در قبال کارکنان خود انجام میدهید؟ آیا به آنها کمک میکنید که علاوه بر شما حمایت کنندههای دیگری نیز پیدا کنند که برای بهدستآوردن اعتماد به نفس خود و یا در مواقعی که مشکلات را تجربه می کنند، کمک کنند؟
-
توسعه هوش هیجانی می تواند تفاوت شکست و یا موفقیت در زندگی شخصی و شغلی هر فرد را مشخص کند
پس از آشنایی با این که EQ چیست باید بدانید چگونه با کمک آن تفاوت شکست و موفقیت را مشخص کنید؛ اگر شما مسئولیت تلاشهای افراد نسبت به تیم و سازمان خود را برعهده دارید، در واقع در جایگاهی قرار دارید که باید به افرادی که با هوش هیجانی چالش داشته و سطح مناسبی از آن را ندارند، کمک کنید. این وظیفه شماست. اما اگر شما مدیر نباشید، چه کاری باید انجام شود؟ در این صورت میتوانید خود را متمایزتر از کارکنان نشان دهید، همه این قواعد برای این است که افراد چگونه خود را تغییر دهند. شما احتیاج دارید که نقطه ورودی متمایزی را پیدا کنید.
بر اساس تجربهای که داشتهام، این نقطه های ورودی با ایجاد فضای آرام و اعتماد شروع می شوند. جنبه هایی را برای دوست داشتن این افراد پیدا کنید و بگذارید آنها نیز این موضوع را بدانند. هنگام نیاز، به آنها اعتبار و سپس سایر خصوصیت ها را به آنها بدهید ( برخی از این عادت ها مورد اطمینان نیستند). مهربان باشید، به عبارت دیگر، از هوش هیجانی خود برای کمک به آنها به منظور توسعه هوش هیجانی بهره بگیرید. در نهایت، اگر هیچ کدام از این راهکارها کارساز نبود، مسائل مربوط به افراد تنها به تیم و یا حتی سازمان شما تعلق ندارد. اگر مدیر هستید، وقت آن رسیده که به افراد کمک کنید تا با عزت خود رو به جلو حرکت کنند.
چطور هوش هیجانی خود را بسنجیم؟
اهمیت هوش هیجانی (EQ) امروزه بر هیچ کسی پوشیده نیست. گفتن این مسئله که انسان دارای هوشهای چندگانه بوده و از بین همه آنها بر خلاف تصور عمومی، بهجای هوش منطقی افراد (IQ)، این هوش هیجانی (EQ) است که عامل موفقیت در زندگی فردی و حرفهای است، در بهترین حالت دانستنیهای عمومی ما حول این موضوع را افزایش میدهد.اما هوشمندی واقعی آگاهی از سطح هوش هیجانی، نقاط قوت و ضعف خودمان و کاربست و اتصال این اطلاعات در اقدامات بهبود و توسعه فردی است. از این رو در ادامه به معرفی یک ابزار معتبر و لزوم پرداختن به بحث هوش هیجانی بپردازیم.
لزوم دسترسی و استفاده از ابزار سنجش هوش هیجانی
یک دهه قبل، شرکتها و کارفرمایان برای انتخاب افراد، از تست هوش (IQ) استفاده میکردند. ولی در سالهای اخیر، محققان دریافته اند که (IQ) تنها شاخص موفقیت افراد نیست. اکنون توجه به سمت هوش هیجانی (EQ) است که بهعنوان شاخصی کلیدی برای موفقیت افراد محسوب میشود. هوش هیجانی، نوع دیگری از باهوشبودن است و شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی است. EQ توانایی کنترل حالتهای اضطرابآور و کنترل واکنشهاست. این به معنی پرانگیزه و امیدواری به کار و رسیدن به اهداف است. به طور کلی هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است و شامل همکاری با سایر مردم، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد است. هوش هیجانی را با نامهای هوش احساسی و هوش عاطفی نیز میشناسند.
با توجه به اهمیت هوش هیجانی در زندگی، لزوم دسترسی به ابزار سنجش مناسبی که متناسب با فرهنگ و جامعه ایرانی قابل کاربرد باشد، در این زمینه وجود دارد. یک ابزار معتبر در این زمینه، پرسشنامه هوش هیجانی بار آن است که بهدلیل جامعیت، سادگی، تنوع سؤالات و نابستگی به فرهنگ غیرایرانی، از بیشترین کاربرد در بین محققان ایرانی برخوردار است.
