چگونه خودمان را بشناسیم؟ (راهنمای جامع خودشناسی)
- خودشناسی چیست؟
- چرا خودشناسی دشوار است
- مراحل کلیدی خودشناسی
- ۵ تأثیر فقدان خودشناسی
- فواید خودشناسی
- پنجره جوهری: مدلی برای ایجاد شناخت بیشتر خود
- چگونه خودمان را بهتر بشناسیم؟
- شخصی که خودشناسی دارد، چگونه به نظر میرسد؟
- چگونه خود را بشناسیم چه تاثیری در انتخاب شغل دارد؟
هنگامی که از سقراط، فیلسوف آتنی، خواسته شد که تمام دانش و خِرَد خود را در یک عبارت مهم خلاصه کند، وی گفت: «خودشناسی». البته او نگفت که چگونه خودمان را بشناسیم و چقدر غیرممکن است رسیدن به خودشناسی. البته نگران نباشید؛ ما در این مطلب به بررسی امر مهم خودشناسی خواهیم پرداخت و توصیههای کاربردی را برای توسعهی مهارتهایتان ارائه میکنیم.
وقتی به بررسی عملکرد خودتان بپردازید، آنچه روشن میشود این است که انسانها در فراموش کردن و بخشیدن خودشان سختگیر هستند و با توجه به اینکه توسعهی خودشناسی برای خوشبختی مؤثر است، این رویکرد خوب نیست!
همهی ما باید وقت و تلاش چشمگیری را برای خودشناسی صرف کنیم، زیرا در خوشبختی بلندمدتمان بسیار مؤثر است.
خودشناسی چیست؟
پاسخ طبیعی و مشهور به این سؤال این است که دانشِ چیزی است که برخی اوقات «خود واقعی» شما نامیده میشود. این همان چیزی است که از آن به عنوان «خودشناسی» یاد میکنیم.
خودشناسی تعاریف متعددی دارد و ما معتقدیم که خود واقعی شما همان «شما»ی واقعی است و شخصیت، ارزشها، خواستهها، احساسات و اعتقادات واقعی شما را شامل میشود. این همان چیزی است که بهواقع به آن شباهت دارید، جدا از اینکه شما یا دیگران چه اعتقادی نسبت به خودتان دارید. خود واقعی آن چیزی نیست که دیگران باور دارند، بلکه دقیقا همان خود واقعی شماست. خودشناسی جستوجوی خود واقعی شماست.
این طرز تفکر بر این باور است که چیزی به نام «خود واقعی» وجود دارد و برخی از مردم آن را زیر سؤال بردهاند. اگر این مسئله را برای لحظهای کنار بگذاریم، تفکر عادی دربارهی خودشناسی بر این فرض است که رسیدن به خودشناسی آسان نیست. داشتن آگاهی از خود واقعی موفقیتی «شناختی» یا «فکری» است و به تلاش و زمان نیاز دارد. اگر خودشناسی را سخت و طاقتفرسا بدانید، این سؤالات مطرح میشوند که «هدف از خودشناسی چیست، چه فایدهای دارد و نداشتن آن چه آسیبهایی را در پی دارد؟»
خودشناسی بسیار باارزش است. برخی معتقدند که خودشناسی ارزشمند است، زیرا با داشتن آن خوشحالتر خواهید بود، اما این حقیقت هم وجود دارد که شاید حقایقی درمورد شما وجود داشتهباشند که ندانستن آنها بهتر باشد و در صورت آگاه نبودن از آنها شادتر باشید؛ در آن صورت، برای توضیح ارزش خودشناسی باید موضوعات دیگری را بررسی کنیم.
برای داشتن زندگی معنادار به خودشناسی نیاز دارید و برای اینکه «واقعی» زندگی کنید و با خودتان صادق باشید، به خودشناسی نیاز دارید.
سقراط
مهم نیست که چنین توضیحاتی درمورد ارزش خودشناسی درست است یا خیر؛ خودشناسی برای هر فیلسوفی سؤالی عالی است.
خودِ اکولوژیکی
همان «من» است که با توجه به محیط فیزیکی معنا میشود.
من شخصی هستم که در این مکان مشغول این فعالیت خاص هستم.
خودِ بینفردی
در مفاهیم خودشناسی ، خودِ بینفردی درست مانند خود اکولوژیکی، از همان کودکی ظاهر میشود و توسط سیگنالهای خاص روابط عاطفی و ارتباطات مشخص میشود.
من کسی هستم که اینجا، در این تبادل انسانی خاص، مشغول به کار هستم.
