تفکر انتقادی چیست و چطور میتوانید آن را تقویت کنید؟
- تفکر انتقادی چیست؟
- اهمیتِ داشتن مهارتهای تفکر انتقادی
- مراحل شروع تفکر انتقادی مؤثر
- انواع مهارتها و مثالهای تفکر انتقادی
- فواید تفکر انتقادی
- کاربرد های تفکر انتقادی
- روشهای بهبود مهارت تفکر انتقادی در خود
- آموزش مهارت تفکر انتقادی به کارکنان
- پرورش مهارت های تفکر انتقادی با ۵ روش کاربردی
- عادتهایی ساده برای تقویت مهارت های تفکر انتقادی که باید در خودتان نهادینه کنید
مهارتهای تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه (Critical Thinking) به شما این امکان را میدهند که یک موقعیت را بر اساس کلیه حقایق و اطلاعات موجود، درک کنید و به آن بپردازید. شما هنگام استفاده از این مهارتها، حقایق، دادهها و سایر اطلاعات را مرتب و سازماندهی میکنید تا یک مشکل را شرح دهید و راهحلهای مؤثری را برای آن پیدا کنید. این ایده خوبی است که درمورد مهارتهای تفکر انتقادی که در حال حاضر در اختیار دارید و آنچه برای پیشرفتتان لازم است، فکر کنید. بهاحتمال زیاد، هماکنون چند مهارت تفکر انتقادی را در اختیار دارید که میتوانید آنها را در رزومه خود بگنجانید و در طول مصاحبه ها درموردشان توضیح دهید. در این مطلب، شرح میدهیم که تفکر انتقادی چیست، فواید تفکر انتقادی کدامند، چگونه میتوان آن را پرورش داد و چه کاربردهایی دارد.
تفکر انتقادی چیست؟
تفکر انتقادی توانایی تفکر واضح و منطقی و درک ارتباط بین ایدهها است که از زمان فیلسوفان اولیه یونان مثل افلاطون و سقراط تا عصر مدرن وجود داشته و دارد. این مهارت، فواید و کاربردهای بسیاری دارد مثل بحث و تفکر برای حل مشکلات و توانایی تشخیص اخبار جعلی.
ممکن است که تفکر انتقادی بهعنوان توانایی بهرهگیری همزمان از «تفکر انعکاسی» (Reflective Thinking) و «تفکر مستقل» (Independent Thinking) نیز توصیف شود.
در اصل، این تفکر شما را ملزم میکند تا از توانایی خود برای استدلالکردن استفاده کنید؛ یعنی در زمینه اطلاعات یک گیرنده فعال باشید نه یک گیرنده منفعل.
متفکران منتقد، بهجای پذیرش سریع اطلاعات، ایدهها و فرضیات موجود را زیر سؤال میبرند. آنها همیشه در پی تعیین این موضوع هستند که آیا ایدهها، استدلالها و یافتهها نشاندهنده تصویر کلی واقعیت هستند یا خیر و در صورتی که اینطور نباشد، آماده پذیرش آن هستند.
کسی که مهارتهای تفکر انتقادی را دارد میتواند:
- پیوند بین ایدهها را درک کند؛
- اهمیت ایدهها و استدلال آنها را تعیین کند؛
- استدلالها را بشناسد، آنها را بسازد و ارزیابی کند؛
- ناسازگاریها و خطاها را در استدلالها شناسایی کند؛
- به مشکلات با رویکردی منظم و مداوم برخورد کند؛
- در توجیه فرضیات، اعتقادات و ارزشهای خود تأمل کند.
تفکر انتقادی به شما کمک میکند تا بتوانید به بهترین راهحل ممکن برسید. به زبان سادهتر، راهی است برای تفکر درمورد هرآنچه که در حال حاضر ذهن شما را به خود اشغال کرده است، طوری که بتوانید به نتیجه نهایی برسید.
تفکر انتقادی، یک روش تفکر است درباره موقعیت خاص در یک زمان خاص. تفکر انتقادی مثل یادگیری جدول ضرب، انباشت حقایق و دانش نیست که بتوانید یک بار یاد بگیرید و برای همیشه از آن استفاده کنید.
تفکر انتقادی، به ما در شناخت یک مشکل تا پیداکردن راهحل آن کمک میکند. مراحل حل مسئله به کمک تفکر انتقادی، به شرح زیر هستند:
- مشکل یا مسئله را شناسایی کنید؛
- علت وجود مشکل را بیابید و درمورد راهحلهای آن فکر کنید؛
- اطلاعات و دادههای مربوط به این موضوع را تحقیق و جمعآوری کنید؛
- دادهها و یافتهها را سازماندهی و مرتب کنید؛
- راهحلها را توسعه دهید و اجرا کنید؛
- علت کارکرد درست یا نادرست راهحلها را تجزیهوتحلیل کنید؛
- روشهای بهبود راهحلها را مشخص کنید.
بخشی از متفکر منتقد خوب بودن، عینیبودن است؛ یعنی اجازه ندهید که احساسات و فرضیات برای حل مشکل، شما را تحتتأثیر قرار دهند؛ درعوض، فقط تلاش کنید که مشکل را بر اساس زمینه و واقعیتهایی که قادر به جمعآوری آن هستید، تجزیه و تحلیل کنید.
داشتن مهارتهای تفکر انتقادی در هر صنعت و شغلی، از دستیاران و کارمندان جزئی گرفته تا مدیران ارشد، ضروری است. کسانی که تفکر انتقادی خوبی دارند، برای حل مشکلات، هم بهصورت گروهی و هم بهصورت مستقل تلاش میکنند.
اهمیتِ داشتن مهارتهای تفکر انتقادی
داشتن مهارتهای تفکر انتقادی بسیار مهم است، زیرا این مهارتها به حل مشکلات، ایجاد راهحلها و ایدههای جدید در مشاغل کمک میکنند. بسیاری از زمینهها، مثل ناکارآمدی فرایندها و مدیریت امور مالی، با کمک تفکر انتقادی بهبود پذیرند؛ به همین دلیل کارفرمایان، متقاضیانی را انتخاب میکنند که مهارتهای تفکر انتقادی قویای دارند.
بهعنوان مثال، اگر شغل شما در بخش منابع انسانی است و باید درگیری بین دو کارمند را برطرف کنید، برای فهم ماهیت درگیری و اقدامات لازم جهت حل آن، از تفکر انتقادی استفاده میکنید.
مراحل شروع تفکر انتقادی مؤثر
ما هر روز با مشکلات و موقعیتهایی روبهرو هستیم که باید آنها را ارزیابی و حلوفصل کنیم و برای درک چشم اندازهای مختلف درمورد این شرایط، به چالش کشیده میشویم. بسیاری از ما بر اساس شرایط یا تجربیات مشابه قبلی خود تصمیم میگیریم؛ با این حال، این امر یافتن راهحلی بهتر را تضمین نمیکند، زیرا شاید تصمیمات ما تحتتأثیر احساسات، حقایق جانبی یا سایر موارد بیرونی باشند که بر تصمیم نهایی ما تأثیر میگذارند؛ بنابراین، تفکر انتقادی به ایجاد فرایندهای منطقی و روشنفکرانه که به اطلاعات و شواهد تجربی مربوط هستند، کمک میکند.
فرایند نظمدهی ذهنی و ایدهپردازی فعالانه و ماهرانهای است که در بهکارگیری، تجزیهوتحلیل و ارزیابی اطلاعات جمعآوریشده از طریق مشاهده، تجربه، تفکر، استدلال و ارتباطات، به عنوان راهنما عمل میکند.
