۷ اشتباه در رهبری که نباید مرتکب شوید
چه بهتازگی یک سمت مدیریتی گرفته باشید و چه بنیانگذار یک کسبوکار بزرگ باشید، بههرحال میدانید که رهبری کار راحتی نیست. از حساسیت و تأثیر هرکدام از تصمیماتی که میگیرید تا فشار زمانی و کاریای که برای حل هر مشکل با آن مواجه میشوید، بالاخره در شرایط خاصی این امکان وجود دارد که اشتباه کنید و این مسئله اجتنابناپذیر است.
هرچند، برخی از اشتباهات نیز کاملا اجتنابپذیر هستند. اگر بدانید بیشتر مدیران و رهبران در چه موقعیتهایی اشتباه میکنند، میتوانید بهراحتی از آنها اجتناب کنید و بهجای داشتن تردید و گرفتن تصمیمات اشتباه، روی دستیابی چشمانداز خود برای کارکنان و سازمان تمرکز کنید.
بنابراین اگر قدرت سازمان یا شرکتی در دستان شما است، دقت کنید که این اشتباهات را مرتکب نشوید.
۱. تفویض اختیار نکردن
بزرگترین مشکل رهبرانی که درون خودِ سازمان ترفیع میگیرند، این است که با وجود تغییر سمت، هنوز تمایل دارند که کارهای سابق خود را انجام دهند و گاهی از انجام وظایف سِمَت جدید طفره میروند. هرچند قابل درک است که یک فرد بخواهد کاری را که بهتر بلد است و تسلط بیشتری بر آن دارد انجام دهد، اما باید بپذیرید که وظایف شما دیگر تغییر کردهاند.
رهبری با سازماندهی، تمرکز و داشتن چشم انداز کلی، ارتباط مستقیم دارد. بنابراین نباید زمان خود را با انجام وظایف کوچک و پیش پا افتاده، تلف کنید. حداقل عواقبی که این کار دارد، این است که برای انجام کارهای خود زمان کم بیاورید. اما بدترین اتفاقی که میتواند بیافتد این است که به مدیریت ذره بینی، کنترلگری بیش از حد و دستکمگرفتن تواناییهای اعضای تیم خود متهم شوید. با گرفتن ترفیع، وظایف شما به خودی خود زیاد میشوند. دیگر با دخالت در مسئولیت بقیه، آن را سختتر نکنید.
۲. زیادی صمیمیبودن
وقتی تا دیروز با افرادی همکار بودید و اکنون تبدیل به رئیس آنها شدهاید، این مسئله به خودی خود کمی حس و حال عجیبی دارد و روی روابط حرفهای شما اثر میگذارد. از طرفی شما همان فرد هستید و از طرفی دیگر سطح مسئولیتهای شما تغییر کرده است و این یعنی برخورد شما با افراد نیز، باید تغییر کند.
برای مثال، غیبتکردن با یک همکار در زمان ناهار، شاید تا دیروز یک مسئله عادی و پذیرفتهشده بوده است، اما از امروز که در سمت جدید هستید، غیبتکردن عملی کاملا ناپسند است و دخیلشدن در چنین بحثهایی حتی میتواند برای موقعیت کاری شما، خطرناک باشد.
البته که نباید کاملا ارتباطتان را با دوستان و همکاران سابق خود قطع کنید، در صورت انجام چنین کاری، به خودبزرگبینی و تکبر متهم خواهید شد. کلید اصلی عملکرد درست در چنین شرایطی، این است که رفتار حرفه ای داشتهباشید و همیشه تعادلی متناسب با موقعیت خود در شرکت و مرزبندیهای سالم اخلاقی، برقرار کنید.
۳. ارتباطات ضعیف
داشتن ارتباطات ضعیف موضوعی است که میتواند در هر سطحی، روی پویایی گروه اثر بگذارد. اما بزرگترین تأثیر اجرایی آن در بخش مدیریتی اتفاق میافتد. اگر نتوانید پیام خود را بهدرستی به کارمندان مخابره کنید، در طولانیمدت، با مشکلاتی جدی مواجه خواهید شد. میتوان گفت مهارت های ارتباطی ضعیف، بدترین مشخصهای است که یک مدیر میتواند داشته باشد.