معرفی مشخصات آزمون هوش هیجانی بار آن
آزمون هوش هیجانی بار آن در سال ۱۹۸۰ با طرح این سؤال که «چرا بعضی از مردم نسبت به بعضی دیگر در زندگی موفقترند؟» آغاز گردید. در این سال مؤلف؛ مفهوم، تعریف و اندازهای از هوش غیرشناختی (بار آن) ارائه نمود.
این آزمون، دارای ۱۱۷ سؤال و ۱۵ مقیاس است که توسط بار آن بر روی ۳۸۳۱ نفر از ۶ کشور (آرژانتین، آلمان، هند، نیجریه و آفریقای جنوبی) که ۴۸/۸ درصد آنان مرد و ۵۱/۲ درصد آنان زن بودند، اجرا و بهصورت سیستماتیک در آمریکای شمالی هنجاریابی گردید. نتایج حاصل از این هنجاریابی نشان داد که آزمون از حد مناسبی از اعتبار و روایی برخوردار است. پاسخهای آزمون نیز روی یک مقیاس ۵ درجه ای در طیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، تاحدودی مخالفم، مخالفم و کاملا مخالفم) تنظیم شده است. مقیاسهای این آزمون عبارتند از:
الف) جنبههای هوش هیجانی درون فردی
- خودآگاهی هیجانی: توانایی آگاهبودن و فهم احساس خود؛
- خود ابرازی: توانایی ابراز احساسات، باورها و افکار صریح خود و دفاع از مهارتهای سازنده و بر حق خود؛
- عزت نفس: توانایی آگاه بودن از ادراک خود، پذیرش خود و احترام به خود؛
- خودشکوفایی: توانایی درک ظرفیتهای بالقوه و انجام چیزی که میتوان انجام داد، تلاش برای انجامدادن و لذتبردن؛
- استقلال: توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات هیجانی.
ب) جنبههای هوش هیجانی بینفردی
- همدلی: توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن.
- مسئولیتپذیری اجتماعی: توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری موثر و سازنده در گروه.
- روابط بین فردی: توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایتبخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی، صمیمیت، محبتکردن و محبت گرفتن توصیه میشود.
ج) جنبههای هوش هیجانی توان سازگاری
- واقعگرایی: توانایی سنجش هماهنگی بین چیزی که بهطور هیجانی تجربه شده و چیزی که بهطور واقعی وجود دارد.
- انعطافپذیری: توانایی سازگاربودن افکار و رفتار با تغییرات محیط و موقعیتها.
- حل مسئله: توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، به همان خوبی خلقکردن و تحققبخشیدن راهحلهای مؤثر و بالقوه.
د) جنبههای هوش هیجانی مقابله با فشار
- تحمل فشار روانی: توانایی مقاومتکردن در برابر رویدادها، موقعیتهای فشارآور و هیجانات قوی، بدون جازدن یا رویارویی فعال و مثبت با فشار؛
- کنترل تکانش: توانایی مقاومت در برابر یک تکانش یا فعالیتهای آزمایشی یا کاهش آنها، همچنین توانایی کنترل هیجانات خود.
ه) جنبههای هوش هیجانی خلق عمومی
- خوشبینی: توانایی زیرکانه خوب نگاهکردن به زندگی و تقویت نگرشهای مثبت، حتی در صورت بروز حوادث ناگوار و احساسات منفی؛
- شادمانی: توانایی احساس خوشبختی کردن در زندگی، لذتبردن از خود و دیگران، داشتن احساسات مثبت، صریح، مفرح و شوخ.
در این مطلب به این پرداختیم که هوش هیجانی چیست و چه مزایایی دارد؛ همچنین چگونه میتواند به موفقیت شما کمک کند. همه ما هم در مسیر یادگیری نیاز به طرح این پرسش و پاسخ به آن داریم که «چرا بعضی از مردم نسبت به بعضی دیگر در زندگی موفقترند؟». تست بار آن بهصورتی علمی در جهت پاسخگویی به این مسئله است. مانیتور و داشبورد خودرو را تصور کنید، وجود نشانگرهای بنزین و سرعت و ... اطلاعات مفیدی در اختیار شما قرار میدهد که آگاهی از آنها، کیفیت رانندگی شما را افزایش میدهد. موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای نیز حرکت در مسیری است که یکی از مهمترین عوامل لذتبردن و بهبود کیفیت آن برای همه ما، آگاهی از شاخصهایی است که در بالا معرفی شد.
برای شروع کلیک کنید
منبع:
mindtools.com
hbr.org
دیدگاه