شورای ملی تعالی تفکر انتقادی
این فرایند به ما کمک میکند تا با بررسی دادههای موجود، به قضاوت و ارزیابی بپردازیم، اطلاعات را تجزیهوتحلیل کنیم، به درک روشنی از مسئله برسیم، راهحل مناسبی پیدا کنیم و بر اساس راهحل یافتشده، اقداماتی را انجام دهیم.
روند تفکر انتقادی مانع از این میشود که ذهن ما به طور مستقیم به نتیجه برسد؛ درعوض، از طریق مراحلی منطقی ذهن را هدایت میکند. این مراحل دامنهی چشمانداز ما را گسترش میدهند، یافتهها را میپذیرند، از تعصبات شخصی اجتناب میکنند و امکانات معقول را تشخیص میدهند.
این امر طی۶ گام زیر انجام میشود:
- دانش؛
- درک مسئله؛
- کاربرد؛
- تجزیهوتحلیل؛
- تلفیق؛
- اقدام.
در اینجا شرح مختصری از هر گام و نحوهی اجرای آنها را بیان کردهایم:
مرحلهی ۱: دانش
داشتن دید واضح ما را در مسیر درست حل هر مشکلی قرار میدهد. در این مرحله، مشکلی که باید حل شود مشخص میشود. برای دستیابی به درک عمیقی از مسئله، باید سؤال کنید. در بعضی موارد هیچ مشکل واقعیای وجود ندارد، بنابراین نیازی نیست که گامهای دیگر را طی کنید. سؤالاتی که در این مرحله مطرح میکنید، باید پایان بازی داشتهباشند تا فرصتی برای بحث و بررسی دلایل اصلی فراهم شود. در این مرحله، ۲ سؤال اصلی زیر باید مورد توجه قرار بگیرند:
- مشکل چیست؟
- چرا ما باید آن را حل کنیم؟
مرحلهی ۲: درک مسئله
گام بعدی پس از شناسایی مشکل، درک مسئله و حقایق مرتبط با آن است. دادههای مربوط به مسئله با استفاده از روشهای تحقیقاتی که با توجه به مشکل، نوع دادههای موجود و مهلت زمانی مقرر انتخاب میشوند، جمعآوری میشوند.
مرحلهی ۳: کاربرد
این مرحله ادامهی مرحلی قبلی و تکمیلکنندهی آن است. این مرحله با ایجاد ارتباط بین اطلاعات و منابع، درک شما را از واقعیتها و منابع مختلف موردنیاز برای حل مسئله کامل میکند. از نقشه های ذهنی میتوان برای تجزیهوتحلیل وضعیت، ایجاد رابطه بین آن و مسئله اصلی و تعیین بهترین راه برای حل مسئله استفاده کرد.
مرحلهی ۴: تجزیهوتحلیل
پس از جمعآوری اطلاعات و ایجاد ارتباط میان آنها و مشکل اصلی، باید وضعیت را تجزیهوتحلیل کنید تا وضعیت، نقاط قوت، نقاط ضعف و چالشهای پیش رو را هنگام حل مشکل شناسایی کنید. دلایل و مشکلات اصلی در اولویت قرار میگیرند و تعیینکنندهی چگونگی حل مشکل هستند. نمودار علتومعلول، یکی از ابزارهای رایجی است که برای تجزیهوتحلیل مسئله و شرایط پیرامون آن استفاده میشود. این نمودار مسئله و علت آن را از یکدیگر جدا میکند و هدف آن شناسایی علل مختلف و دستهبندی آنها بر اساس نوع و تأثیر آنها بر مسئله است.
مرحلهی ۵: تلفیق
در این مرحله، به محض آنکه مسئله را به طور کامل تجزیهوتحلیل و تمام اطلاعات مرتبط با آن را جمعآوری کردید، باید درمورد چگونگی حل مسئله و اقدامات اولیه برای انجام آن تصمیم بگیرید. اگر راهحلهای فراوانی وجود دارند، آنها را ارزیابی و اولویتبندی کنید تا بتوانید سودمندترینشان را انتخاب کنید. ماتریس SWOT، یکی از ابزارهایی است که در انتخاب راهحل مناسب به شما کمک میکند و با استفاده از آن میتوانید نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای احتمالی را شناسایی کنید.
مرحلهی ۶: اقدام
مرحلهی آخر ارزیابی مشکلی است که میتواند عملی شود. تفکر انتقادی باید به نتایج و مراحل عملی منتهی شود. اگر این تصمیم پروژه یا تیم خاصی را شامل میشود، باید یک برنامهی جامع عملیاتی یا اکشن پلن طراحی کنید تا مطمئن شوید که راهحل یافتشده طبق برنامه اجرا میشود.
تفکر انتقادی جایگزین مناسبی برای احساسات و تعصبات شخصی در هنگام تلاش برای اندیشیدن دربارهی موقعیت یا مسئلهی خاصی است. مدتزمان تفکر انتقادی بر اساس مشکل متفاوت است و ممکن است از یک روز تا چندین روز به طول بینجامد. از مزایای استفاده از تفکر انتقادی میتوان به گسترش چشمانداز و دیدگاه ما دربارهی موقعیت و گسترش تفکراتمان اشاره کرد. این گامها باید به یک برنامه عملیاتی منتهی شوند تا بتوانید مطمئن شوید که راهحل یافتشده به نتیجه میرسد و با تمام افراد و گروههای مرتبط در میان گذاشته شدهاست.
انواع مهارتها و مثالهای تفکر انتقادی
چند مهارت تفکر انتقادی مختلف وجود دارد که ممکن است آوردن آنها در رزومه شما، بسیار ارزشمند باشد.
مشاهدهکردن
مهارتهای مربوط به مشاهده، نقطه شروع این تفکر هستند. کارمندانی که بهدرستی مشاهده میکنند، میتوانند بهسرعت مشکل جدید را درک و شناسایی کنند. افراد حرفهای در مهارت مشاهدهکردن، میتوانند درک کنند که چرا مشکلی وجود دارد و حتی ممکن است بهوجود آمدن یک مشکل را پیش از وقوع آن، پیشبینی کنند.
تجزیهوتحلیلکردن
قدم بعدی، تجزیهوتحلیل مشکل است. توانایی تجزیهوتحلیل وضعیت، شامل دانستن واقعیتها، دادهها یا اطلاعات مربوط به مشکل است که یک مهارت اساسی برای حل مشکل به حساب میآید.
استنتاجکردن
استنتاجکردن یعنی نتیجهگیری درمورد اطلاعاتی که جمعآوری کردهاید. این مهارت ممکن است شما را به داشتن دانش یا تجربه خاص فنی یا صنعتی مجاب کند. وقتی اطلاعات مربوط به یک وضعیت را استنتاج میکنید، بر اساس اطلاعات محدود، پاسخهایی را جمعآوری میکنید؛ مثلا شخصی که در مکانیکی خودرو کار میکند، ممکن است به استفاده از مهارت استنتاج نیاز داشته باشد تا تعیین کند که چه چیزی باعث توقف ناگهانی موتور ماشین میشود.
ارتباط برقرارکردن
مهارت های ارتباطی، اهمیت زیادی دارند. این مهارتها به ما کمک میکنند که درمورد مسائل و راهحلهای احتمالی آنها با همکاران و سایر ذینفعان گفتوگو کنیم. برقراری ارتباط، مهارت مهمی برای توسعه بسیاری از اهداف در محل کار، از جمله تفکر انتقادی است.
توانایی حل مسئله
بعد از شناسایی و تجزیهوتحلیل مشکل و بحث درمورد راهحلهای احتمالی آن، مرحله نهایی، اجرای راهحل است. برای اجرای بهترین راهحل ممکن، نیاز به تفکر انتقادی دارید و توسط آن میفهمید که آیا اصلا راهحلتان مشکل را برطرف میکند یا خیر.
