۵ مرحله برای اینکه برند شخصی خود را بازآفرینی کنید
افراد برای رسیدن به شهرت و اعتبار بلندمدت فداکارانه و سرسختانه کار میکنند. شما وقتی بیرون از محل کارتان هستید، ممکن است حدس بزنید که دیگران درموردتان چه صحبتی میکنند؛ در این شرایط، گفتوگوهایی مثل «او بازاریاب مبتکری است»، «او در وکالت فوقالعاده خلاقیت دارد»، «او با بازار صادرات آشنایی کامل دارد» و غیره دربارهی شما شکل میگیرد؛ با این حال، اگر بخواهید برند شخصی خود را بازآفرینی کنید، چه کار میکنید؟
افراد همیشه خودشان را بازآفرینی میکنند تا بتوانند با چالش تازهای روبهرو شوند، در حرفهی خود ارتقا پیدا کنند و به شغل معنادارتری دست پیدا کنند یا ذهنیات و ادراک خود را نسبت به موانعِ توسعهی شغلی تغییر دهند. برخی اوقات، این تغییرات بزرگ و چشمگیر هستند؛ برای مثال، فردی با تجربهی مدیریت مالی در یک شرکت، به بازار خردهفروشی وارد میشود؛ سرمایهگذاری میخواهد ادامهی فعالیت خود را در زمینهی مربیگری یا منتورینگ ادامه دهد.
اما گاهی نیز بازآفرینیِ برند شخصی جزئی و نامحسوس است، مانند مشکلات مربوط به مدیر اجرایی که با تقویت مهارت محاسباتی قابلحل میشوند. کنترل برند شخصی تفاوت میان شغل ناموفق و موفق را مشخص میکند.
براساس تجربیات به این نتیجه رسیدهایم که با ۵ مرحله زیر میتوانید برند شخصی خود را بازآفرینی کنید:
۱. هدف و مقصد خود را مشخص کنید
برندسازی مجدد کار آسانی نیست و در صورتی که برای این کار برنامهی ضعیفی داشتهباشید، خود و دیگران را سردرگم میکنید. برای شروع، ابتدا نقطهای را مشخص کنید که میخواهید انرژی خود را برایش صرف کنید. با دنبال کردن فصلنامهها و مجلات مرتبط با صنعت خود، حضور یافتن در مصاحبههایی که به شما اطلاعات میدهند و شرکت در کارآموزیهای مربوطه شروع کنید. (این نکات دیگر به دوران دانشجویی مربوط نیستند؛ برای مثال، سایت Vocation Vacations زمینهی کارآموزی را در شرکتهای برتر فراهم میکند.) اگر به دنبال این هستید که در شرکت فعلی خود پیشرفت کنید یا ارتقا بگیرید، فرصتها و دورههای آموزشیِ دردسترس و یافتن مِنتور را برای هدایت خود پیگیری کنید.
در گام بعدی باید برای این مسیر نو مهارتهای جدیدی نیز یاد بگیرید؛ برای مثال، اگر یک دهه است که شغل برنامهنویسیِ بازیهای کامپیوتری را بر عهده دارید، مفهوم فناوری را بهتر از هر کسی میدانید، اما اگر بخواهید به بازاریابی این بازیها وارد شوید، دانش فنی شما کفایت نمیکند؛ بنابراین، اول باید از خودتان بپرسید که به چه دانشی نیاز دارید و به چه طریق میتوانید آن را یاد بگیرید. یاد گرفتن دانشی که به آن نیاز دارید، این اعتمادبهنفس را به شما میدهد تا هویت جدیدی پیدا کنید که برای رسیدن به آن، به اعتبار نیاز دارید.
۲. وجوه تمایز خود را برجسته کنید
ویژگیهای متمایز شما کداماند؟ میتوانید این مشخصهها را به عنوان مزایایی برای خود در نظر بگیرید و از آنها بهرهمند شوید و همچنین بهتر در خاطر افراد بمانید. هر کسی، حتی مدیران برجستهای مانند خانم آن کاتلر (Ann Coutler)، که یکی از نویسندگان و کارشناسان محافظهکار سیاسی محسوب میشود، نیز به برندسازی مجدد خود نیاز دارد، اما برند قبلی خود را به طور کامل کنار نمیگذارد. در نهایت، باید ویژگیهای مربوط به مزایای خود را متمایز کنید، حتی اگر به طور کامل با کاری که انجام میدهید مرتبط نباشند؛ به عنوان مثال، روبرت ریچ (Robert Reich)، از وزرای کار سابق آمریکا، فقط ۱/۴۹ سانتیمتر قد دارد. او بهخوبی میدانست که افراد با دیدن قدش شگفتزده میشوند، اما تلاش میکرد که این ویژگی مانع ارتباطاتش با آنها نشود. وی با ایجاد فضایی شوخ افراد را جذب میکرد، به طوری که حتی در کمپین خود نیز با انتخاب شعار «I’ll be short» (کوتاه خواهم بود) نشان داد که این ویژگی جزئی از برندش است.