خودِ تعمیمیافته
اساسا مبتنی بر خاطرات و پیشبینیهای شخصی ماست.
من شخصی هستم که تجربیات خاصی داشتهام و درگیر روالهای خاص و آشنا هستم.
خودِ خصوصی
وقتی ظاهر میشود که کودکان برای اولین بار متوجه میشوند که برخی از تجربیاتشان به طور مستقیم با افراد دیگر در میان گذاشته نمیشود.
من تنها شخصی هستم که میتوانم این درد منحصربهفرد و خاص را احساس کنم.
خودِ مفهومی یا خودانگاره
معنای خود را از مجموعهای از فرضیهها و نظریههایی میگیرد که در آن تعبیه شدهاند، دقیقا مانند سایر مفاهیم. برخی از این نظریهها به نقشهای اجتماعی مانند شوهر و استاد مربوط هستند. برخی از فرضیههای موجود کموبیش فرضی هستند، مانند روح، ذهن ناخودآگاه، انرژی ذهنی، مغز، کبد. برخی از آنها ابعاد اجتماعی قابلتوجه و متفاوتی را شامل میشوند، مانند هوش، جذابیت، ثروت. افراد اعتقادات متفاوتی درمورد خودشان دارند و همهی آنها درست نیستند.
در ادامه، عباراتی وجود دارند که درک آنها در زمینهی خودشناسی مفید است:
- احساسی که نسبت به والدین و کودکی خود دارید؛
- دلایلی که باعث میشوند عصبانی شوید؛
- راهکارهایی که برای تصمیم گیری از آنها استفاده میکنید؛
- چه مواقعی رابطه داشتن با شما دشوار و چه زمانی آسان است؟
- روش مشخصی که از طریق آن به استرس پاسخ میدهید؛
- چگونه از پس انتقاد برمیآیید؟
- انجام چه کاری برای شما بهترین است؟
- چه خصوصیاتی در دیگران شما را جذب میکند؟
- چه چیزهایی شما را هیجانزده میکنند؟
- چگونه میتوانید از زمانتان استفادهی معناداری کنید؟
این موارد فقط چند مورد اساسی هستند که همهی افراد باید آنها را درمورد خودشان متوجه شوند. برای من پاسخ دادن به این سؤالات به زمان طولانی، تفکر بلندمدت و قرار گرفتن در معرض شرایط و روابط مختلف احتیاج داشت و فقط من نیستم که به اینها احتیاج دارم. بسیاری از ما تلاش میکنیم تا به سؤالات مربوط به روانشناسی خودمان پاسخ دهیم، اما چرا خودشناسی دشوار است؟ در ادامه به این پرسش، پاسخ دادهایم.
چرا خودشناسی دشوار است؟
۱. بیشتر کارهایی که انجام میدهیم، ناخودآگاه هستند
وقتی در مقدمهی مطلب گفتم که ما در فراموش کردن خودمان سختگیر هستیم، منظورم همین بود. اینکه مغز در هر لحظه از احساسات، نیات و رفتارهای ما هوشیار باشد، زحمت بسیار بیشتری را میطلبد؛ به عبارت دیگر، بودن در حالت ناخودآگاه بسیار آسانتر است و این همان کاری است که همهی ما در نیمی از زندگی خود انجام میدهیم.
۲. ما با انگیزههای اصلی خود هدایت میشویم
در ارتباط با اولین نکته، خواستههای اولیهای که داریم به ما القا میکنند که راحت باشیم و احساس لذت کنیم. چیزی که برای خودشناسی نیز بسیار مهم است، توجه به این نکته است که ما از دیدن هرچیزی در ارتباط با خود، که به طور مبهمی ناپسند است، اجتناب میکنیم؛ در واقع، ترجیح میدهیم اصلا با آن موضوع مواجه نشویم.
آرزوها و احساساتی در ناخودآگاه ما وجود دارند که دیدگاهی را که دربارهی خودمان داریم، به چالش میکشند؛ برای مثال، اگر خیلی دقیق بنگریم، ممکن است متوجه شویم که در مشاغل یا روابطی هستیم که برای ما نامناسباند.
ما اصولا در برابر فهمیدن بیشازحد دربارهی خودمان مقاومت میکنیم، زیرا این درک صلح کوتاهمدتی را که به آن معتاد شدهایم، درهم میشکند.