منظور از ارتباطات بد، فقط عوامل بهوجودآمدن سوءتفاهم نیست. بلکه به این معنی است که کارمندان نمیتوانند با شما ارتباط برقرار کنند، بازخوردی از کارهای شما ارائه دهند و حتی منظورتان را متوجه شوند. شما هم به دنبالش، در قبال آنها با همین چالشها مواجه میشوید؛ چرا که ارتباطات ضعیف، مانند یک خیابان دوطرفه است.
به اعضای تیم خود بگویید که درِ اتاق شما همیشه بهروی آنها باز است. این را در رفتار خود نیز نشان دهید و نگذارید در حد حرف باقی بماند. با کارکنان به شکل مرتب و مداوم درباره دیدگاهها و نگرانیهایشان صحبت کنید. هرجا که امکانپذیر بود، از نظراتشان برای بهبود خود و شرایط کاریتان استفاده کنید.
در عین حال، درباره نظرات و ایدههای خودتان هم با این کارکنان صحبت کنید و اجازه دهید فرهنگ صحبتکردن، شفافیت و ارتباط، شکل بگیرد. بهخاطر داشته باشید که ارتباط موثر باعث ایجاد تغییرات میشود و عملکرد کارکنان را بهبود میبخشد.
۴. نادیدهگرفتن زیردستان
وقتی شما رهبر باشید، یعنی فقط یک نفر در سازمان است که از بالا دستور نمیگیرد و برای باقی افراد دستورات و وظایفی تعیین میشود. اما ممکن است نتوانید تعادل مورد نیاز را بین اهمیتدادن به اولویتها و چشماندازهای خود و خواستههای تیم پیدا کنید. متأسفانه بسیاری از مدیران در این زمینه اشتباه میکنند.
باید درک کنید که لازم است بین دستیابی به اهداف، بهپیشراندن سازمان و توسعه و سلامت فکری اعضای تیم، تعادل برقرار شود. اگر کارکنان را مجبور کنید هردقیقه از روز را تحت نظارت شدید و بهسرعت کار کنند، ممکن است بتوانند پروژهها را زودتر از موعد تحویل دهند و با این کار مشتریان سازمان تحت تأثیر قرار بگیرند، اما قطعا کارمندان را از کار متنفر میکنید. ضمن اینکه در طولانیمدت تنها خستگی و فرسودگی آنها را خواهید دید. بنابراین سعی کنید در هر جنبه از زندگی سازمانی، ارزش فردی آن را نیز در نظر بگیرید.
۵. واکنش نشاندادن به جای پیشبینیکردن
یکی از آسانترین تلههایی که رهبران در آن میافتند، این نیست که نتوانند اتفاقات آینده را پیشبینی کنند، بلکه آن است که تصمیم میگیرند کاری نکنند تا در نهایت خیلی دیر شود!
البته بسیاری از مسائل ممکن است بدون هشدار و نشانه قبلی رخ دهند و تنها کاری که میتوانید درباره آنها انجام دهید، انجام واکنش درست است. اما همیشه باید چند قدم جلوتر از خود را ببینید. انجام این کار، در واقع شغل شما را ۱۰ برابر آسانتر و دلچسبتر میکند، زیرا آمادهاید تا در برابر بیشتر اتفاقات، برخوردی درست، بهموقع و منطقی داشته باشید.
این مسئله تنها درباره وقایع کاری و سازمانی نیست. بهطورکلی، داشتن دید آیندهنگرانه و درک درست از توسعه فناوریها، میتواند از همه جهات، باعث پیشرفت و رشد شما شود. یکی از فواید آن، کسب چشمانداز واضح و شفاف درباره وقایع آینده است.