۳. ارتباط حرفهی قبلی را با زمینهی جدید شرح دهید
فرض کنید که شما قبلا به عنوان ستوننویس (خبرنگار) در زمینهی کسبوکارهای موفق در نشریهای فعالیت داشتید، اما اکنون تصمیم گیری کردهاید که در ارتباط با رستوران و صنعت غذا مطلب بنویسید. ماهیت انسان به گونهای است که علایق متنوعی دارد تا تجربیات بیشتری کسب کند و مهارتهای جدیدی را فرابگیرد؛ اما متأسفانه بسیاری از افراد این موضوع را نشانهای از غیرحرفهای بودن میدانند. به هر حال، شما باید برای حفظ برند شخصی خود توصیف منسجمی در ذهنتان داشتهباشید و با این توصیف، تناسب فعالیت گذشته را با وضعیت فعلی ارتباط دهید؛ برای مثال، میتوانید به این شکل برای کارفرما توضیح دهید که «من در حرفهی قبلی خود، در کنارِ موضوعات مربوط به کسبوکار، در زمینهی نوشتن ستونهایی مربوط به صنعت غذا نیز تجربیاتی داشتهام» و در ادامه بگویید «زمینهی دانشیِ خوبی که از روند کشاورزی و کسبوکار دارم باعث میشود که دیدگاه متفاوتی در ارتباط با این صنعت داشتهباشم».
شما میتوانید در مصاحبهی شغلی آنچه ممکن است نقطهضعفتان تلقی شود را تغییر دهید. نقطهضعف خود را به نقطهقوت تبدیل کنید، به گونهای که در ذهن سایرین نیز بمانَد؛ برای مثال، نقطهضعف شما که از نظر کارفرما این است «شما دانش زیادی در زمینهی صنعت غذا ندارید، چراکه ۲۰ سال است به عنوان خبرنگار با موضوع تجارت و کسبوکار مشغول فعالیت بودهاید» را به نقطهقوت خود که از نظر کارفرما میتواند اینطور باشد «شما دیدگاه متفاوتی نسبت به صنعت غذا دارید، چون ممکن است دانشی که در این زمینه دارید را دیگران نداشتهباشند» تبدیل کنید.
اما نکتهی کلیدی این است که دلیل تغییر را صرفا بر اساس علاقهی شخصی توضیح ندهید؛ برای مثال نگویید که «من از کار قبلی خسته شدهبودم و تصمیم گرفتهام که در زمینهی جدیدی فعالیت کنم» یا «ترجیح میدهم که در این مسیر شخصیت واقعی خود را پیدا کنم»؛ در عوض، به جای این موارد بر ارزش تجربهای که از کار قبلی کسب کردهاید، تمرکز کنید. این موضوع کاملا با وضعیت کسانی مرتبط است که بهتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، زیرا ممکن است بر اثر رکود، فرصتهای شغلی دشوار و کمتر شوند. شاید تجربهی کاری کوتاه در فستفود رزومهی خوبی نباشد، اما میتوانید با توضیحِ تجربیات مرتبط در راستای فرصت شغلی در شرکت خدماتی، برای خودتان اعتبار کسب کنید.
مهمترین نکته دربارهی توضیحاتتان این است که باید همراستا با گذشتهی شما باشند. سیاستمداران مثال خوبی برای این مورد هستند؛ برای مثال، برندسازی مجدد آل گور (Al Gore) در کمپین انتخاباتی سال ۲۰۰۰ شکست خورد. اگر شما اصالت خود را کنار بگذارید یا حقیقت را کمرنگ کنید و برای تاریخچهی قبلی خود ارزش قائل نشوید، بهسرعت کنار گذاشته خواهید شد و جای خود را به فرد دیگری خواهید داد؛ برای مثال، آلکس بوگوسکی (Alex Bugosky) با زمینهی اجرا به رستورانهای زنجیرهای برگر کینگ (Burger King) و کوک (Coke) وارد شدهبود که بازسازی برند شخصی او در پروفایل فست کمپانی (Fast company) چالشهایی را برای وی ایجاد کرد.