فواید تفکر انتقادی
در طول قرنها مطالب زیادی در راستای تمجید از تفکر انتقادی گفته شده است. روشی که بهخاطر نام فیلسوف یونانی، سقراط، روش سقراطی نامیده شده، یکی از اولین ابزارهای آموزش تفکر انتقادی شناختهشده برای انسانهاست. قرنها بعد، امپراتور روم (ماركوس اورلیوس فیلسوف) اینگونه میگوید كه: «هرچه که میشنویم یک عقیده است نه یک واقعیت؛ هرچه که میبینیم یک چشمانداز است، نه حقیقت».
با نگاهی به عقاید افرادی مانند گالیله (Galileo)، ویلیام ادوارد برگهارت دوبوآ (W. E. B. Du Bois)، آلبرت انیشتین (Albert Einstein)، برتراند راسل (Bertrand Russell)، مارتین لوتر کینگ جونیور (Martin Luther King Jr.) و بسیاری از افراد دیگر در طول سالهای بعد درمییابیم که اشاره مکرر به مزایای تفکر انتقادی، هزاران سال قدمت دارد. چه چیزی این تفکر را به چنین مجموعهای از مهارتهای ارزشمند تبدیل میکند و از چه نظر برای ما سودمند است؟
اگرچه این لیست میتواند بسیار طولانیتر باشد، ما معتقدیم که این ۶ مورد از مهمترین فواید تفکر انتقادی هستند.
۱. کنجکاوی را برمیانگیزد
کنجکاوی نهتنها به ما کمک میکند تا از جهان پیرامون خود درک عمیقتری پیدا کنیم، بلکه به ما کمک میکند تا تجربه ژرفتری از این دنیا نیز به دست آوریم. این موضوع میتواند شامل نکاتی باشد که در مدرسه یا دانشگاه میآموزیم و یا مسائلی که در زندگی روزمره با آنها روبهرو میشویم.
متفکران منتقد حقیقی درباره طیف گستردهای از موضوعات کنجکاو میشوند و عموما دارای علایق گستردهای هستند. آنها همواره درمورد جهان و مردم کنجکاوند. فرهنگها، عقاید و دیدگاهها را که خصوصیات مشترک در نوع بشر هستند، بهخوبی درک و تحسین میکنند. این ویژگی، همان چیزی است که آنها را به افرادی تبدیل میکند که در تمام طول زندگیشان بهدنبال یادگیری هستند.
از آنجا که متفکران منتقد ذاتا کنجکاو هستند، در هر لحظه فرصتهایی را برای استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی در اطرافشان پیدا میکنند. آنها همیشه در هر موقعیتی هشیار هستند که بهترین عادتهای تفکری خود را به کار گیرند. تمایل به تفکر انتقادی حتی درمورد سادهترین موضوعات و کارها، نشان میدهد که آنها همواره بهدنبال پیامدهای سودمند هستند.
در همین راستا، متفکران منتقد، مواردی از این قبیل را سؤال میکنند:
- چه اتفاقی در حال رخدادن است؟ من چه میبینم؟
- چرا مهم است؟ چه کسی تحتتأثیر این اتفاق قرار دارد؟
- از چه چیزی غافل شدهام؟ چه چیزی از دید پنهان است و چرا مهم است؟
- علت این اتفاق چیست؟ از کجا میتوانم مطمئن شوم؟
- چه کسی این را میگوید؟ چرا باید به این شخص گوش دهم؟ چه چیزی میتواند به من بیاموزد؟
- چه چیز دیگری را باید در نظر بگیرم؟
- چه میشود اگر…؟
- چرا که نه؟
متفکران منتقد حقیقی هیچچیز را از روی ظاهرش قضاوت نمیکنند. آنها هرگز از سؤالکردن خسته نمیشوند و از اینکه تمام جنبههای یک مسئله را کنکاش کنند و حقایق عمیق پنهان در پشت اتفاقات را کشف کنند، لذت میبرند.
۲. خلاقیت را تقویت میکند
شکی نیست که متفکران منتقد حقیقی، متفکران خلاقی نیز هستند. بدون شک، امروزه خلاقیت بهعنوان یک مهارت ضروری در نیروی کار تعریف شده است. تفکر انتقادی در تجارت، بازاریابی و اتحادیههای حرفهای بهشدت به توانایی خلاقبودن افراد وابسته است. وقتی مشاغل با محصولات و تبلیغات خلاقانه همراه شوند، در بازار جهانی رشد میکنند. بهادادن به خلاقیت و قابلیت آن برای بالابردن بازده و افزایش ارزش محصول در هر بخش از بازار انعکاس پیدا میکند؛ در اینجا در این رابطه چند مثال آورده شده است:
پل تامپسون، مدیر سابق موزه کوپر هویت نیویورک (New York’s Cooper-Hewitt Museum):
«در حال حاضر تولیدکنندگان متوجه شدهاند که ما نمیتوانیم با ساختار قیمتگذاری و هزینههای نیروی کار در خاور دور رقابت کنیم؛ بنابراین چگونه میتوانیم در رقابت بمانیم؟ پاسخ میتواند خلاقیت در طراحی باشد.»
راجر مارتین، رئیس دانشکده مدیریت روتمن (Rotman):
«صاحبان کسبوکار نیازی ندارند طراحان را بهتر درک کنند؛ آنها باید خودشان طراح باشند.»
رابرت لوتز از شرکت جنرال موتورز (GM):
«فکر میکنم کسبوکار ما یک حرفه هنری است؛ تولید خودرو، در واقع ساخت یک وسیله هنری سرگرمکننده و مجسمهای متحرک است.»
نوریو اوگا، رئیس سابق شرکت سونی و مخترع CD:
«فرض میگنیم که در شرکت سونی همه محصولات رقبای ما اساسا از فناوری، قیمت، کارایی و ویژگیهای یکسانی برخوردار هستند. طراحی تنها چیزی است که یک محصول را از کالاهای دیگر در بازار متمایز میکند.»
افراد خلاق درباره بسیاری از موارد، فرضیات را زیر سؤال میبرند. یک ذهن خلاق بهجای بحث درباره محدودیتها، اینگونه میپرسد: «چگونه» یا «چرا که نه؟». خلاقیت بیانتها است و از ظرفیت بیحدوحصری برخوردار است، به این معنی که ما بهعنوان افرادی خلاق، نامحدود هستیم؛ اگر خلاقیت در همه ما وجود داشته باشد، ما نیز بیحدومرز هستیم. اگرچه ریسکهای فکری که هر متفکر منتقد خلاقی باید آنها را بپذیرد معقول و منطقی هستند، چنین شخصی هرگز نمیترسد فراتر از منطقه امن خلاقانه خود قدم بگذارد و تفکر خارج از چارچوب داشته باشد.
۳. توانایی حل مسئله را تقویت میکند
کسانی که تفکر منتقدانه دارند، معمولا بهصورت غریزی دارای مهارتهای حل مسئله هستند. افراد باید بتوانند در رویارویی با چالشهای پیچیده، از ظرفیت تفکر انتقادی برای مهندسی راهحلهای ابتکاری استفاده کنند.
آلبرت انیشتین، یکی از فعالترین متفکران تاریخ، گفته است: «اینطور نیست که من خیلی باهوش باشم؛ موضوع فقط این است که من زمان طولانیتری برای حل مشکلات صرف میکنم»؛ او همچنین اشاره کرده است که اگر برای حل مسئله فرصتی معادل ۱ ساعت به او داده شود، احتمالا ۵ دقیقه را برای راهحل و ۵۵ دقیقه دیگر را برای معنابخشیدن و تحقیقکردن درمورد آن موضوع صرف خواهد کرد. این نوع صبوری و تعهد به درک واقعی یک مسئله، نشانه یک متفکر منتقد حقیقی است؛ در نتیجه باید برای داشتن مهارت حل مسئله، در تفکر انتقادی توانمندی بالایی داشته باشید.