۳. ما برای درونکاوی ارزش قائل نیستیم
در فرهنگ ما همهی افراد بیش از خودشناسی و درونبینی، به موفقیت و پیشرفت علاقهمند هستند. در حقیقت، موفقیت مستلزم دروننگری است، اما اغلب افراد بدون دروننگری و از راههای دیگری موفقیت را کسب میکنند. اینگونه است که در نهایت افراد با وجود موفقیتهایشان، احساس «خالی شدن» میکنند. وقتی همیشه دلمان میخواهد پیشرفت کنیم، تهی شدن هرگز تحملپذیر نیست.
۴. ما با افکارمان شناخته میشویم
ما با افکارمان شناخته میشویم، اما مسلما همهی اعمال ما حاصل افکارمان نیستند؛ دقیقتر اینکه ما مجموع ذهن، بدن و احساسات خود هستیم.
اگر معتقد باشیم که فقط حاصل افکارمان هستیم، نمیتوانیم به خودشناسی برسیم، زیرا در این صورت فقط از روش بسیار محدودی برای شناخت استفاده میکنیم. تا زمانی که فقط خود را بر اساس مشاهده کردن افکارمان بشناسیم یا تعریف کنیم، بهراحتی به دیدگاه عمیقتری نخواهیم رسید و به مشکل برمیخوریم؛
همچنین، وقتی بیشازحد با افکارمان شناسایی میشویم، ارتباط موثر با دیگران دشوارتر میشود، زیرا نمیتوانیم مدت طولانی از دیدگاه خود فاصله بگیریم تا دیدگاههای آنها را ببینیم.
۵. ما در شناخت احساسات خود وسواس داریم
ما علاوه بر توجه بیشازحد به افکارمان، در مطالعه و شناخت احساسات خود نیز بسیار وسواس داریم! (این در صورتی است که ما آنها را انکار نمیکنیم.)
اما احساسات ما بیش از آنچه فکر میکنیم، نیستند. افکار و احساسات سرنخهایی را از طبیعت اساسی ما ارائه میدهند، اما تصویر کاملی را در اختیارمان نمیگذارند.
به این فکر کنید: «جهانی با افرادی که بر اساس احساساتشان عمل میکنند، کاملا مثل یک کابوس خواهد بود.» همان طور که دنیایی که فقط بر اساس تفکر منطقی ساخته شدهاست، کابوس است.
خودشناسی سبب میشود که شناخت درستی نسبت به احساسات خود داشتهباشیم؛ یعنی وقتی بر اثر کمبود آب بدن، خستگی و خواب ارزیابی درستی از خودمان نداریم، متوجه شویم، بهتر عمل کنیم و حقایق را تحریف نکنیم.
مراحل کلیدی خودشناسی
برای بازکردن دریچهای رو به خودشناسی ، به عنوان پایهای برای انتخاب شغل مناسب و تصمیم گیری درست در زندگی، به درک عمیقی از اهداف، استعدادها، علایق، تیپ شخصیتی و ارزشهای خود نیاز دارید. در ادامه، با جزئیات بیشتری به تشریح این موارد میپردازیم.
۱. تعیین اهداف
اهداف فرد چیزهایی هستند که از زندگی خود میخواهد. برای رسیدن به هدف هایتان و خودشناسی، میتوانید موارد زیر را از خودتان سؤال کنید:
- از زندگی خود چه میخواهم؟
- چه سبکی از زندگی را برای خودم متصور هستم؟
- میخواهم به چه چیزی برسم؟
- میخواهم چه سهمی در دنیا داشتهباشم؟
- میخواهم چه تفاوتی در دنیا ایجاد میکنم؟
بهترین اهداف آنهایی هستند که نوشته میشوند و همچنین از قانون اهداف SMART پیروی میکنند؛ به عبارت دیگر، اهداف مناسب باید خاص، قابلاندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط به خود، دارای بازهی زمانی محدود، قابلارزیابی و قابلارزیابی مجدد باشند. ۲ معیار آخر امکان پیگیری و بررسی هدف را به مرور زمان، برای تغییر یا تنظیم مجدد شرایط فراهم میکنند.
۲. شناخت استعدادها
استعدادها نقاط قوت فرد و مجموعهای از تواناییهای طبیعی و سنجیدهشدهی عینی هستند که پتانسیل شخص را برای بهدستآوردن مهارتهای لازم جهت انجام شایستهی کارهای مختلف نشان میدهند. به طور کلی، استعدادهای افراد تا حدود ۱۴سالگی تثبیت میشوند و در طول عمر او بهنسبت پایدار میمانند. دستیابی به درک صحیحی از استعدادهای ذاتی خود، درمورد انواع کارها و محیطهای یادگیری یا عملکردی، که به موفقیت شغلی و رضایت شغلی منجر میشوند، بینش درستی را ارائه میدهد.