بازآفرینی موفقیتآمیز با شخصیتسازی جدید ایجاد نمیشود، بلکه باید این نکته را در ذهن دیگران ایجاد کنید که میتوانید از پسِ این کار جدید نیز برآیید.
۴. خودتان را دوباره معرفی کنید
زمانی که برند خود را بازسازی میکنید، یکی از قسمتهای ساده پیدا کردن مخاطبان جدید است، زیرا برای آنها چهرهی جدید و شاید باارزشی شناخته شوید؛ اما سختترین قسمت، معرفیِ دوبارهی خودتان به شبکهی ارتباطی قبلی است. واقعیت این است که بیشتر افراد به پروفایل شما زیاد دقت نمیکنند؛ به عبارت دیگر، ممکن است ذهنیات آنها دربارهی شما قدیمی باشد که البته از این بابت نیز تقصیر ندارند. در پروفایل شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، که ممکن است با بیش از هزار نفر ارتباط داشتهباشیم، ارتباطات مبهم بودهاند و نباید انتظار داشتهباشیم که این افراد از جزئیات زندگی ما نیز مطلع باشند؛ بنابراین، باید به صورت استراتژیک، دوباره اطلاعاتمان را در شبکههای ارتباطی خود وارد کنیم، زیرا ممکن است آنها خریدار (کارفرما) یا معرفیکنندهی ما باشند و به سمت شغل جدید هدایتمان کنند؛ بنابراین، ابتدا مطمئن شوید که همهی مخاطبانتان (فیسبوک، لینکدین، وبسایت شخصی و غیره) بهروز و مرتبط باشند.
فراموش نکنید که علاقهی خود را به ارتباط با مخاطبان لیستِتان با ارسال ایمیل یا تماس فردی نشان دهید و درمورد جهتگیری جدید خود، درخواست کمک، مشورت یا حتی پیشنهاد کار اطلاع دهید. (ایمیلها برای شروع کار مؤثر هستند، اما اغلب ممکن است بازنشده باقی بمانند.) در برخی مواقع، ممکن است معرفی دوبارهی خود با ادراک منفی دیگران همراه باشد و حفظ نظم در داشتن رفتار جدید بهتر میتواند انگیزهی شما را نشان دهد؛ علاوه بر این، درمورد ایده و فکرهای جدیدتان نیز تفکر استراتژیک داشتهباشید. آیا میتوانید طرح یا پروژهی جدیدی را شروع کنید که مهارتهای شما را بهتر نشان دهند یا به توسعهی آنها کمک کنند؟ داوطلبانه شرکت کردن در فرصتها یا مؤسسات خیریه یکی از روشهایی است که به وسیلهی آن میتوانید شبکهی ارتباطی بیشتری بسازید و مهارتهای خود را توسعه دهید. اگر ایدهی جدیدی در حال اجرا شدن است، زود پیشقدم شوید. در صورتی که رقابت شدید شود، میتوانید به مشاغلی مانند کارهای اداری، رجوع کنید که دیگران به آنها تمایلی ندارند؛ با این کار میتوانید با افراد جدید آشنا شوید و ارتباطاتی حیاتی برقرار کنید.
۵. ارزش خود را اثبات کنید
بسیاری از دانشجویان هنر و طراحی همیشه پیشِ خود نمونهکاری دارند و هر لحظهای که نیاز باشد، آن را به متقاضیان نشان میدهند. این موضوع در دنیای کسبوکار نیز صدق میکند. بین آگاهی من از ایجاد کسبوکار جدید و اعتماد به آنچه شما میتوانید برای مشتریان انجام دهید، شکاف عمیقی وجود دارد. ممکن است من به شما بسیار علاقه داشتهباشم، اما تا زمانی که مهارتهای شما برای من تأیید نشدهباشند، نسبت به پیشنهادتان به دیگران، تردید پیدا میکنم. وبلاگ، فایلهای صوتی و تصویری و اَشکال مختلفی از شبکههای اجتماعی در این زمینه وارد شدهاند و میتوانید خودتان را از این راهها نشان دهید؛ اما اولین قدم این است که از نام دامنهی اینترنت خود به منظور رعایت کپیرایت آن مطمئن شوید. دومین مورد که میتواند بسیار مهم باشد، این است که منابع پیشنهادی شما ارزش واقعی خود را نشان دهند. شما در صورتی که بتوانید در حل مسئله یا انجام بهتر کار به دیگران کمک کنید، سریع میتوانید تخصص خود را نشان دهید.