توسعه مهارت قوی در این تفکر، ما را آماده میکند تا با مشکلات پیچیدهای روبهرو شوند که در جهان مهماند:
- گرمشدن کره زمین؛
- ازدیاد جمعیت؛
- آلودگی؛
- نیاز به مراقبتهای بهداشتی؛
- کمبود آب؛
- مدیریت زبالههای الکترونیکی؛
- بحران انرژی.
از آنجا که این چالشها با تغییر جهان پیرامونمان، تغییر و رشد میکنند، بهترین و ضروریترین طرز فکر برای حل آنها، طرز فکر کسانی خواهد بود که برای تفکر خلاق و چندبعدی آماده شدهاند تا راهحلهای نوآورانه و پایداری را به وجود آورند؛ ظرفیت تفکر انتقادی همه اینها و حتی موارد بیشتری را نیز در بر دارد.
۴. یک تمرین چندبعدی است
تفکر انتقادی شامل طیف وسیعی از رشتهها و پرورش محدوده گستردهای از استعدادهای شناختی است؛ در واقع میتوان گفت که این یک فعالیت متقابل آموزشی برای ذهن است و برای سالمماندن ذهن دقیقا مانند عضله، باید به آن تمرین داده شود.
علاوه بر موارد بسیار دیگر، این تفکر باعث رشد و پیشرفت این گزینهها نیز میشود:
- مهارتهای استدلال؛
- تفکر تحلیلی؛
- مهارتهای ارزشیابی؛
- تفکر منطقی؛
- مهارتهای سازمانی و برنامه ریزی؛
- تواناییهای زبانی؛
- ظرفیت خودانعکاسی؛
- مهارتهای دیداری؛
- ذهنیت باز؛
- تکنیکهای تجسم خلاق؛
- توانایی سؤالکردن؛
- تصمیم گیری.
مهارتهای بسیار دیگری را میتوان به این لیست اضافه کرد، اما همین موارد ذکرشده نیز نشان میدهند که وقتی انتخاب میکنیم که در زندگی روزمره منتقدانه فکر کنیم، کدام ویژگیها در ما تقویت میشوند و رشد میکند.
۵. استقلال را پرورش میدهد
مهارتهای تفکر مستقل نهتنها ما را به متفکران بزرگی تبدیل میکند، بلکه از ما رهبران بزرگی نیز میسازد. چنین مهارتهایی به ما میآموزد که چگونه بر اساس تجربه و مشاهدات شخصی، معنای جهان را دریابند و با حساسیت و آگاهی و به همان روش تصمیمگیری کنیم. به این ترتیب، ما همچنان که زندگی موفق و مؤثری داریم، اعتماد به نفس و توانایی یادگیری از اشتباهات را نیز کسب میکنیم.
پرورش مهارت تفکر انتقادی، ما را آماده میکند تا با مشکلات پیچیدهای روبهرو شویم که در جهان پیش رو مهماند.
وقتی منتقدانه فکر میکنیم، طرز تفکرمان شکلی خودبهخود میگیرد، دارای نظم و انضباط میشود و بنابراین به یک ذهنیت خوداصلاحشونده میرسد؛ همچنین این به معنای آن است که وقتی با یادگیری و تجربه، قدرت تفکرمان را تقویت میکنیم، تفکر فعالانه به عادتی همیشگی در ما تبدیل میشود.
۶. این مهارتی برای زندگی است، نه فقط یادگیری
آموزش مهارتهای این تفکر علاوهبر ایجاد ذهنیتهای تفکر مستقل، بر ارتقا مهارتهای یادگیری مادامالعمر نقش دارند. بسیاری از مربیان بزرگ درمورد اهمیت مهارتهای یادگیری مادامالعمر، مطالب زیادی گفتهاند؛ با این حال، احتمالا جان دیویی (John Dewey) آن را به بهترین شکل بیان کرده است:
آموزش، آمادگی برای زندگی نیست، بلکه خود زندگی است.
جان دیویی
درنتیجه داشتن ویژگیهای مهمی همچون تفکر انتقادی باعث میشود که یادگیری به امری مستمر و رایج در طول زندگی افراد تبدیل شود و یادگیری و بهبود مستمر فردی هرگز توقف نپذیرد.
کاربرد های تفکر انتقادی
امروزه، تفکر انتقادی در دنیای تجارت روی ۳ حوزهی برجسته سازمانها، یعنی منابع انسانی، بازاریابی و خدمات مشتری، تأثیر میگذارد. در ادامه درمورد اینکه چگونه میتوان این حوزهها را با استفاده از تفکر انتقادی بهدرستی کنترل کرد، مطالبی را میخوانیم.
منابع انسانی
بسیاری از شرکتها شروع کردهاند به استخدام متخصصان آموزشدیده و دارای گواهینامهای که به طور مکرر انجام تحقیقات را در محل کار به عهده میگیرند.
آنها زمانی که تحت شرایطی ناچار میشوند به کارمندان متهم به رفتارهای انحرافی حکم اخطار و تعلیق بدهند یا از کار برکنارشان کنند، برای تصمیمگیری بهتر به «تفکر انتقادی» اعتماد میکنند.
برای بررسی دقیق اینکه آیا کارمند باید بهسرعت از کار برکنار شود یا فرصت دیگری داشتهباشد، از تکنیکهایی مانند مصاحبههای حقیقتیابی، اظهارات شاهد، اعتبارسنجی کارمندان استفاده میکنند و همچنین تأثیرات برکناری از کار را بر بهره وری کلی تیم در نظر میگیرند.
بازاریابی
افراد در حوزهی بازاریابی، روابط عمومی، مدیریت عملیات و فروش، از مهارتهای تفکر انتقادی برای درک کلی شرکت، با توجه به محصولات و خدماتش، استفاده میکنند.
پیش از این، بازاریابی یک محصول به گونهای که فقط مورد توجه جمعیتی خاص باشد، به عنوان ترفندی خوب شناخته میشد؛ با این حال، در حال حاضر بازارهای جاویژه یا گوشهای (niche markets) در مواجهه با رکود جهانی و بحران اقتصادی افت چشمگیری داشتهاند. آژانسهای بازاریابی از تفکر انتقادی استفاده کردند و راهی را برای مقابله با این موضوع یافتند. در ادامه، ایدهی هدف قرار دادن یک بازار جاویژه کنار گذاشته شد و تکنیکهای بازاریابی به عنوان جایگزینی برای معرفی محصول در حوزههای وسیعتر مورد استفاده قرار گرفتند، حتی در شرایطی که آن محصول برای ایجاد هیچگونه تغییری ساخته نشدهبود؛ به این ترتیب، محصولات بدون نیاز به از دست دادن بازار اصلی خودشان، مشتریانی را از تمام گونههای جمعیتی جذب میکردند.
به عنوان مثال، اگر خودرویی به نحوی به بازار عرضه شود که فقط مورد استقبال بانوان قرار بگیرد، دستیابی به ارقام فروش موردانتظار با مشکلاتی روبهرو خواهد شد. دلیل این امر باور عمومیای است که دربارهی این محصول شکل میگیرد و سبب میشود که مشتریان مرد از آن فاصله بگیرند. راهبرد درستی که امروزه در حال اجراست، عرضه کردن محصولات به گونهای است که مورد توجه تمام اعضای خانواده باشد.
