استارتاپ چیست و چگونه میتوانیم یک استارت آپ موفق تأسیس کنیم؟
- تعریف استارتاپ چیست؟
- نحوه کار استارتاپ ها چگونه است؟
- نحوه تاسیس یک استارتاپ چگونه است؟
- نکاتی که باید از راهاندازی استارتاپ بدانید
- استارتاپها چگونه موفق میشوند؟
فرقی نمیکند که هدف اولیه موسسان استارتاپ چیست، اینکه رویای بزرگی همچون تغییر دنیا را در سر دارند و یا بهسادگی فقط میخواهند رویای خود را به واقعیت تبدیل کنند؛ در هر صورت هدف اصلی موسسان استارتاپ این است که چیزی را در اختیار جامعه بگذارند که عموم جامعه بیش از هر چیزی به آن نیاز داشته باشند و البته تا به حال ساخته نشده است و سپس این کار را در مقیاس بزرگ و جهانی انجام دهند. استارتاپها به بخش بسیار مهم و مؤثری در بازارهای مالی تبدیل شدهاند و بیشک باید بدانیم که تعریف استارتاپ چیست و اطلاعات خود را در این زمینه افزایش دهیم.
در این مطلب قصد داریم به تعریف استارتاپ بپردازیم و مهمترین نکات مرتبط به تاسیس استارتاپ را با هم مرور کنیم.
تعریف استارتاپ چیست؟
پیش از بررسی هر چیزی، بهتر است با مفهوم و تعریف استارتاپ آشنا شویم.
استارتاپها سازمانهای نوپا و تازهتاسیسی هستند که یک محصول یا خدمات جدید را توسعه داده و آن را به شکلی در بازار عرضه میکنند که هیچکس نتواند در مقابل آن مقاومت کرده و حتما از آن محصول یا خدمات استفاده کند و البته، آن محصول یا خدمات برای افراد جامعه قابل جایگزینی نباشد.
ساخت استارتاپ، با خلاقیت بی حد و حصر ترکیب شده است و هر استارت آپ معمولا کمبودهای یک محصول یا خدمات را عیان میکند و یا یک دستهبندی کاملا جدیدی ایجاد کرده و خدمات و محصولات جدیدی را در آن رابطه عرضه میکند. بدین شکل هر استارت آپ در اجرا و عرضه یک روش رایج و معمول در جامعه، یک وقفه یا اختلال ایجاد کرده و روش خود را بهصورت جهانی ترویج میکند. به همین خاطر بسیاری از استارتاپها با وجود داشتن یک کسبوکار کاملا شاخص و مقبول، بهعنوان «اخلالگر» شناخته میشوند.
ممکن است شما هم با انواع استارتاپهای بسیار بزرگ حوزه تکنولوژی و دیجیتال همچون فیسبوک، آمازون، اپل، نتفلیکس و گوگل که مجموع آنها را با اسم مخفف FAANG مینامند، آشنایی داشته باشید؛ اما باید بدانید که سازمانهای دیگری همچون WeWork ،Peloton و Beyond Meat نیز بهعنوان استارتاپ شناخته میشوند و باید بدانید که استارت آپ تنها به حوزه تکنولوژی و دیجیتال محدود نمیشوند.
نحوه کار استارتاپ ها چگونه است؟
حال که با تعریف استارتاپ آشنا شدید، در ادامه قصد داریم به نحوه کار آن نیز بپردازیم. در مقیاس بزرگ، استارتاپها همانند انواع سازمانهای بزرگ دیگر فعالیت میکنند، یعنی مجموعه مشخصی از کارمندان در راستای تولید محصولات یا ارائه خدمات و به هدف فروختن آن محصول به مردم، کار میکنند. البته یک تفاوت بزرگ میان سازمانهای معمولی و استارت آپ وجود دارد و این تمایز اصلی، نحوه انجام کارها است.
سازمانهای عادی، همان روتین و روش انجام کارها را دوباره تکرار میکنند. برای مثال، یک رستوراندار، همانند سایر افراد شاغل در آن حوزه، کسبوکار خود را آغاز میکند و بدین شکل، از یک الگوی رایج در جامعه پیروی کرده و کسبوکار خود را عینا همانگونه اداره میکند.