بنابراین، درک استعدادها و تواناییها میتواند شما را به خودشناسی برساند و برای مشاغلی آماده کند که بیشترین پتانسیل موفقیت را در آنها دارید. در این شرایط، مسیر شغلی مناسبی را انتخاب میکنید که با تحصیل و گذراندن آموزشهای ضروری، بالاترین سطح مهارتهای موردنیاز برای آن را کسب میکنید.
۳. بررسی علایق
از خودتان بپرسید که چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟ با تشخیص آنچه به آن علاقه دارید، میتوانید چیزهایی را که برایتان انگیزهبخش هستند، شناسایی کنید. در درجه اول، علایق برای انتخاب کارهایی از میان ترکیبی از فعالیتهای بالقوه به کار میروند که به طور کامل از انجامشان لذت میبرید. برخی از افراد در عمل به همهچیز علاقهمند هستند، در حالی که برخی دیگر، به زمینههای تخصصیتری توجه میکنند.
بنابراین، با دنبالکردن علایق خود میتوانید حوزههای موردعلاقه و موردتوجهتان را، مانند کارها، فعالیتها، موضوعات، انواع افراد یا مشاغل، شناسایی کنید. آگاهی از علایقتان میتواند شما را به سمت فرصتهای آموزشی و همچنین مشاغلی سوق دهد که معنای بیشتری برایتان داشتهباشند. بالاترین سطح رضایت شغلی زمانی اتفاق میافتد که قادر به انجام کارهای موردعلاقهی خود باشید، به طوری که در انجامشان از نقاط قوت خود نیز استفاده کنید.
۴. آگاهی از تیپ شخصیتی
تیپ شخصیتی به این اشاره دارد که افراد چهگونه فکر میکنند، چه احساساتی دارند و چهگونه رفتار میکنند؟ شخصیت منحصربهفرد اشخاص از طریق صفات دائمی و الگوهایِ پاسخِ مشخصِ تفکر، احساس و رفتار آنان بروز مییابد. بر اساس ویژگیهای ذاتی افراد، ممکن است برخی از مشاغل، حرفهها، محیطهای کاری و فرهنگهای شرکتی، برای آنان مناسبتر از سایرین باشند. نمونههایی از خصوصیات شخصیتی متفاوت افراد عبارتاند از:
برونگرایی یا درونگرایی، سرسختی، حساسبودن، استقلال، خود کنترلی و آمادگی برای تغییر.
برای اطلاع از تیپ شخصیتی خود روی دکمه زیر کلیک کنید
۵. آگاهی از ارزشها
برای پیبردن به ارزشهایتان از خودتان بپرسید که «چه چیزهایی برایم مهم هستند؟» در واقع، ارزشها معیارهایی هستند که به وسیلهی آنها چیزها و فعالیتهایی را میسنجید که در زندگی شخصی و کاری برایتان مهمترین هستند. ارزشها به عنوان قطبنمایی عمل میکنند که هنگام تعیین اولویتها و تصمیمگیری، فرد را روی آنچه بهواقع برایش مهم است، متمرکز میکنند. درنتیجه، هنگامی که کارهایی مطابق با ارزشهایتان انجام دهید و رفتاری متناسب با ارزشهای خود داشتهباشید، زندگی برایتان رضایتبخش خواهد بود. نمونههایی از ارزشهای کاری عبارتاند از:
موفقیت، استقلال، بازشناسی، روابط بین فردی، حمایت مدیران، سیاستهای کسبوکار و شرایط کاری سازمان.
۶. اعتقاد به اینکه منحصربفرد هستید
نکتهی مهمی که در خودشناسی باید به آن توجه داشتهباشید، این است که هیچ شخص دیگری مانند شما وجود ندارد؛ همچنین، هریک از ۶ مؤلفهای که در بالا توضیح دادهشد، شما را به فردی با جنبههای مختلف و منحصربهفرد تبدیل میکند؛ به طور جداگانه نیز هریک از مؤلفههای فردی به شما کمک میکند تا در جدیدی را به روی شناخت خودتان باز کنید.
با وجود این، همان طور که هریک از این مؤلفهها جنبهی متفاوتی از فرد را نشان میدهند، ترکیبی از استعدادها، علایق، تیپ شخصیتی و ارزشهای فرد هستند که درک جامعی از خود واقعی او را ارائه میدهند؛ بنابراین، خودشناسی موجب میشود که شغل، حرفه و محیط کاری متناسب با چیزی که هستید را شناسایی کنید و این امکان را برایتان فراهم میکند تا از استعدادها، مهارتها و علایق خود برای انجام کارهایتان به بهترین نحو ممکن استفاده کنید.