خدمات مشتری
کارمندانی که به طور منظم با مشتریان تجاری ارتباط برقرار میکنند، از مهارتهای تفکر انتقادی برای درک نیازهای مشتری و انتقال دانش محصول استفاده میکنند. استفاده از اطلاعات مربوط به مشتری برای دستیابی به سطح رضایتمندی، قسمت مهمی از حل تعارض است.
یکی از این موارد به مدیر اجرایی امور مشتریان مربوط است که مالکیت پروندهای را در اختیار دارد و مهلت پرداخت مشتری خوشحسابش را تمدید میکند.
مثال دیگر میتواند در نظر گرفتن رابطهی طولانیمدت کسبوکار با مشتری و جریمه نکردن او بعد از تأخیر در پرداخت باشد.
در هر دو مثال تفکر انتقادی، مدیر اجرایی امور مشتریان باید پیش از تصمیمگیری نهایی و ارائهی راهکار، سابقهی مشتری را با شرکت بررسی کند.
نورم از مشترکین نتفلیکس (Netflix) هنگام مشاهدهی یک قسمت از «Parks and Rec» درمورد مشکل پخشکنندهی ویدئو، که ۳ ثانیهی آخر را به صورت حلقهای نمایش میداد، با این شرکت تماس گرفت. او از سرویس گفتوگوی نتفلیکس برای صحبت کردن با یکی از کارکنان امور مشتریان استفاده کرد.
شخصی که به پیامش پاسخ داد «مایکل» بود که خودش را به عنوان «کاپیتان کشتی نتفلیکس» معرفی کرد (اشاره به سریال معروف Star Trek) و در ادامه پرسید که با کدامیک از اعضا صحبت میکند. نورم که مشخصا از چنین استقبالی خوشحال شدهبود، با تایپ کردن «ستوان نورم» (یکی از شخصیتهای سریال Star Trek) که یکی از افسران ناوگان است، به سؤال او پاسخ داد.
در طول مکالمه، هیچیک از آنها از نقششان خارج نشدند. این روش اکنون راهی سرگرمکننده و لذتبخش برای ارائهی خدمات به مشتریان است.
روشهای بهبود مهارت تفکر انتقادی در خود
اگرچه ممکن است بسیاری از مهارتهای فوق را داشته باشید، میتوانید مهارتهای مخصوص شغل موردنظرتان را نیز گسترش دهید؛ مثلا این مهارتها را میتوانید از طریق تمرین و فرصتهای گسترده آموزشی، بهبود ببخشید.
برای بهبود مهارتهای تفکر انتقادی، میتوانید مراحل زیر را انجام دهید:
- مهارتهای موردنیاز تخصصی یا فنی خود را گسترش دهید تا به شما در تشخیص آسانتر مشکلات کمک کند؛
- در دورههای دیگر مرتبط با شغلتان که نیاز به تفکر و تحلیل انتقادی دارند، آموزش بگیرید؛
- برای حل مشکلات کارفرمای خود داوطلب شوید؛
- در زمینه یا صنعت موردنظر خود، از متخصصان مشاوره بگیرید؛
- آن دسته از فعالیتهای انفرادی و گروهی را که به مهارتهای تفکر انتقادی نیاز دارند، انجام دهید.
درخواستکردن از یک دوست یا همکار برای ارزیابی مجموعه مهارتهای فعلیتان، میتواند در ارائه دیدگاهی نسبت به نقاط قوتتان به شما کمک کند. بهتر است مهارتهای این تفکر خود را برای بهبود رزومه یا کمک به پیشرفت شغلی ضروری بدانید.
آموزش مهارت تفکر انتقادی به کارکنان
در حالی که بیشتر وظایف روزمره ما توسط ماشینها و بهصورت اتوماتیک انجام میشوند، وجود کارمندانی با مهارتهای تفکر انتقادی قدرتمند، ضروری است. برخی از رهبران شرکتها معتقدند که نبود تفکر انتقادی در سازمانها، میتواند باعث شکستهای تجاری بزرگی شود.
آیا میتوان به کارمندان، تفکر انتقادی را آموزش داد؟
پاسخ مثبت است؛ مهارتهای تفکر انتقادی آموختنی هستند؛ کارمندان میتوانند با گذشت زمان و تمرین کافی، صاحب مهارتهای موردنیاز شوند.
اولین گام در آموزش این مهارت، با کسب آگاهی از وضعیت موجود، آغاز میشود.
منابع، دورهها و کتابهای زیادی وجود دارند که این مهارتها را آموزش میدهند. کارمندان خود را تشویق کنید تا با کتاب خواندن، خواندن مطالب اینترنتی یا شرکت در دورههای مرتبط، تفکر انتقادی را یاد بگیرند. آگاهی اولیه میتواند کارکنان را بهسمت یافتن فرصتهایی برای تمرین مهارتهای جدیدشان سوق دهد. با این حال، موارد دیگری نیز غیر از آموختن این مهارت، در یادگیری آن دخیل هستند؛ مثلا کارمندان باید دارای خصوصیات مشخصی نیز باشند که در ادامه، این خصوصیات را بیان میکنیم.
کارکنان برای یادگیری مهارت تفکر انتقادی به چه خصوصیاتی نیاز دارند؟
توانایی فرد در مهارتهای سخت، مثل دانش سختافزاری یا توانایی نوشتاری، میزان توانایی تفکر انتقادی او را نشان نمیدهد. کارکنان برای یادگیری مهارت تفکر انتقادی، به هوش هیجانی (EQ) و مجموعه مهارت های نرم، مثل خلاقیت و گوش دادن فعال نیز نیاز دارند.
مهارتهای تفکر انتقادی در افرادی که ویژگیهای زیر را دارند، توسعهپذیر هستند:
- افرادی که کنجکاو هستند و به یادگیری بیشتر علاقه دارند؛
- افرادی که میتوانند ارتباط بین دو داده مختلف را که به روند خاصی اشاره دارند، پیدا کنند؛
- افرادی که شنوندگانی هستند با ذهن باز و مشتاق به شنیدن نظرات مختلف؛
- افرادی که اگر از آنها خواسته شود، تفکرات و تعصباتشان را بازبینی میکنند؛
- افرادی که در یافتن راهحلها بهطور طبیعی خلاق هستند؛
- کسانی که اعتمادبهنفس دارند؛ زیرا اعتمادبهنفس در تفکر مستقل، ارائه نتیجهگیری و تصمیمگیری ضروری است.
باید بهدنبال افرادی باشیم که هم از مهارت های بین فردی قوی و هم از هوش کافی برخوردارند؛ این کارمندان نسبت به افرادی که فقط از لحاظ فنی برتر هستند، پتانسیلهای بالاتری برای یادگیری تفکر انتقادی دارند.
ممکن است که کارمندان درمورد مهارتهای خود اختلافنظر داشته باشند. آنها را ترغیب کنید که افکارشان را به چالش بکشند و خارج از چارچوبها فکر کنند.
آموزش تفکر انتقادی شامل چه مراحلی است؟
ممکن است آموزش مهارتهای تفکر انتقادی برای کارکنان شما زمان زیادی بخواهد؛ زیرا مهارتهای مختلفی در طول فرایند لازم است.
