۱۶ ضعف در رهبری و چگونگی تبدیل آنها به نقاط قوت
تمامی افرادی که نقش مدیریت را برعهده میگیرند، از همان لحظه تولد ویژگیهای یک رهبر موفق را دارا نیستند. در حقیقت، برخی از آنها چنان ضعف دارند که مهارتهای رهبریشان زیر سوال میرود. شما میدانید که در مورد چه کسی صحبت میکنیم: آن مدیری که مدام سعی دارید از برخورد با او اجتناب کنید. مثلا وقتی وارد آشپزخانه دفتر کار میشود، طوری که سرتان را پایین گرفتهاید تا از ارتباط چشمی جلوگیری کنید، از آن خارج میشوید.
اگر شما یک مدیر در حال مطالعه این مطلب هستید و فکر میکنید «آشنا بهنظر میرسد»، متاسفانه سبک مدیریتی نه چندان محبوب شما، برایتان لقب نهچندان دلخواه «رییس بد» را به ارمغان آورده است.
اما چگونه میتوانید این موضوع را تغییر دهید؟ شما ابتدا باید نقاط ضعف خود را شناسایی کنید. لیست کوچک ما به شما نمونههایی از اینکه کجا اشتباه کردید و چگونه میتوانید همه چیز را درست کنید، ارائه خواهد داد.
۱. مدیریت خرد
آیا احساس میکنید باید پنج بار در روز اعضای تیم خود را بررسی کنید تا مطمئن شوید هر کار جزئی را که به آنها محول کردهاید، انجام دادهاند؟ اگر چنین است، ما خبرهای بدی برای شما داریم. هیچ کس یک رهبر با مدیریت خرد را دوست ندارد.
هنگامی که مدام در کار گروهتان دخالت میکنید، باعث آزار و اذیت آنها میشوید. به یاد داشته باشید، این دست افراد را استخدام کردهاید، زیرا مهارت لازم را برای انجام کار دارند. بنابراین به آنها کمی فرصت داده و اعتماد کنید تا بدون هیچ مشکل و مزاحمتی کار خود را ادامه دهند. البته این موضوع بدان معنا نیست که کاملا بیخیال باشید. بلکه در واقع باید تعادلی نسبی را پیدا کنید که مناسب دپارتمان شما هم خواهد بود.
۲. درستکارنبودن
بهعنوان یک رهبر، شما الگویی برای بقیه اعضای شرکت هستید و کارکنان، شما را بهعنوان الگو رفتاری نمونه میبینند. بنابراین، اگر اصول محکمی داشته باشید و همیشه صداقت را به کار گیرید، تیم احساس خواهد کرد که باید از این الگو پیروی کند. در غیر این صورت، انتظار یک بخش شکستخورده و بیصداقت را داشته باشید. گذشته از آن، صداقت باارزشترین و قابلاحترامترین ویژگی یک مدیر است. همیشه به قولتان عمل کنید.
۳. ناسازگاری
رهبران بزرگ میدانند که چگونه باید انعطافپذیری نشان بدهند و براساس شرایط دشواری که با آن روبهرو هستند، تصمیم بگیرند. آنها میتوانند روی پای خود بایستند و به سرعت راهحلهایی برای مشکلات پیدا کنند. از طرف دیگر، رهبران ضعیف، عقاید جدید را نمیپذیرند و در اصول و روشهای خود گیر میکنند. به همین دلیل، مایل به انطباق با آنچه شرایط ایجاب میکند، نیستند. با حرکت روبهجلو جهت تبدیلشدن به یک رهبر شایسته، باید در هنگام حل مشکلات درون یک محیط، سریع تغییر را بپذیرید و تفکر خارج از چارچوب داشتهباشید.
۴. عدم ارائه بازخورد
رهبران ضعیف، مهارت نشاندادن بازخوردهای سازنده را ندارند. آنها متوجه وجود مشکلات جزئی در یکی از اعضای گروهشان میشوند اما نمیتوانند دقیق متوجه شوند که کجای کار میلنگد. اگر شما کارکنان خود را از ایراداتشان باخبر نمیکنید و آنها را از راهنماییهای خود بینصیب میگذارید، آنها به اشتباهاتشان ادامه خواهند داد تغییر مثبتی نخواهند کرد.