از سوی دیگر استارتاپها اهداف دیگری را دنبال کرده و تلاش میکنند که یک الگوی کاملا خاص و بیهمتا را ایجاد کنند. بهعنوان مثال در دنیای صنایع غذایی، استارتاپ بلوآپرون (Blue Apron) با ایجاد یک الگوی کاملا شاخص یعنی ارائه کیتهای غذا به مشتریان، یک الگوی کاملا جدید را معرفی کرده است؛ و یا دینرلی (Dinnerly) که همانند سایر رستورانهای عادی یک سرآشپز حرفهای وعده غذایی ارائه شده به مشتریان را خود آماده میکند، اما به مشتریان آزادی انتخاب و راحتی بینظیری را عرضه میکنند که هیچ رستوران عادی توان رقابت با آن را ندارد.
این ویژگیهای شاخص باعث میشوند که اینگونه مجموعهها به دهها میلیون مشتری بالقوه دست پیدا کنند که در عوض هزاران مشتری رستورانهای عادی، یک عدد بینظیر و کاملا رویایی است.
همین موضوع و جلب توجه مشتریان بسیار زیاد، یکی دیگر از ویژگیهای خاص استارتاپها را نشان میدهد: سرعت و رشد. استارتاپها قصد دارند که بهسرعت ایده ذهنی خود را به واقعیت تبدیل کنند و این کار را از طریق فرایند تکرار (Iteration) انجام میدهند. در این فرایند، یک محصول ابتدایی و پایه را بهصورت مستمر و دائم از طریق بازخوردها و دادههای مورد استفاده، بهروزرسانی میکنند. معمولا انواع استارتاپها برای آغاز این فرایند از یک حداقل محصول پذیرفتنی که MVP نامیده میشود، استفاده میکنند و این محصول اولیه را دائما آزمایش کرده و بهبود میبخشند تا زمانی که برای عرضه به بازار کاملا آماده شود.
در همان زمانی که استارت آپها در حال بهبود محصولات خود هستند، تلاش میکنند که دامنه مشتریان خود را نیز توسعه بخشیده و گسترش دهند. این موضوع به آنها کمک میکند که یک بازار بزرگتر برای سهام خود ایجاد کرده و از این طریق سرمایه بسیار بیشتری را جذب کنند، سپس از طریق همان سرمایه، حوزه کاری خود را گسترش داده و محصولات خود را به مخاطبان بسیار بیشتری عرضه کنند.
تمام این رشد سریع و نوآوری تنها برای کسب یک هدف اصلی یعنی عرضه به بازار انجام میشود و این هدف را از همان ابتدا بهصورت کاملا صریح و یا بهصورت ضمنی و در کنار سایر اهداف، دنبال میکنند. زمانی که یک استارت آپ به مرحله عرضه سهام خود به بازار عمومی میرسد، به سرمایهگذاران اولیه این فرصت را میدهد که سرمایه خود را خارج کرده و به سود نقدی خود دست پیدا کنند. این فرایند به مفهومی در دنیای استارتاپها اشاره میکند که با نام Exit یا «خروج» شناخته شده است و اهمیت بسیار زیادی در پروسه ساخت یک استارت آپ دارد.