۵ مرحله اصلی این آموزش را برایتان آوردهایم:
- اگر شروع به حل یک مشکل کردید، موارد اساسی را سؤال کنید: تشکیل یک فرضیه یا ارائه توضیحی مبتنی بر اطلاعات محدود، نقطه شروع هر تحلیلی است؛
- تمام اطلاعات لازم برای اثبات فرضیه خود را جمعآوری کنید: این اطلاعات میتوانند شامل دادههایی باشند که ممکن است طیف گستردهتری از دلایل و عوارض ممکن را نشان دهند. جمعآوری تمام دادهها ممکن است به زمان و تلاش زیادی نیاز داشته باشد؛
- درمورد فرضیات اساسی سؤال کنید و باورهای پذیرفتهشده را بررسی کنید: در برخورد با فرایندهایی که همیشه طبق روال معمول انجام میشوند، نگاهی انتقادی داشته باشید. سعی کنید مباحث پیچیده را به قسمتهای کوچکتری تقسیم کنید تا درک بهتری از آنها بهدست آورید؛
- تمام شواهد موجود را ارزیابی کنید و همیشه برای بازنگری فرضیه خود آماده باشید: برای درک سیستماتیک و گستردهتر مشکل، تمام شواهد موجود را بررسی کنید؛
- بر اساس دادهها و توصیهها، نتیجهگیری کنید: بر اساس دادهها و توصیههای حاضر نتیجه بگیرید؛ نتیجهگیری آخرین و مهمترین مرحله تفکر انتقادی است.
چگونه میتوان کارکنان را در زمینه مهارتهای تفکر انتقادی، مربیگری کرد؟
بعد از اینکه کارمندانتان برای آموختن تفکر انتقادی کتاب خواندند، دوره گذراندند یا از راه منابع آنلاین تحقیق کردند، میتوانید به آنها کمک کنید تا درک کنند که چگونه از تفکر انتقادی در محیط کارشان استفاده کنند؛ موارد زیر، برای آموزش آنها مفید است:
- به آنها کمک کنید تا درباره وظایف روزمرهشان را بحث کنند و آنهایی را که به تفکر انتقادی نیاز دارند، بشناسند؛
- از آنها بخواهید که برای حل مشکلات احتمالی پیش رو در کارهای مهمتر و با اولویت بالاتر، با رویکرد ۵مرحلهای شروع کنند؛
- به آنها یادآوری کنید که تعصباتشان را بازنگری کنند؛
- به آنها انگیزه بدهید تا تلاشهایشان را بیشتر کنند؛ زیرا در پی کسب بینش درست هستند و درمورد نتیجهگیریهای احتمالی فکر میکنند. با تشویق تلاشها و پیشنهاداتشان، به آنها در حل مسئله کمک کنید؛
- اگر نتیجه اولیه را گرفتند، به آنها بازخورد ارائه دهید و به آنها در شکلگیری افکارشان کمک کنید. حتی متفکران منتقد باتجربه هم ممکن است هنگام ارائه نتایجشان، نتوانند بهدرستی ارتباط برقرار کنند.
اگر کارمندی ترسید یا عصبی شد، تعجب نکنید؛ داشتن اعتماد بهنفس بسیار ضروری است؛ بهویژه وقتی که امکان شکست وجود دارد. کسانی که به صورت انتقادی فکر میکنند، اغلب قبل از نتیجهگیری، از درستکردن چالشهای بیشتر لذت میبرند؛ اما بههرحال نتیجهگیری درست را ارائه میدهند. همچنین آنها میخواهند که در پروژههای چالشبرانگیز شرکت کنند و نسبت به استراتژیهای سازمان، کنجکاوند.
البته به خاطر داشته باشید که همه افراد بهاندازه کافی اعتمادبهنفس ندارند تا بتوانند قدم نهایی در تفکر انتقادی را بردارند؛ یعنی تصمیم بگیرند و اقدام کنند؛ در این حالت باید نقاط قوت کارمند را مشخص کنید و آنها را در موقعیت مناسب قرار دهید.
پرورش مهارت های تفکر انتقادی با ۵ روش کاربردی
آیا در موقعیتهای مختلف بر اساس احساسات یا تعصبات شخصی خود عمل میکنید؟ آیا بهدنبال راهی هستید که بتوانید مهارتهای ارتباطی و مبادله اطلاعات با دیگران را در خود تقویت کنید؟ مهارتهای تفکر انتقادی میتوانند توانایی شما را برای انتخابها و استدلالهای مؤثر و هدفمند، بهبود بخشند. بدون آنها معمولا استدلالها یکطرفه خواهند بود؛ در این حالت، انتقاد بیشتر حس حمله به شخصیت را القا میکند تا فرصتی برای گشودن باب گفتوگو و تعامل سودمندانه. در ادامه قصد داریم روشهایی مؤثر و کاربردی برای پرورش مهارت های تفکر انتقادی را تشریح کنیم.
۱. خودانتقادی
اولین و مهمترین قدم برای توسعه مهارتهای تفکر انتقادی، نقد افکار و اعمال خود است. بدون دروننگری، رشدی هم نخواهد بود. از خود بپرسید که چرا به فلان چیز اعتقاد دارید؟ با این کار میتوانید افکار خود را کالبدشکافی کنید. برای شفافسازی افکارتان باید اطلاعات را بهشکل هدفمندی بررسی کرده و منطق محکمی برای آنچه باور دارید، بیابید و به اندیشهای مبهم بسنده نکنید. چرا به این موضوع باور دارم؟ آیا می توانم در تأیید یا رد آن مثالهایی ارائه دهم؟ آیا از لحاظ احساسی به آن وابسته هستم؟ چرا؟ زمانی که مشغول دروننگری هستیم، میتوانیم مشاهده کنیم که چگونه در ذهن خود و بلندبلند نسبت به موضوعی واکنش نشان میدهیم.
جنبه دیگر خودانتقادی، آگاهی از نقاط قوت، نقاط ضعف، اولویتهای فردی و تعصبات خویش است. وقتی به اینگونه اطلاعات دسترسی داشته باشید، میتوانید بفهمید که چرا رویکرد خاصی به یک موضوع خاص دارید و حالا که از وجود آن آگاهید، آیا میتوانید آن را بهخوبی بررسی کنید.
۲. گوشدادن فعال
فکرکردن و گوشدادن بهطور همزمان، تقریبا غیرممکن است. برای تبدیلشدن به متفکری انتقادی، باید بتوانید به ایدهها، استدلالها و انتقادهای دیگران خوب گوش دهید، بدون اینکه هنگام صحبت آنها، به پاسخ یا واکنش بعدی خود فکر کنید. اگر خوب به صحبتهای طرف مقابل خود گوش نکنید، نمیتوانید اطلاعاتی را که او تلاش میکند به شما منتقل کند، بهدرستی دریافت کنید. شنونده خوبی بودن، به ما اجازه میدهد تا همدلی را در خود احساس کنیم. ما همواره داستانها، سختیها، ایدهها، موفقیتها، علایق دیگران و نحوه رسیدن به آنها را میشنویم. وقتی به دیدگاه دیگران گوش میکنیم، میتوانیم اطلاعات موجود در آنها را تجزیهوتحلیل کنیم. وقتی از مهارت گوشدادن فعال استفاده میکنیم، میتوانیم منظور طرف مقابل را بهطور کامل بفهمیم؛ زیرا این گفتوگو تا جایی ادامه مییابد که طرفین بتوانند صحبتهای یکدیگر را بازگو کنند.
۳. تحلیل اطلاعات
تحلیل اطلاعات، مهمترین روش پرورش مهارت های تفکر انتقادی است. هیچکس همیشه بهصورت انتقادی فکر نمیکند. گاهیاوقات لذت، خشم، غم یا هیجانات دیگر ما آنقدر بزرگ هستند یا خودمان آنقدر درگیر مسئله اصلی هستیم که تفکر انتقادی مجالی برای ظهور پیدا نمیکند. برای موفقشدن باید اطلاعات پیش رو را تحلیل و بررسی کنیم؛ چه اطلاعاتی که در ذهن ما هستند و چه اطلاعاتی که از دیگران کسب کردهایم. ابتدا باید آنچه را که گفته شده است، بررسی کرده و مطمئن شویم که آن را درست درک کردهایم؛ سپس همه استدلالها، ازجمله استدلال خود را بازبینی و ارزیابی کنیم و درباره نحوه اثرگذاری تصمیمات گرفتهشده بر دیگران و نتیجه نهایی بیندیشیم. وقتی یک قدم به عقب برگشته و استدلالی را تحلیل کنیم، میتوانیم با دیدگاه هدفمندی به آن بنگریم.