به عنوان مثال، برایان کلارک با راهاندازی وبسایت Copyblogger توانست مخاطبان بسیاری را با ارائهی سرویسهای مربوط به بهبود محتوای وبسایتها جذب کند. به اشتراک گذاشتن محتوایی که ایجاد کردهاید، برای مشتریان یا کارکنان بالقوه این امکان را فراهم میکند که قبل از اینکه تعهد بلندمدتی را با شما بپذیرند، بتوانند دیدگاه شما را ارزیابی کنند؛ برای مثال، اگر طراح و گرافیست هستید، با نشان دادن گالری تصاویر یا لوگوهایی که برای شرکتهای دیگر طراحی کردهاید، میتوانید مخاطبان خود را برای پیشنهاد کار جذب کنید. قبل از اینکه توانایی خود را نشان دهید، برند خود را با ایجاد ارتباط با شرکتهای رهبر در رشتهی خود تقویت کنید، مقالات خود را در ژورنالهای معتبر چاپ کنید، در کنفرانسهای مهم سخنرانی کنید یا در انجمنهای مربوط به رشتهی خود نقش اجرایی و رهبری را بپذیرید.
نتیجهی این کار دیده شدن، ارتباطات، اعتبار، بازدهی بالا و بازگشت سرمایه خواهد بود؛ در نتیجه، شما باید به طور ثابت و متعهد رو به جلو حرکت کنید. اگر نسبت به ورود به شغلی که زمینهی بینالمللی دارد تمایل نشان دهید، ولی برای یادگیری زبان خارجی یا فرهنگهای دیگر تمایلی نداشته باشید، پیشرفت بسزایی نخواهید داشت. کلید اصلی در این زمینه تلاش و کوشش بلندمدت است؛ به عنوان مثال، مایکل میلکن (Michael Milken)، که به دلیل نقض امنیت بازداشت شدهبود، اعتبار خود را با ۳ دهه کمکهای انساندوستانه احیا کرد و بسیاری از مؤسسات و بنیادهای خیریه را تشکیل داد که با بیماریهایی چون سرطان، ملانوما (یکی از بیماریهای پوستی-سرطانی)، صرع و غیره مبارزه میکردند و در سال ۲۰۰۴ با عنوان «مردی که پزشکی را تغییر داد» لقب گرفت.
بهویژه در دوران اینترنت، نشانههای برند قبلی شما به طور کامل از بین نمیرود و تا زمانی که نسبت به آنچه یاد گرفتهاید درک داشته و بر آن مسلط شده باشید، مشکلی به وجود نمیآید. چالش این است که نسبت به آرزوی خود برای اینکه چه برداشتی از شما شود، خَلق داستانی که توسعهی شما را توصیف کند و سپس در رابطه با انتقال پیام، تفکر استراتژیک داشتهباشید.
این نکته را مانند بهینهساز موتور جستوجوی زندگی خود در نظر بگیرد: «هر اندازه که ارتباطات خود را گسترش دهید، اعتبار بیشتری کسب کنید و محتوای منظمی را به شبکهی خود اضافه کنید، احتمال اینکه برند جدیدتان بیشتر شناخته شود، بالاتر میرود.»
ایده در یک نگاه
افراد با تغییر شغلشان میتوانند خود را بازآفرینی کنند، اما مدیریت برند در این تغییر اهمیت فراوانی دارد، زیرا این کار میتواند بین تغییر موفق و ناموفق تمایز ایجاد کند.
گامهای اصلی در بازآفرینی شخصی عبارتند از:
- مقصد خود را تعیین و مهارتهای موردنیاز را کسب کنید؛
- ویژگی متمایزی را در خود ایجاد و آنها را برجسته کنید؛
- ارتباط حرفهی قبلی و ارزش آن را در زمینهی جدید شرح دهید؛
- خودتان را دوباره معرفی کنید. برای نشان دادن تواناییهای خود از رسانههای دیجیتال و ظرفیت آنها استفاده کنید؛
- ارزش خود را با ایجاد و بهبود سابقهی قبلی خود اثبات کنید؛
- ممکن است نشانههای برند قبلی شما برای مدتی باقی بمانند، اما با دقتنظر خود توانایی و استراتژیای را در نظر بگیرید که بتواند در نقش تازهی شما ارزش ایجاد کند و به برند جدیدتان نیز کمک کند.
منبع: hbr.org
دیدگاه