نحوه تاسیس یک استارتاپ چگونه است؟
حال که با تعریف استارتاپ آشنا شدیم، بهتراست نحوه تاسیس آن را نیز بررسی کنیم. استارتاپها معمولا به روشهای مختلفی سرمایه اولیه خود را به دست میآورند:
- یکی از روشهای رایج و معمول برای جمعآوری سرمایه اولیه استارتاپ، Bootstraping نام دارد که در طی آن، موسسان استارت آپ از خانواده و دوستان خود کمک گرفته و با سرمایه افراد نزدیک به خود، کارشان را آغاز میکنند؛
- دومین روشی که برای کسب سرمایه برای استارتاپها وجود دارد، با نام Seed Funding شناخته میشود. در این روش، سرمایهگذارانی که Angel Investors یا همان فرشته سرمایهگذار نامیده میشوند، در انواع استارت آپهای نوپا و تازهکار سرمایهگذاری میکنند؛
- در مقیاس بالاتر و پس از این دو روش، روش دیگری وجود دارد که «تامین مالی سری A، B، C و D» نام دارد و توسط سازمانها و مجموعههای بسیار بزرگ انجام میشود که مبالغ بالایی در انواع کمپانیها و استارتاپهای تازهکار سرمایهگذاری میکنند؛
- آخرین روش این است که موسسان استارت آپ تصمیم بگیرند که مجموعه خود را بهعنوان یک شرکت سهامی عام معرفی کرده و سرمایه اولیه خود را از طریق عرضه اولیه سهام یا شرکت با هدف ویژه تملک (شرکت چک سفید) یا همان SPAC و یا تبادل مستقیم سهام، جمعآوری کنند. همه مردم میتوانند در یک شرکت عام سرمایهگذاری کرده و موسسان استارتاپ و سرمایهگذارهای اولیه میتوانند سهام خود را فروخته و از این طریق یک بازگشت سرمایه بینظیر را تجربه کنند.
البته باید بدانید که معمولا این سرمایهگذاران اولیه، افراد بسیار ثروتمندی هستند که سرمایهگذاران معتبر (Accredited Investors) نام دارند و کمیسیون اوراق بهادار ایالات متحده عقیده دارد که این افراد به دلیل داشتن درآمد بسیار بالا و البته ثروت خالص بسیار زیاد، از انواع ضررهای احتمالی در مسیر سرمایهگذاری بر استارتاپها، مصون هستند.
برای مثال، در حالی که اغلب سرمایهگذاران انتظار بازگشت سود ۲۰۰.۰۰۰ درصدی دارند، پیتر تیل (Peter Thiel) در یک استارتاپ کوچک به نام فیسبوک، احتمال موفقیت بسیار بالایی را دید. با این وجود بخش عظیمی از این استارتاپ یعنی حدودا ۹۰ درصد آن بر طبق گفته محققان استنفورد شکست خورد. این موضوع نشان میدهد که سرمایهگذاران اولیه به احتمال زیاد سرمایه خود را بهصورت کامل از دست داده و هیچ سودی کسب نخواهند کرد.
نکاتی که باید از راهاندازی استارتاپ بدانید
فعالیتهای نوآورانه روز به روز در جامعه ما در حال افزایش است؛ واژههای استارتاپ و شتابدهنده در میان کلمات ما، برای خود جا باز کردهاند. هرچند که زمان بسیار کوتاهی از آغاز به کار آنها میگذرد و هنوز انسانهای زیادی در جامعه با این شتابدهندهها و عملکرد آنها آشنا نیستند. البته خوشبختانه سمینار آشنایی با شتابدهندههای استارتاپی تحت ویدیوهای آموزشی با عنوان «معرفی مراکز شتابدهنده استارتاپ های ایرانی» ارائه شده است که میتواند مجرای مناسبی برای معرفی شتابدهندههای حاضر در ایران باشد. از همین رو در ادامهی مطلب، ۴ نکته مفید در زمینه فعالیتهای استارت آپی از این سمینار را بیان میکنیم.
۱. ایده همه چیز نیست
بیشتر جوانان به شدت درگیر این هستند که ایده استارتاپ باید بسیار ویژه باشد. خیلی از این جوانان میخواهند ایدهای را برای استارتاپ راه بیاندازند که به مغز هیچ کس راه پیدا نکرده و فکر میکنند برای موفق بودن چنین ایدهای لازم است. دوستان عزیز خیالتان را راحت کنم در کشور در حال توسعهای مانند ایران، ایده خوب برای استارتاپ مثل نقل و نبات فراوان است، زیرا در هر زمینه شغلی، فضاهای سرگرمی، فرهنگی، خبری و هر زمینهای که به فکرتان میرسد هنوز کارهای نوین و رویکردهای جدید متناسب با پیشرفت تکنولوژی، یا صورت نگرفته یا بسیار اندک است؛ و کارهای بسیار زیادی وجود دارد که در تمام این زمینهها قابل اجراست. بیشتر از یک ایده خوب استارتاپ چگونگی انجام ایده مهم است.