با نظرسنجی از ۱۴۰۰ مدیر اجرایی، کمپانی کن بلانکارد (Ken Blanchard) متوجه شد که عدم ارائه بازخورد، معمولترین اشتباه رهبران است. اشتباه مرگبار دیگر، عدم یادآوری یا بهتعویقانداختن نشاندادن بازخورد است. یعنی رهبران به کارکنان خود آن مقدار کم از تمجید و حس اعتمادبهنفسی را که برای پیشرفت نیاز دارند، نمیدهند.
۵. نداشتن چشمانداز برای آینده
یک رهبر واقعی همیشه به فکر روشهایی برای بهبود محصولات یا خدمات خود و کسب نتایج بهتر است. او دائماً در حال خلق ایدههای جدید و ابتکاری برای پیشرفت است. از طرف دیگر، رهبران ضعیف از وضع موجود راضیاند و اشتیاقی به توسعه و پیشرفت بیشتری ندارند.
۶. عدم مسئولیتپذیری
شما بهعنوان یک رهبر، مسئول تیم خود هستید. به قول معروف: «یک دانش آموز فقط به اندازه معلم خود خوب است».
گاهی اوقات، اگر کارکنان شما اشتباهی مرتکب شوند، احتمالا ناشی از عدم ارائه اطلاعات صحیح از سوی شما است. همچنین عدم توانایی پذیرش این مسئله و سرزنشکردن، مسئله بدی است و یک مدیر باید از چنین موارد دوری کند. نپذیرفتن اینکه شما مقصر هستید، اخلاق خوبی نیست. هرچند زیرپا گذاشتن غرور دشوار است اما باید بپذیرید که هیچکس کامل نیست.
۷. عدم تعیین هدفها
اگر در تعیین اهداف کارکنان خود ناتوان باشید، آنها سعی میکنند روز خود را با فعالیتهای سنگین پر کنند. تفاوتی ندارد حضورتان واقعی است یا مجازی، باید ابتدا اهداف را برای کارکنان خود مشخص کنید. همچنین باید از رسیدن به نتایج پروژه موردنظر اطمینان کافی داشته باشید.
۸. عدم واقعگرایی
برخی از رهبران انتظارات غیرواقعی در محل کار دارند. یک مثال خوب در این مورد، دادن وظایف سنگین به یک کارمند بااستعداد و خلاق است، این امر موجب خواهد شد تا کارکنان به دلیل عدم تحمل فشار سنگین کار، در جای دیگر به دنبال شغل باشند. در حقیقت، مهم است که واقعیت کاری پروژه خود را درک کنید و از اینکه تیم شما پشتیبانی کاملی را ارائه میدهد، اطمینان حاصل کنید.
۹. بستهبودن ذهن
بهعنوان یک مدیر، مسئولیتهای شما مشخص میکنند که کارکنانتان باید چه کاری را در چه زمانی انجام بدهند. در نتیجه آنها از انتظارات شما باخبر میشوند. شما باید فرایند تکمیل درست و مناسب این وظایف را به آنها آموزش بدهید و دستورالعملهای لازم را برایشان فراهم کنید.
اجازه بدهید که بگوییم یک روز، یکی از کارکنانتان سر کار حاضر میشود و یک روش متفاوت ولی عالی برای انجام وظایف شغلیاش پیدا کرده است. اما شما مدام او را ناامید میکنید. این نوع بستهبودن ذهن به شما در محیط کار کمکی نمیکند. شما باید پذیرش و تحسین کارکنانی را که از خلاقیت خود برای بهبود فرایند کاری بهره میبرند، یاد بگیرید.
۱۰. احساس ناامنی
آیا هر زمان که میخواهید حرکت حساسی داشته باشید، با عرقکردن مواجه میشوید؟ آیا هنگام نیاز به صحبت در جلسه هیئت مدیره صدای شما لرزان میشود؟ اگر به صورت خجالتی سر خود را تکان میدهید، شما با صفت یک رهبر بد روبهرو هستید. البته این مورد را میتوانید با افزایش اعتماد به نفس خود، بهبود ببخشید. در حقیقت به شما سمتی داده شد زیرا مدیرتان به عملکرد خوب شما اطمینان داشت، بنابراین در مورد تصمیماتی که میگیرید اعتمادبهنفس کافی داشته باشید و سعی کنید این وضعیت را در شرایط ناخوشایند به تصویر بکشید.