۴. تعامل در آرامش
اگر نمیتوانید بهطور سازنده و دور از تنش تعامل کنید، تفکر انتقادی نمیتواند کمک زیادی به شما بکند. هنگام گوشدادن و بررسی استدلالهای مختلف، اول از همه، باید بتوانید منطق درست را تشخیص دهید. در قدم بعدی باید بتوانید با دیگران تعامل سازنده داشته باشید. برای داشتن تعامل دور از تنش، باید همدلی، مشاهده و همکاری را در خود تقویت کنیم. وقتی به هر سناریویی با همدلی بنگریم، بهجای داشتن ذهنیت دفاعی، خودبهخود ذهنیت آرامی خواهیم داشت. وقتی در حال مشاهده هستیم، باید استدلالهای خود و دیگران را بدون قضاوت و ارزیابی در نظر بگیریم. میتوانیم احساس خود را از یک اندیشه جدا کنیم. او ایده من را دوست ندارد، پس حتما من را هم دوست ندارد. همکاری نیز وقتی اتفاق میافتد که همه با ذهنی باز و آرام و با تمرکز بر حل مسئله، نه حفاظت از ایگوی خود، گفتوگو کنند.
۵. آیندهنگری
توانایی پیشبینی تأثیرات احتمالی یک تصمیم در آینده، آیندهنگری است که عنصری حیاتی برای موفقیت در تمام جنبههای زندگی محسوب میشود. وقتی می خواهید به جایی نقلمکان کنید، از قبل وضعیت بازار کار و امنیت آن محله را بررسی میکنید. وقتی میخواهید مکان کسبوکاری را جابهجا کنید، عاقلانه است که تأثیرات آن تصمیمگیری را بررسی کنید؛ درست است؟ برای مثال، آیا محل کار برای برخی از بهترین کارمندان شما دور نمیشود؟ آیا بازار را بهخاطر این جابهجایی از دست نمیدهید؟ چه چیزی به دست میآورید؟ هر تصمیمی باید بهدقت سبکسنگین شده و تأثیر آن بر خروجی نهایی و افرادی که در کنار شما برای موفقیت میجنگند، بررسی شود.
تفکر انتقادی نیازمند توانایی اندیشیدن به باورهای خود و دیگران، سپس کشف ارتباط بین آنها است؛ همچنین نیازمند گوشدادن فعالانه به صحبتهای دیگران، بررسی، بازبینی و ارزیابی استدلالها و جداسازی احساسات شدید از موضوع موردبررسی است.
عادتهایی ساده برای تقویت مهارت های تفکر انتقادی که باید در خودتان نهادینه کنید
مطلبی که میخوانید توسط خانم هلن لی بویگس (Helen Lee Bouygues) در وبسایت HBR منتشر شده است. خانم بویگس که در سالهای فعالیت خود در ردههای ارشد مدیریتی در شرکتهای مختلف و معتبر از جمله مککینزی فعالیت کرده است، بنیاد ریبوت (Reboot) را برای ترویج تفکر انتقادی در سازمانها تأسیس نموده است. در ادامه، با ضمن تشریح تجربیات خود، از ۳ عادت ساده برای تقویت مهارت های تفکر انتقادی میگوید.
چند سال پیش، مدیرعامل شرکتی به من اطمینان داد که شرکتش برند برتر بازار است. او میگفت: «مشتریها بهخاطر رقبای ما، ترکمان نمیکنند؛ تغییر برند برای آنها هزینه زیادی دارد». طی چند هفته، شرکت تولیدی بزرگ پروکتر و گمبل (Procter & Gambl) تصمیم گرفت قراردادش را با این شرکت تمدید نکند؛ مدیر عامل شرکت از این اتفاق بسیار شوکه شد.
من بیش از ۲۰ سال است که با سازمانهای مختلف سروکار داشتهام. بعضی از آنها بهدلیل سوءمدیریت و بعضی دیگر بهعلت مقاومت در برابر تغییرات تکنولوژی، شکست خوردند. در چند مورد هم، اعضای تیم مدیریت سهلانگار بودند؛ اما تجربه من نشان میدهد که علت اصلی این مشکلات سازمانی، نداشتن «تفکر انتقادی» بوده است.
بسیاری از رهبران تجارت، مسائل را استدلال نمیکنند و وقت خود را به ارزیابی همهجانبه موضوع اختصاص نمیدهند؛ آنها اغلب بدون توجه به شواهد و شتابزده تصمیم میگیرند؛ بدتر از این، تیم مدیران ارشد، فقط شواهدی را انتخاب میکنند که از عقاید قبلی آنها پشتیبانی میکنند. نبود «فراشناخت» یا همان عمل فکرکردن درمورد تفکر، یکی از محرکهای اصلی است و باعث میشود که افراد خودرأی باشند.
خبر خوب این است که تفکر انتقادی، یک مهارت آموختنی است. من برای کمک به مردم در راستای بهترشدن در این زمینه، بهتازگی بنیاد غیرانتفاعی ریبوت را تأسیس کردهام. بر اساس تجربه شخصی من و برخی از مطالعات محققان ما، برای بهبود مهارتهای تفکر انتقادی، میتوانید ۳ کار ساده را انجام دهید:
- فرضیات را زیر سؤال ببرید؛
- دلایل منطقی بیاورید؛
- بهدنبال تفکری متنوع و همکاری بیشتری باشید.
ممکن است فکر کنید که دقیقا همین ۳ کار را انجام میدهید و احتمالا هم این کارها را کردهاید، اما نه آگاهانه و به اندازه کامل، بلکه به همان اندازه که میتوانستهاید؛ پرورش این ۳ مهارت اصلی ذهن، در طولانیمدت به شما کمک میکند تا در بازار کار، فرصتهای شغلی مناسبی پیدا کنید.
۱. فرضیات را زیر سوال ببرید
وقتی میخواهم برای سازمانی کار کنم، کارم را معمولا با زیرسؤالبردن فرضیات شرکت شروع میکنم. وقتی برای شرکتی استخدام شدم، بهعنوان خریدار، از دهها فروشگاه خردهفروشی، بازدید کردم و بهآسانی فهمیدم که شرکت اینطور فرض کرده که مشتریان، نسبت به درآمد واقعیشان، درآمد خرجکردنی بیشتری دارند؛ این اعتقاد غلط باعث شد تا شرکت، قیمت محصولاتش را بالا ببرد؛ در حالی که اگر لباسها و شلوارها را با قیمت پایینتری میفروخت، هر سال میلیونها دلار سود میکرد.
البته زیرسؤالبردن همهچیز، سخت است. تصور کنید که روز خود را سپری کنید و از خود بپرسید که آیا آسمان واقعا آبی است؟ نکند شخص کنار من، همکارم نباشد، بلکه خواهر دوقلویم باشد؟ چگونه میدانم که اقتصاد فردا منفجر نمیشود؟
اولین مرحله برای سؤالکردن درمورد فرضیات، فهمیدن زمان درست برای پرسش است؛ مثلا به نظر میرسد که وقتی ارزش سهام زیاد میشود، استفاده از روش سؤالکردن مفید است.