بهتر است همین لحظه به سراغ یک مثال برای استارتاپ برویم: من هر روز مسیر خانه تا محل کارم را یا با تاکسی یا با ماشین خود (تکنفره) طی میکنم و مسلماً هر روز ماشینهای بسیار زیاد دیگری همین مسیر را به صورت مشابه طی میکنند. آیا بهتر نیست هر ۴ نفر از این تعداد انسانها به صورت یک گروه باشند و هر روز با ماشین یک نفر از آنها آن مسیر طی شود؟ با این کار هر فرد هر ۴ روز یکبار لازم است با ماشین خودش این مسیر را طی کند و سه روز دیگر هم نیازی به تاکسی ندارد.
با این کار چقدر ترافیک کاهش مییابد؟ چقدر ارتباط موثر شکل میگیرد؟ اگر محل کارتان تغییر یافت، چقدر خوب است به سرعت ۳ نفر دیگر با مسیر جدید را پیدا کنید. حال آیا یک شبکه اجتماعی حول چنین موضوعی، ایده خوبی است؟ ممکن است خیلیها بگویند خیر خیلیها بگویند بله. اما این ایده برای استارتاپ در برخی کشورها اجرایی شده است و بازخورد مناسبی نیز داشته است و یک ایده موفق محسوب میشود. اما اگر در ایران و کشورهایی که هنوز چنین کاری صورت نگرفته، کسی دست به این کار بزند لزوماً موفق خواهد بود؟ مسلم بدانید این گونه نیست. ممکن است در آینده ۲۰ تیم به سراغ چنین ایدهای بیایند ولی تنها یک استارتاپ موفق شود.
ایده خوب برای استارتاپ بسیار زیاد وجود دارد اما اجرای خوب ایدهها بسیار کم اتفاق میافتد. اگر دائم به ناب بودن ایده فکر میکنید و حتی به داشتن یک ایده خوب راضی نیستید و دنبال یک ایده پیچیده عجیب برای استارتاپ هستید؛ از همین لحظه دست از این روند بردارید، لزوما نیاز به ایدهای که به فکر هیچکس خطور نکند، نیست. یک ایده خوب در کنار عملکرد فوقالعاده یک کسبوکار فوقالعاده را ایجاد میکند. بیشتر به فکر چگونگی انجام ایده باشید.
۲. سادگی یک اصل است، خلاقیت یک ابزار
عبارتی وجود دارد که در بین کسانی که در زمینه تبلیغات، بازاریابی و کپیرایتینگ فعالیت میکنند رایج است؛ تله خلاقیت. اما این عبارت برای تمام زمینههای کسبوکار قابل بسط و استفاده است. انسانهای زیادی در زمینههای مختلف کسبوکار، به ویژه در فعالیتهای نوآورانه و استارتاپ ها به شدت در تله خلاقیت میافتند.
بهتر است این عبارت را با یک مثال شفاف کنیم. فرض کنید شما با یک شیر آب درگیر هستید که بسته نمیشود و آب در حال به هدر رفتن است. هدف شما این است که شیر آب را ببندید و جلوی هدر رفتن آب را بگیرید. در کنار شما یک ابزار بسیار پیشرفته که شبیه آچارفرانسه است وجود دارد. یک آچار با صفحه نمایش و دکمهها فراوان که به صورت الکتریکی عمل میکند و توانایی عملکردهای فراوان و پیچیدهای را دارد.
اگر درگیر این ابزار شوید مسلما زمان زیادی را با آن درگیر خواهید شد تا از شیوه عملکرد آن آگاهی یابید و یا حتی تواناییهای آن، شما را مجذوب خواهد کرد تا بیشتر با آن آشنا شوید و به همین دلیل زمان بیشتری را صرف آن خواهید کرد. مسلماً کار با این وسیله جدید که تا به حال ندیدهاید جذاب است. اما یک چیز را فراموش کردهاید. در تمام این مدت آب همچنان هدر میرود. تمام هدف شما این بود که آب هدر نرود و با صرف زمان بسیار کمتری تنها با یک آچارفرانسه عادی میتوانستید شیر را درست کنید و یا حتی بدون هیچ ابزاری فلکه آب را ببندید. به طور قطع آب کمتری هدر میرفت و زودتر به هدف میرسیدید.