۵ تأثیر فقدان خودشناسی چیست؟
خودشناسی راهی را به سوی خوشبختی و رضایت بیشتر به ما ارائه میدهد. همان طور که «آلن دو باتن» (Alain de Botton)، نویسنده، میگوید:
فقدان خودشناسی شما را در برابر تصادفات و خواستههای اشتباه قرار میدهد.
در ادامه، ۵ اثر فقدان خودشناسی را بیان کردهایم:
۱. احساس ناامنی و اضطراب میکنیم یا بهراحتی تحتتأثیر شرایط قرار میگیریم
تا زمانی که دانش خود را توسعه ندهیم، همیشه احساس ناامنی خواهیم کرد، زیرا بدون داشتن مجموعهای از ارزشهای داخلی برای زندگی، دائما در معرض ارزیابی خود در برابر ارزشهای دیگران قرار میگیریم؛
همچنین، بدون خودشناسی بهراحتی تحتتأثیر حوادثی قرار میگیریم که منفی به نظر میرسند و از کوچکترین چیزها احساس اضطراب خواهیم کرد.
درست است که این موارد از علائم عدم مدیریت ذهن نیز هستند و علاوه بر این به عدم آگاهی از چیزی کاملا اساسی که همهچیز را در بر میگیرد اشاره میکنند، اما دانستن اینکه برای چه چیزی ارزش قائل هستیم و چه چیزی را تحمل نخواهیم کرد، در کاهش ناامنی و همچنین ترس از دست دادن فرصتها (FOMO) بسیار کمک میکنند.
۲. در ترک عادات ناخواسته مشکل خواهیم داشت
علت آن به طور قطع مشخص نیست، اما پشت بسیاری از رفتارهای بیاختیار یا اعتیادآور، کمبود خودآگاهی نهفته است.
روانشناسان میگویند که اعتیاد به دلیل الگوی اولیهی دورریختن احساسات، هنگامی شکل میگیرد که به تمرین پذیرش آنها نیاز داریم.
۳. روابطی همراه با دلواپسی و چالش بیمورد خواهید داشت
گفته شدهاست که بدون شناخت خود نمیتوانیم به یافتن شریک زندگی مناسب امیدوار باشیم، اما من در این مورد خیلی مطمئن نیستم. اغلب، مشاهده کردهام که مهارتی ذاتی داریم که میتوانیم کسانی را پیدا کنیم که از ما تعریف میکنند، بدون اینکه به طور دقیق بدانیم چرا!
فکر میکنم مسئلهی بزرگتر این است که وقتی خودآگاهی نداریم، چه اتفاقی در روابط و دوستی ما رخ میدهند. احتمالا بزرگترین اشتباه این است که وقتی خصوصیات و احساسات نفیشدهمان (سرکوبشده) را به دیگران نشان میدهیم، خود را نمیبینیم. اگر مثل تصویری نباشیم که ارائه میدهیم، مثل یک کابوس میشویم.
اگر در عشق انتخابهای نادرستی انجام دهیم، خودشناسی میتواند به ما کمک کند تا این عادت را ترک کنیم. ما تمایل داریم الگوهای ناسالم را از کودکی تکرار کنیم و با افرادی مشارکت کنیم که با روشهای آشنا ما را ناامید خواهند کرد.
از طریق توسعهی خودشناسی است که به این الگو پایان میدهیم.
۴. کارهای نامناسبی را برمیگزینیم یا جاهطلبیهای غلط را دنبال کنیم
وقتی ۱۸ساله هستیم و میخواهیم متوجه شویم که با باقی زندگیمان چه کار کنیم، بیشترمان تحتتأثیر آنچه دیگران انجام میدهند، آنچه محترم، سودآور و امن است یا در نهایت آنچه پدر و مادرمان میخواهند، قرار میگیریم.
گسترش خودشناسی این است که چگونه کاری را پیدا کنیم که حداقل به طور مبهم برای ما مناسب است.
۵. وقت و پول خود را روی چیزهایی سرمایهگذاری میکنیم که برای ما خوشبختی به همراه نمیآورند
ما وقت و پول خود را برای هزینههایی صرف میکنیم که فکر میکنیم خوشحالمان میکنند، اما بدون شناخت خود، بارها و بارها انتخابهای بدی خواهیم کرد.