۶. استفادهی نادرست از بهترین ابزارها
اگر از درون سازمان ترفیع گرفتهاید و به مقام مدیریتی رسیدهاید، احتمالا میدانید کدام عضو گروه در چه کاری بهتر است. اما اگر وارد یک بخش یا سازمان جدید شدهاید، احتمالا هنوز درک درستی از کارکنان و پتانسیل آنها ندارید و باید از پایه شروع کنید.
یک رهبر دقیق، اول از همه بهدنبال یافتن نقاط قوت و ضعف اعضای تیم میرود. با افراد تیم جلسات خصوصی دو نفره و گروهی برگزار میکند و درباره تجربیات و تواناییهایشان، از خود اعضا سؤال میپرسد. اما یک رهبر بهتر، بادقت، رفتار اعضا را زیر نظر میگیرد و این ایده که چه کسی برای انجام چه کاری بهتر است، کمکم در ذهنش شکل میگیرد.
تصور نکنید که همه افراد برای انجام یک کار مشخص، به یک اندازه انگیزه دارند. قطعا همه دوست دارند که پاداش بگیرند، اما به این معنی نیست که انجام یک کار برای همهشان به یک اندازه لذتبخش باشد. بعضی از افراد احتمالا تمایل بیشتری به خارج شدن از محدوده امن خود و رویارویی با چالشهای مختلف دارند.
رهبری به این معنی نیست که با همه یکسان رفتار کنید یا همه را به چالش بکشید؛ بلکه درباره این است که با درک بهتر هر یک از اعضا، بهترین بهره را از تیم ببرید.
۷. شککردن به خود
وقتی تازه به یک مقام مدیریتی رسیدهاید، توجه همه به شما و کارهایتان جلب میشود. بنابراین خیلی مهم است که از شفاف و رکبودن و همچنین بیان ایدهها و نظرات خود نهراسید. همیشه به این توجه داشته باشید که حتما شایستگی تصمیم گیری و قضاوت را داشتهاید که کسی به شما اعتماد کرده و شما را در این سمت مدیریتی قرار داده است؛ بنابراین احساس ضعف نکنید.
البته این به آن معنا نیست که میتوانید هرکاری را که دوست داشتید انجام دهید و از موقعیت بهوجودآمده در راستای ساخت یک سازمان دیکتاتوری استفاده کنید. بلکه باید از مشاور استفاده کنید، نظرات سایرین را نیز بشنوید و آنها را در ذهن خود تجزیه و تحلیل کنید. لازم است با اعضای هیئت مدیره، همکاران و کارمندان خود در یک تعادل و همسویی قرار بگیرید.
در اینصورت، برای مسائل مختلف، بهتر و راحتتر راهحل پیدا خواهید کرد. اما اگر بیش از حد در تصمیمگیری تعلل کنید و مدام با نظر دیگران تفکر و تصمیمتان تغییر کند، اعتماد به نفس و اعتبار خود را از دست میدهید و ممکن است نتوانید به نتایجی شایسته و درست، دست پیدا کنید.
جمعبندی
همانطور که میتوانید ببینید، خطرات زیادی سر راهتان وجود دارند که باید بهعنوان یک رهبر یا مدیر از آنها بپرهیزید. نیازی نیست که بترسید. بیشتر شرکتها رشد و توسعه مدیران خود را در اولویت قرار میدهند و با راهنمایی و فراهمکردن ابزاری چون کلاسها و کارگاههای مختلف، شما را در این راه حمایت میکنند.
ضمن اینکه حین حرکت در مسیر، تجربیات مفیدی در این رابطه کسب خواهید کرد. این مطلب برای نقطه شروعِ اجتناب از خطاهای فاحش مدیریتی به شما کمک میکند. هرچند باید به تواناییهای خود هم ایمان داشته باشید و از اشتباهکردن ( البته تا حدودی) نترسید.
آیا خطاهای دیگر مدیریتی را میشناسید که در این یادداشت به آن اشاره نکرده باشیم؟ میتوانید آنها را در قسمت نظرات برای ما بنویسید.
منبع: careeraddict.com
دیدگاه