در فضای کسبوکار و استارتاپ نیز موضوع همین گونه است. شما در استارتاپ خود با هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت بسیار فراوانی مواجه خواهید شد. اگر میتوانید با راه حلهای ساده، شفاف و گویا به هدف دست پیدا کنید هیچ نیازی به خلاقیت نیست. این جمله به معنای مفید نبودن خلاقیت نیست. بلکه بدین معناست که خلاقیت یک ابزار است که در زمان و مکان مناسب میتواند بسیار مفید باشد اما به دلیل جذابیت و کششی که در افراد ایجاد میکند ممکن است شما را از هدف دور کند. یادتان باشد که قرار است به هدف مورد نظرتان دست پیدا کنید و خلاقیت تنها یک وسیله برای رسیدن به هدف در استارتاپ شما است که ممکن است گاهی مفید و گاهی مضر باشد.
۳. یک طرح دقیق برای کسبوکار
اگر بخواهیم یک تعریف جامع و در عین حال مختصر از طرح کسبوکار یک استارتاپ ارائه دهیم، باید بیان کنیم که طرح کسبوکار، یک نوشته رسمی است که اهداف کسبوکار را تعیین، دلایل امکان تحقق اهداف را ذکر و برنامههایی که برای رسیدن به اهداف دنبال میشوند را ارائه میکند. همچنین ممکن است شامل اطلاعاتی درباره پیشینه سازمان و تیم مجری طرح باشد. بسیاری از کارآفرینان و تیمهای کاری در حین طراحی مدل کسبوکار خود و حتی اجرای آن بیش از هر چیز و در حقیقت بیش از حد نیاز درگیر مباحث تکنیکی و با زبانی کلیتر درگیر ویژگیهای سیر تولید کالا و محتوای خود میشوند.
این موضوع به ویژه در فعالان عرصه فناوری اطلاعات و کسبوکار فضاهای مجازی، به چشم میخورد. درگیری این افراد به موضوعات تکنیکال آنقدر شدید است که سایر موضوعات در طرح کسبوکار را زیر سایه خود قرار داده و سبب میشود به آنها توجه بسیار کمی شود. این امر علاوه بر اینکه باعث ایجاد نقصان و کاستیهایی در اجرای کسبوکارمیگردد؛ تبعات دیگری نیز در پی دارد.
بسیاری از کارآفرینان و تیمهای کاری که فعالیتهای نوآورانه و استارتاپی را آغاز مینمایند به علت کمبود مالی، نیاز به پشتوانه اقتصادی و جذب سرمایهگذار برای سرمایه گذاری در استارتاپ دارند. از طرفی، یکی از کارکردهای طرح کسبوکار یک استارتاپ این است که قضاوت در مورد سرمایهگذاری یا عدم سرمایهگذاری بر روی یک طرح و استارتاپ را برای سرمایهگذاران یا وامدهنگان طرح تسهیل میکند. مشکل دقیقا در همین نقطه ایجاد میشود. تیم های کاری در طراحی مدل کسبوکار خود بیش از حد تمرکز خود را به روی مباحث تکنیکال میگذراند و بسیار کمتر از آنچه نیاز است توجه دقیق به بازار کسبوکار خود مینمایند. در حالی که برای یک سرمایهگذار بیش از هرچیز بازار کسبوکار، تحلیل و شناخت آن اهمیت دارد.