فواید خودشناسی
شاید واضح باشد، اما به طور خلاصه دلایل عمدهای برای اهمیت خودشناسی وجود دارند که عبارتاند از:
۱. حس خوشحالی
وقتی بتوانید آنچه هستید را بیان کنید، خوشحالتر خواهید بود. ابراز خواستههای شما احتمال دستیابی به آنها را بیشتر میکند.
۲. تعارض درونی کمتر
زمانی که اقدامات بیرونی شما با احساسات و ارزشهای درونیتان مطابقت داشتهباشند، درگیری درونی کمتری را تجربه خواهید کرد.
۳. تصمیمگیری بهتر
وقتی خودتان را بشناسید، میتوانید در هر موردی بهتر تصمیم گیری کنید، از تصمیمات کوچکی مانند خریدن یک ژاکت گرفته تا تصمیم ازدواج و انتخاب شریک زندگی. دستورالعملهایی خواهید داشت که با استفاده از آنها خواهید توانست مشکلات مختلف زندگی خود را حل کنید.
۴. کنترل خویشتن
وقتی دانش خودشناسی غنی داشتهباشید، درمییابید که چه چیزی به شما انگیزه میدهد تا در برابر عادات بد مقاومت کنید و عادات خوب را در خود شکل دهید. بینشی را به دست خواهید آورد که با کمک آن میتوانید ارزشها و اهدافی را شناسایی کنید که قدرت اراده شما را فعال میکنند.
۵. مقاومت در برابر فشار اجتماعی
وقتی ارزشها و ترجیحات خود را بدانید، بهتر میتوانید «نه» بگویید و تعارف را کنار بگذارید.
۶. بردباری و درک دیگران
آگاهی از نقاط ضعف و مشکلاتتان به شما کمک میکند تا همدل باشید و دیگران را درک کنید.
۷. نشاط و لذت
واقعی بودن به شما کمک میکند که احساس زنده بودن داشتهباشید؛ همچنین، تجربهی زندگی را غنیتر، گستردهتر و هیجانانگیزتر میکند.
پنجره جوهری: مدلی برای ایجاد شناخت بیشتر خود
اگر در فرایند مصاحبه یا در یک موقعیت کاری جدید در بین اعضای گروه از ما سوال شود که خودمان را معرفی کنیم، چگونه این کار را انجام می دهیم؟ در این معرفی به چه نکاتی اشاره خواهیم کرد؟ یک قدم جلوتر می رویم آیا مراجعه ما به خود و معرفی ویژگی ها تنها با سوال کردن دیگران اتفاق می افتد و یا به صورت مرتب و خود خواسته برای شناخت بیشتر خود تلاش می کنیم؟
برای ما بسیار اتفاق افتاده اوقاتی که به خود فکر می کنیم و سعی در شناختن بیشتر خودمان داریم. شناختی که بدست آوردن صحیح آن مبداء اتفاقات مثبت زیادی خواهد بود. اساسا جویبار توسعه ما از این نقطه سرچشمه می گیرد. منظور از شناخت خود، آگاهی از باور ها، ارزشها و نگرش های خود است. در ادامه ما سعی داریم که مدلی برای هدفمند تر کردن تلاش ها در این زمینه معرفی کنیم. مدلی که کمک می کند با تفکر بیشتر به خود و کمک گرفتن از دیگران به سطح بالاتری از خودآگاهی دست پیدا کنیم.
پنجره جوهری یکی از الگوهای بسیار جالب و مورد توجه در به تصویر کشیدن سطح آگاهی ما از خودمان است. این نام از ابتدای اسامی کوچک دو روانشناس "جوزف لوفت" و "هری اینگهام" که مدل را طراحی کردهاند گرفته شده است. این مدل به چهار ناحیه باز (شناخته شده)، کور، پنهان و ناشناخته تقسیم می شود. تعریف هر یک از این نواحی به شرح زیر است:
تعریف هر یک از نواحی پنجره جوهری
- ناحیه باز: این ناحیه شامل اطلاعات و ویژگی های است که برای خود و دیگران شناخته شده است. یعنی ارزشها، باورها و نگرش های فرد برای خود وی و دیگران معلوم است.
- ناحیه کور: اطلاعاتی را شامل می شود که برای فرد نامعلوم ولی برای دیگران معلوم است.
- ناحیه پنهان: اطلاعاتی که فرد به آنها آگاهی دارد ولی برای دیگران ناشناخته است. همه انسان ها بعضی از آرزو، ارزشها و تجربیات شخصی را به صورت راز نگه می دارند.