بنابراین اگر درمورد استراتژی بلندمدت شرکت صحبت میکنید که برایش سالها تلاش و هزینه صرف خواهد شد، حتما درباره باورهای خود، سؤالات اساسی کنید؛ مثلا «چطور میدانید تجارت افزایش مییابد؟»، «تحقیقات درباره انتظارات شما از آینده بازار، چه میگوید؟» و «آیا برای قدمگذاشتن بهجای مشتری، بهعنوان یک «خریدار مخفی» تلاشی کردهاید؟»
راه دیگر برای زیرسؤالبردن فرضیات، درنظرگرفتن گزینههای دیگر است. ممکن است بپرسید که اگر مشتریهای ما تغییر کنند، چه میشود؟ اگر تأمینکنندگان ما از کار بیفتند، چه میشود؟ این نوع سؤالات، به شما کمک میکنند تا دیدگاههای جدید و مهمی را بهدست آورید و سریعتر و بهتر فکر کنید.
۲. دلایل منطقی بیاورید
سالها پیش، وظیفه تقسیم یک شرکت بزرگ لباس زیر زنانه را بر عهده گرفتم. رشد یکی از خطوط عمده تولید، آن سالها رو به کاهش بود؛ هیچکس نمیتوانست دلیل آن را پیدا کند؛ معلوم شد که این شرکت، استدلالهای کلی را بیش از حد تعمیم داده و بر اساس شواهد محدود، نتیجهگیری کلی کرده است؛ این شرکت معتقد بود که کلیه مشتریان بینالمللی آنها ترجیحات مشابهی در لباس زیر دارند؛ بنابراین سبکهای مشابه را به تمام فروشگاههای اروپا، صادر کرده بود.
وقتی تیم من شروع به صحبت با کارکنان و مصرفکنندگان کرد، متوجه شدیم که مشتریان در کشورهای مختلف، سلایق و ترجیحات بسیار متفاوتی دارند؛بهعنوان مثال، زنان بریتانیایی تمایل به خرید سینهبندهای توری با رنگهای روشن داشتند؛ زنان ایتالیایی سینهبند بژ و بدون تور و کسانی که در ایالات متحده بودند، سینهبندهای ورزشی را ترجیح میدادند.
درباره این شرکت، بهبود استدلال کمک کرد تا خط تولید خود را بهطور چشمگیری بهبود بخشد. پدیده منطق، حداقل ۲۰۰۰ سال پیش و به زمان ارسطو باز میگردد. با گذشت ۲۰۰۰ سال، منطق با دستیابی به نتیجهگیری صحیح، شایستگی خود را نشان داده است.
بنابراین برای تقویت مهارت های تفکر انتقادی در سازمان خود، به زنجیرهای از منطق که توسط یک استدلال خاص ساخته میشود، دقت کنید. از خود بپرسید که آیا استدلال در هر نقطه توسط شواهد، پشتیبانی میشود؟ آیا تمام شواهد و مدارک روی یکدیگر ساخته شدهاند تا بهدرستی نتیجهگیری کنند؟
آگاهی از خطاهای رایج نیز میتواند به شما امکان دهد تا منطقیتر فکر کنید؛ مثلا مردم غالبا درگیر پدیدهای بهنام «پساتفکر» هستند. در این سفسطه، مردم اعتقاد دارند که بهدلیل اینکه رویداد Y بعد از رویداد X اتفاق افتاد، رویداد Y، باید ناشی از رویداد X باشد.
مثلا یک مدیر، ممکن است معتقد باشد که نمایندگان فروش آنها در بهار فروش خوبی نداشتند، زیرا سخنان انگیزشی ارائهشده در کنفرانس فروش سالانه در ماه فوریه، به آنها انگیزه لازم را نداده است؛ اما تا زمانی که این فرض، آزمایش نشود، راهی برای اثبات درستی آن وجود ندارد.
۳. بهدنبال تفکر متنوع و همکاری بیشتر باشید
سالها بود که من تنها زن در تیم انتقال مککینزی (McKinsey) بودم و امروز، در حالی که من در بیش از ۶ شرکت بزرگ کار میکنم، باز هم تنها زن آسیایی در اتاق جلسات هستم.
با توجه به پیشینه و تجربیات زندگیام، تمایل دارم که چیزهای مختلف را متفاوت با دیگران ببینم و این کار اغلب به نفع من بوده است؛ اما من نیز از مشابه بقیه فکرکردن، مصون نیستم؛ وقتی به هر دلیلی مثل سن، سیاست و مذهب در اطراف افرادی شبیه به خودم هستم، سعی میکنم دیدگاههای مختلفی را مطرح کنم؛ این کار مرا به متفکر بهتری تبدیل میکند.
طبیعی است که آدمها، خود را با افرادی که مثل خودشان فکر یا رفتار میکنند، در یک گروه جای دهند؛ این اتفاق بهویژه بهصورت آنلاین بیشتر رخ میدهد، زیرا راحتتر میتوانیم افراد شبیه به خودمان را پیدا کنیم. الگوریتمهای رسانههای اجتماعی میتوانند دیدگاههای ما را محدودتر کنند و فقط به اخباری که به باورهای فردی ما منتهی میشوند، بپردازند.
این یک مشکل است؛ اگر همه افراد در محافل اجتماعی که در آن هستیم، مثل ما فکر کنند، در طرز تفکر خود استوارتر میشویم و کمتر احتمال دارد که بر اساس اطلاعات جدید، باورهای خود را تغییر دهیم. در حقیقت، تحقیقات نشان میدهند که هرچه مردم به افرادی که نظرات خود را با آنها به اشتراک میگذارند بیشتر گوش کنند، نظرات آنها قطبیتر میشوند.
بیرونآمدن از حباب شخصی خود بسیار مهم است. اگر در زمینه حسابداری کار میکنید، با افرادی که در بازاریابی کار میکنند، دوست شوید. اگر همیشه با کارمندان ارشد ناهار میخورید، با همکاران عادی خود به تماشای بازی فوتبال بروید؛ این روش به شما کمک میکند تا از تفکر معمول خود فراتر رفته و بینشهای غنیتری را کسب کنید.
به افراد فرصت دهید که نظراتشان را بهطور مستقل و بدون تأثیر گروه، در تیم بیان کنند؛ مثلا وقتی از من نصیحتی میخواهند، معمولا ترجیحات خودم را نفی میکنم و از اعضای تیم میخواهم تا نظراتشان را در یادداشتهای جداگانه به من ایمیل کنند؛ این روش باعث میشود تا افراد مستقلانه فکر کنند.
اگرچه این روش، ساده و واضح بهنظر میرسد، در عمل اینطور نیست. بهخصوص در دنیای تجارت، بسیاری از سازمانها وقت لازم برای درگیرشدن با استدلالها را ندارند؛ اما تمرین برای تقویت مهارت های تفکر انتقادی همیشه نتیجه مطلوبی خواهد داشت؛ در حالی که شانس در موفقیتهای یک شرکت نقش کوچک یا بزرگی دارد، مهمترین پیروزیهای کسبوکار از طریق هوشمندانه فکرکردن حاصل میشوند.
همانطور که مشاهده کردید در این مطلب خواندیم که تفکر انتقادی چیست، فواید تفکر انتقادی کدامند و چه کاربردهایی دارد. همچنین متوجه شدیم که به کمک چه عادتهایی میتوانیم مهارتهای تفکر انتقادی را در خودتان نهادینه کنید. حال شما به ما بگویید که آیا تجربهی به خصوصی در استفاده از این نوع تفکر دارید؟ آن را با در میان بگذارید.
منبع:
insperity.com
indeed.com
skillsyouneed.com
wabisabilearning.com
success.comhbr.org
شما این جلسه از دوره تفکر را مطالعه کردهاید.
برای ثبت این جلسه و مطالعه کامل دوره، وارد شوید.
دیدگاه