هرچند که این میزان اهمیت به بازار کسبوکار مورد نظر، شناخت و ارزیابی آن برای خود کارآفرینان و تیمهای کاری نیز واجب است. به همین سبب سرمایهگذاران با بررسی طرحهای کسبوکار استارتاپ ها، اغلب به این نتیجه میرسند که تیم کاری ارائه دهنده طرح کسبوکار، شناخت کافی از بازار مورد هدف و فعالیت در آن ندارد و نمیتوان ریسک مناسبی بر روی موفقیت آن در بازار مورد نظر کرد. البته حتی اگر تیمکاری نیازی به جذب سرمایهگذار نداشته باشد، باز هم برای موفقیت در کسبوکار نوآورانه خود، نیازمند است که شناختی هرچه دقیقتر از بازار مورد هدف خود و ویژگیهای آن داشته باشد. به زبانی ساده بیشتر افراد مشغول به فعالیت در استارتاپ ها در مواجه و برخورد با کسبوکار نوآورانه تنها درگیر قسمت نوآوری میگردند؛ و فراموش میکنند که در هر صورت مشغول به یک کسبوکار هستند؛ نه صرفا یک نوآوری.
در طراحی مدل کسبوکار خود و اجرای آن، بیش از حد در مباحث تکنیکال و یا هر مبحث دیگری غرق نشوید؛ گاهی نیاز است که کمی از طرح فاصله بگیرید و با نگاه کلی به تمام ابعاد آن نگاه بیاندازید و بررسی کنید که تمامی ابعاد، در حد نیاز، مورد بررسی و ریزنگری شما واقع شده باشند. چنین نگاه جامع و کلی در کنار ریزبینی در هریک از بخشهای سازنده طرح کسبوکار یک استارتاپ، سبب میشود به نیازهای لازم برای رسیدن به هدفِ تعیین شده، آگاه باشید و تخصصهای مورد نیاز و اولیت آنها را به خوبی تشخیص دهید. بخش عمدهای از بسیاری از تیمهای کاری موفق را تخصصهایی تشکیل میدهند که در نگاه ابتدایی و اولیه قابل حدس و پیشبینی نیست. در بسیاری از فعالیتها ممکن است بیش از تولید کننده به بازاریاب نیاز باشد یا به تیم پشتیبانی و یا طراح.
۴. ناچارید یاد بگیرید
افرادی که مشغول فعالیت در استارتاپ ها هستند به طور مسلم با موضوعاتی نوآورانه و علومی به روز مواجه خواهند شد که اطلاع و آگاهی کافی و چندانی نسبت به آنها ندارند. به ویژه در کشور ما که چنین فعالیتهایی به تازگی پا به عرصه ظهور گذاشته است و هنوز مسائل بسیار زیادی مورد بررسی و مطالعه قرار نگرفته است. حتی برخی از این چالشها و موضوعات در سطح جهانی نیز هنوز به طور کامل به شفافیت دست نیافتهاند.
از طرف دیگر جوانان وارد شده به این حوزه و فعال در استارتاپ ها خیلی از اوقات به شدت درگیر نبوغ خود میشوند و به آن اتکا میکنند و آن قدر به این نبوغ پر و بال میدهند که نه تنها دچار اعتماد به نفس کاذب در این زمینه میگردند بلکه نسبت به یادگیری، به طور ناخودآگاه گارد پیدا میکنند. اگر شما هم یک استارتاپ هستید و مشغول به فعالیتی نوآورانه، چه بخواهید چه نخواهید؛ ناچارید یاد بگیرید. هرچقدر که نبوغ داشته باشید. در این عصر و با این سرعت پیشرفت علم، نبوغ شما در تمام زمینه ها جوابگو نیست؛ و البته بهتر است بگویم؛ نبوغ شما به تنهایی در هیچ زمینهای در این عصر، کافی نیست. سرعت بیش از حد رشد علم از یک سو و پارامترهای گنگ و مجهول از سوی دیگر، تایید کننده این موضوع است. بار دیگر تکرار میکنم. ناچارید یاد بگیرید.
حال که با تعریف استارتاپ آشنا شدید، در ادامهی مطلب به دلایل موفقیت استارتاپها میپردازیم.
استارتاپها چگونه موفق میشوند؟
آیا در مسیر رشد حرفهای خود قصد راهاندازی استارتاپ دارید؟ اگر جواب شما آری است، مشاهده این ویدیوی جذاب را از دست ندهید. در این ویدیو به بررسی اصلیترین دلایل موفقیت استارت آپها پرداخته شده است. همچنین در ادامه به سؤالاتی مهم در مورد نحوهی موفقیت استارتاپها پاسخ میدهیم.