- ناحیه ناشناخته: ارزش ها و باور هایی که هم برای خود و هم برای دیگران ناشناخته است.
هدف اصلی پنجره جوهری افزایش ناحیه باز از طریق دو سازوکار بازخور و افشا است. از طریق بازخوری که دیگران به ما می دهند ناحیه کور که برای ما ناشناخته است، مشخص تر می شود و از طریق سازوکار افشا (خودگشودگی)، ما دیگران را از احساسات و ارزش های خود آگاه می کنیم. بنابراین منطقه باز (شناخته شده برای خود و دیگران) گسترش می یابد. همچنین این دو سازوکار بازخورد و افشا در تعامل با یکدیگر ممکن است موجب شناخته شدن قسمتی از ناحیه ناشناخته نیز شوند. مطابق مدل پنجره جوهری هر قدر ناحیه عمومی افراد گسترده تر شود توان برقراری ارتباطی آنها بالاتر و انعطاف پذیری آنها بیشترمی شود.
پس پیشنهاد می کنیم از همین حالا دست بکار شده و به کمک دو سازو کار بازخورگیری از دیگران و خودگشودگی سطح خودآگاهی شما را افزایش دهید.
چگونه خودمان را بهتر بشناسیم؟
فکر میکنم گام اصلی و مهمتری که میتوانیم برداریم، این است که خودشناسی را جدی بگیریم. اگر آن را باارزش ببینیم، انجامش میدهیم.
میتوانیم کتابهای مرتبط با برنامه توسعه فردی را مطالعه کنیم و تلاش کنیم تا حتی حقایقی را در ارتباط با خودمان متوجه شویم که آنها دوست نداریم؛ بنابراین، وقت خود را برای دروننگری خواهیم گذاشت و ممکن است انتخاب کنیم که اتلاف وقت را به حداقل برسانیم.
رسیدن به خودشناسی در زمان واقعی (در زمان درست و بهموقع) باعث میشود که کلید برخی از خودفریبیهای بهنسبت شایع را به دست آوریم.
این ۳ مورد احتمالا مهمترین حقایق هستند:
۱. ذهنآگاهی
اگر در زندگی روزمرهی خود در برابر احساسات ناخودآگاهمان زیاد مقاومت نکنیم، بهآرامی، بیشتر ناخودآگاه را به خودآگاه تبدیل میکنیم؛ بنابراین، خواستههای زودگذر را مشاهده میکنیم، بدون اینکه به آنها عمل کنیم.
۲. مسئولیتپذیری
اگر مسئولیتپذیر باشیم، به سبب ناراحتیها و ناکامیهایمان دیگران را سرزنش نمیکنیم و در عوض سعی میکنیم بفهمیم که چه چیزی در ذهنمان ناراحتمان کردهاست؛ همچنین، متوجه قدرت خودمان در نحوهی دیدن چیزها میشویم؛ در نتیجه، اگر ناراضی باشیم، تغییراتی را ایجاد میکنیم.
۳. پذیرش
اگر پذیرش داشتهباشیم، به جای تسلیم شدن در مقابل عوامل عدم تمرکز و اهمال کاری، تلاش میکنیم هرچه پیش میآید را درک کنیم و بپذیریم.
این ۳ مورد تقریبا درمان هر «فریب شخصی»ای هستند. دفعهی دیگر که با واقعیت کنار نمیآمدید، این ۳ راه را امتحان کنید. ببینید آیا با ذهنآگاهی، مسئولیت پذیری و پذیرش میتوانید به دیدگاه دیگری برسید یا خیر.
شخصی که خودشناسی دارد، چگونه به نظر میرسد؟
ظرفیتها و ویژگیهای ارتقادهندهای که خودشناسی در زندگی ایجاد میکند، بسیار زیاد هستند. در ادامه، چند مورد را ذکر کردهایم:
- میتوانیم تغییرات مثبتی را در زندگی ایجاد کنیم. زیرا از نحوهی عقب نگه داشتن خودمان آگاه میشویم.
- مسئولیت احساسات خود را بر عهده میگیریم؛ در نتیجه، روابط راحتتری خواهیم داشت. با خودشناسی دیگر به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش «چه مشکلی وجود دارد؟» نیستیم و تحقیق و تفکر در رفتار خودمان را شروع میکنیم؛ سپس اگر به نظر برسد که مشکل از دیگران باشد، برای رفع آن اقدام میکنیم.
