چرا استارت آپ ها نباید به بنیانگذارانشان وابسته باشند
استارت آپ ها حتی اگر محصولات بزرگ و مشتریان زیادی نیز داشته باشند برای رشد و توسعهی بلندمدت تلاش میکنند. تحقیقات نشان میدهند بزرگترین مانع در مسیر موفقیت استارت آپ ها خود کارآفرینان یا بنیانگذاران هستند. شیخار قوش (Shikhar Ghosh) مثال خوبی است که میتوان به آن اشاره کرد، شرکتهای آنها توسط بازار نابود نشدند بلکه به این دلیل که بنیانگداران آنها نمیتوانستند یا نمیخواستند خود را با نیازهای سازمانها به تغییر وفق دهند، نابود شدند.
بنیانگذارانِ استارت آپ ها تمایل دارند از کاریزما و تکنیکهای شخصی برای انتخاب تیم خود استفاده کنند و این کار زمانی موثر است که کسبوکار کوچک است اما در مقیاس بزرگتر و پیچیدهتر، به توجیه و منطق تجاریتر و موثرتری برای مدیریت نیاز است. بنیانگذاران ممکن است مهارتها و علایق لازم برای مدیریت کارآمد این فعالیتها را نداشته باشند، چیزی که آنها واقعاً دوست دارند رویاپردازی و ساخت محصولات است. با این حال بسیاری از آنها بر حفظ کنترل همهی بخشهای کسبوکارشان، حتی بخشهای که دوست ندارند، که ممکن است با مشکل روبرو شوند، پافشاری میکنند.
از نظر تاریخی، سرمایهگذاران خطرپذیر محدودیتهای بنیانگذاران را کنار گذاشته و با جایگزین کردن مدیران اجرایی جدید که دارای تجربهی حرفهای بیشتری هستند، سعی در حفظ کنترل کسبوکار دارند. این عمل که بهطور خوشبینانه «انتقال موسس» نامیده میشود معمولاً به معنای «خروج موسس» است. اما مصاحبهها با سرمایهگذاران خطرپذیر نشان میدهد که با افزایش در دسترس بودن سرمایه در بازارهای اخیر، این عمل کمتر شده است. در نتیجه حتی زمانیکه سرمایهگذاران تصور میکنند مدیر عامل باید عوض شود، بسیاری از بنیانگذاران در نقش مدیرعامل باقی میمانند.
با این حال آوردن یک مدیرعامل حرفهای همیشه علاج کار نیست، در بسیاری از موارد تجربهی شرکتهای بزرگ به آسانی منجر به مدیریت حل مشکلات نمیشود. همچنین بین معیارهای مدیریتی و رسیدن به آن معیارها تفاوت وجود دارد. در حالیکه بعضی از این مدیران جدید ممکن است در شرکتهای قبلی مهارت زیادی داشته باشند اما نتوانند در شرکتهای بعدی از این مهارتها به خوبی استفاده کنند.
تحقیقات نشان میدهند مسیر استارت آپها فقط با درخواست از بنیانگذاران برای ترک مدیریت به کمال نمیرسد. براساس یک تحقیق جدید بر بیش از ۲۶۰۰ شرکت فناوری با سرمایهگذاری مخاطرهآمیز در منطقهی خلیج سانفرانسیسکو ۴۵% شرکتهایی که با سیستم بنیانگذار-مدیرعاملی سرپا میمانند در زمان تکمیل فاز سوم (Series C) چرخهی سرمایهگذاری در شرکتها جایگزین میشوند. در درهی سیلیکون نمونههای استثنایی از بنیانگذار-مدیرعامل نیز وجود دارد مانند مارک بنیوف (Marc Benioff) از Salesforce.com که توانستند شرکتهایشان را از طریق عرضهی اولیهی سهام (IPO) اداره کنند. بنیانگذاران منابع باارزشی هستند زیرا پیوندی مداوم از اولین روز فعالیت شرکت تا به امروز را نشان میدهند. آنها علاوه بر آن که نماد فرهنگی شرکت خود هستند به شرکت کمک میکنند تا توجه و تمرکزشان از استراتژی محصول و نوآوری دور نشود.
بنیانگذاران استارت آپها چه باقی بمانند، چه جایگزین شوند یک چیز واضح است: برای رشد و توسعهی موفقیتآمیز یک استارت آپ، باید تبدیل به نهادی شود که فردیت را کنار بگذارد. بنیانگذارانی که این مسئله را درک میکنند شرکایی انتخاب میکنند که دارای مهارتهایی باشند که مکمل آنها باشند. این تیم رهبری همراه با هم ستونها یعنی مجموعهی حمایتی را تشکیل میدهند که استارت آپها را از سازمانی که حول بنیانگذار میچرخد به سازمانی تبدیل میکنند که حول برند مستقل شرکت میچرخد. در اینجا از اصطلاح «ستون» استفاده میشود زیرا ساختارها و فرآیندهایی که استفاده از منابع را تسهیل میکنند باید آماده اجرا شوند، درغیر اینصورت برای هماهنگی نیاز سریع شرکت به تغییر، نامناسب هستند.
سازمانها در دورهی رشد و توسعه باید بدانند چطور بدون کنار گذاشتن فعالیت و اطلاعات باارزش قدیمی، کارهای جدیدی را شروع کنند.
دیدگاه