اغلب استارتاپها در نهایت شکست میخورند، اما برخی دیگر با موفقیت روبهرو خواهند شد. برای اینکه یک استارتاپ موفق شود، باید چند شاخص اصلی بهشکل درست و اصولی درکنار هم قرار گرفته و چندین سوال حیاتی و ضروری، بهدرستی پاسخ داده شود. در ادامه، برخی از مهمترین سوالات این حوزه را با هم مرور خواهیم کرد:
۱. آیا تیم استارتاپ کاملا به کار خود علاقهمند بوده و خود را وقف موفقیت آن کردهاند؟ همه چیز به نحوه اجرای ایده بستگی دارد. حتی یک ایده بینظیر و فوقالعاده در صورتی که تیم سازنده همه توانایی خود را برای پشتیبانی از ایده خود به کار نگیرند، قادر به جلب توجه مخاطبین خود نبوده و حتما شکست میخورد؛
۲. آیا سرمایهگذاران در آن حوزه کاری، تخصص دارند؟ یکی از مهمترین فاکتورها برای کسب موفقیت استارت آپ این است که سرمایهگذاران نیز در آن حوزه اطلاعات کافی داشته و درک درستی از آن بازار داشته باشند؛
۳. آیا موسسان استارتاپ زمان بسیار بیشتری را به کار خود تخصیص خواهند داد؟ معمولا کارمندان اولیه تمام استارتاپها، جدول زمانی و کاری بسیار شلوغی دارند. باید بدانید که اگر یک تیم استارتاپ، تمایل نداشته باشد که بیشتر زمان خود را به کار و توسعه استارتاپ خود اختصاص دهد، احتمال شکستشان نیز بسیار بیشتر است؛
۴. چرا این ایده را در این زمان به خصوص انتخاب کردهاید؟ در آغاز کار باید این سوال را از خود بپرسید که آیا این ایده جدید است یا خیر، اگر پاسخ به این سوال مثبت است، چرا افراد دیگری زودتر از شما به این ایده دست پیدا نکرده و یا آن را اجرا نکردهاند؟ و اگر پاسخ منفی است و این ایده جدید نیست، چرا این تیم استارتاپ بهصورت خاص و انحصاری قادر به تغییر شرایط فعلی شده و میتواند باعث موفقیت این ایده شود؟
۵. ابعاد بازار هدف چقدر است؟ ابعاد بازار هدف استارتاپ، احتمال موفقیت و میزان آن را تعیین میکند. برای مثال، سازمانهایی که در برخی از حوزههای بسیار خاص تکنولوژی فعالیت میکنند، حتی در صورت شکست بزرگترین رقبای خود و پیروزی در حوزه کارشان، دامنه فعالیت بسیار گستردهای نخواهند داشت. بازارهای بسیار محدود و کوچک حتی در صورت موفقیت بیچون و چرا، سود چندانی نخواهند داشت و نمیتوانند بقای استارتاپ را تضمین کنند.
اگر یک استارت آپ بتواند به تمام این سوالات پاسخ درستی دهد، احتمالا شانس بهتری برای موفقیت داشته و ممکن است در میان ۱۰ درصد از استارتاپهای موفق قرار بگیرد.
سخن آخر
در این مطلب به مفهوم و تعریف استارتاپ و وجوهات آن پرداختیم. استارتاپها نه تنها در دنیای تکنولوژی و فنی، بلکه بر تمام بخشهای جامعه تاثیر گذاشتهاند و همین موضوع سبب شده که توجه زیادی به آنها جلب شود. بیشک ساخت یک استارتاپ و آغاز کار در آن برای همه مردم امکانپذیر نیست، اما سرمایهگذاری در آنها و احتمال کسب موفقیت در این مسیر، یک فرصت فوقالعاده بوده که اغلب افراد تمایل دارند آن را انجام دهند. برای انجام این کار ابتدا باید مفاهیم پایه این حوزه تخصصی را شناخته و با درک کامل از تمام جوانب کار، این سرمایهگذاری را آغاز کنید.
منبع: forbes.com
دیدگاه