۱۱. دادن وعدههای پوچ
یکی از بزرگترین مواردی که موجب آشفتگی کارکنان میشود، دادن وعدههای پوچ به آنها است. بهعنوان مثال، شما به کارکنان میگویید که در صورت رسیدن به اهداف سه ماهه، پاداش دریافت میکنند؛ اما پس از رسیدن به این نتیجه، خبری از هیچ پاداشی نیست.
اگر بدون تأیید مدیران ارشد، به تیم خود وعده دهید، به راحتی آنها را از خود دور خواهید کرد. در نهایت، اعضای تیم شما بسیار عصبانی میشوند و تصمیم میگیرند تا به دنبال یافتن شغل جدید باشند. پس بهتر است که پیش از دادن وعده، از تحقق آن اطمینان حاصل کنید. در غیر این صورت، نتایج خوبی به دنبال نخواهد داشت.
۱۲. ارزش بیشتر قائلشدن برای تجربه نسبت به پتانسیل
مدیرانی وجود دارند که به جای تمرکز روی پتانسیل کارکنان، تنها به تجربه توجه میکنند. برخی از کارکنان ممکن است تجربه چندان جالبی نداشته باشند، اما پتانسیل قابلتوجهی در عمل از خود نشان دهند.
شما باید به افرادی که در رزومه خود تجربه خاصی ندارند، فرصت دهید تا پتانسیل خود را نشان دهند. در غیر این صورت، با افرادی روبهرو خواهید شد که چندان پتانسیلهای جالبی ارائه نمیدهند.
۱۳. طرفداریکردن
قطعا در تیم شما فردی وجود دارد که برتر از باقی افراد باشد. اما نشاندادن طرفداریتان نسبت به او، با دردسر همراه خواهد بود. بهعنوان مثال، اگر این فرد با دیگر افراد برای شما تفاوت داشته باشد، میتواند اختلاف بین شما و سایر اعضا به وجود آورد. شما باید سعی کنید تمام اعضا تیم را برابر دوست داشته باشید و تفاوتی قائل نشوید.
۱۴. داشتن دید تونلی
در دنیایی با ترندها و روندهای درحال توسعه، رهبران باید توانایی تغییر در طول زمان را داشته باشند. چیزی که امروز مناسب است، میتواند فردا نامناسب باشد و شما باید با آن تطابق پیدا کنید. اگر شما به کارتان بچسبید و شعار «تا خراب نشده، درستش نکن» را دنبال کنید، به زودی خود را تنها میبینید. زیرا به رشد استراتژی رهبری خود کمکی نکردهاید.
۱۵. کسب اعتبار برای موفقیت
آیا شما از جمله افرادی هستید که تمام امتیازات را پس از موفقیت، حتی اگر شما کسی نباشید که با ایدهاش سبب موفقیت پروژه شده، از آن خود میدانید؟ اگر چنین است، شما باید به تیم خودتان نیز اعتبار بدهید. هر جایی که نیاز به اعتباربخشی است، آن را به دیگران بدهید.
همانطور که نیک فریدمن (Nick Friedman) میگوید: «برای اینکه یک رهبر بابصیرت حقیقی باشید، باید از غرور خود کوتاه بیایید و به افراد خود توجه کنید زیرا بدون آنها به جایی نمیرسیدید».
۱۶. نداشتن همدلی
یک رهبر خوب توانایی درک مشکلاتی را که کارکنان و گروهش با آن مواجهاند، دارد. همچنین مهارت کمک در این مشکل و همدلی میتوانند الزامی باشند. اگر اعضای تیم شما از حرفزدن با شما پیرامون مشکلات میترسند، احتمالا شما مدیر با درکی نیستید. یک راهکار خوب آن است که با برگزاری یک جلسه از آنها پرسش داشته باشید و بخواهید تا مشکل خود را مطرح کنند.
منبع: careeraddict.com
دیدگاه