- احتمالا در کار کمتر فرسوده میشویم. اگرچه ممکن است شغل بینقصی نداشتهباشیم، با دانش خودشناسی خود حداقل به دنبال کارهایی رفتهایم که میتوانیم بهراحتی آنها را انجام دهیم؛ همچنین، در برابر ناامنی یا رقابت ایمن میشویم، میتوانیم بهخوبی با انتقادات کنار بیاییم و اضطراب مضاعفی نخواهیم داشت. انسانی که خودشناسی کمتری دارد، مستعد ناامنی، حسادت و گرفتار شدن در وحشت عمومی است.
- درمورد پول استرس زیادی نخواهیم داشت. نسبت به آنچه بهواقع برایمان مهم است، هوشیارتر میشویم؛ بنابراین، پولمان را هدر نمیدهیم و به پسانداز بیشازحد آن نیز نیازی نخواهیم داشت.
- خود مدیریتی بهتری در روابط عاشقانه خواهیم داشت. شخصی که خودآگاهی دارد، درگیر جذابیتهای سطحی نمیشود. هنگامی که به طرز چشمگیری جذب افراد میشویم، واقعبینانهتر عمل میکنیم، زیرا مردم دیگر دارای آن صفات جادوییای که فکر میکردیم، نیستند.
- دلسوزتر با همدلی بیشتر میشویم. هنگامی که از ندیدن کاستیهای خود دست برداریم، وقتی دیگران مشکلی داشتهباشند و با ما درددل کنند، با دلسوزی بیشتری گوش میدهیم و همدلانهتر عمل میکنیم.
چگونه خود را بشناسیم چه تاثیری در انتخاب شغل دارد؟
با این مثال شروع میکنیم: فرض کنید برای انجام کاری به بیرون از منزل رفتهاید و در مسیرتان کلید خود را گم کردهاید. به احتمال زیاد، در این شرایط احساس ترس و وحشت را تجربه میکنید، زیرا نمیدانید چطور میتوانید وارد منزلتان شوید و از خودتان میپرسید «چطور به خانه برگردم؟» درنتیجه، هر قدم و مسیری را که طی کردهاید به دنبال پیداکردن کلیدتان جستوجو میکنید. در صورت پیدا نکردن کلید نیز تصمیم میگیرید که با دوستتان تماس بگیرید. با دستبردن به سمت موبایلتان متوجه میشوید که کلیدها در همان جا و داخل جیبتان بودند! با خود فکر میکنید «خدا را شکر! همان اول باید به اینجا نگاه میکردم.»
این وحشتی که هنگام گم کردن کلیدهای خود احساس کردید، بسیار شبیه احساساتی است که بسیاری از ما هنگام جستوجوی شغلی عالی برای خود تجربه میکنیم؛ به عبارتی، هنگام تلاش برای یافتن شغل مناسب، از دوستان و خانواده مشاوره میخواهیم، در لیست جدید مشاغل روز و زمینههای شغلی نوظهور جستوجو میکنیم و صدها فرصت شغلی را بررسی میکنیم. این در حالی است که برخی اوقات، مهمترین نقطه برای شروع جستوجوی گزینههای شغلیِ رضایتبخش، یعنی همان درون خود را نادیده میگیریم!
خودتان را بشناسید
انتخاب شغل این است که در برابر فشارهای رقیبان و اطرافیان به خودتان اجازه دهید که همان چیزی باشید که هستید.
هوارد فیگلر (Howard Figler)
در واقع، صرف نظر از اینکه دانشجویی باشید درگیر تحصیل و کار یا دانشجویی که به تازگی وارد دانشگاه شدهاید یا اینکه فردی حرفهای با تجربههای شغلی مختلف، انتخابهای عالی در حوزهی شغل با خودشناسی شروع میشوند؛ به بیان دیگر، خودآگاهی کلید تصمیمات خوب شغلی است.
شناخت خود را میتوان به صورت درکی صحیح و دقیق تعریف کرد از اینکه چه کسی هستید، چه نقاط قوت، تواناییها، شخصیت، احساسات و انگیزههایی دارید. خودشناسی پایهای است که توسعهی شخصی و حرفهای فرد روی آن بنا میشود. از سوی دیگر، افزایش خودآگاهی به تأمل عمیقی دربارهی خود نیاز دارد. این موضوع را میتوان با چند پرسش از خود، مانند موارد زیر، شروع کرد:
- چه کسی هستم؟
- چهگونه مانند دیگران میشوم؟
- چطور میتوانم نسبت به دیگران متفاوت باشم؟
- چگونه میتوانم منحصربهفرد باشم؟
جمعبندی
پس از اینکه فهمیدیم چگونه خودمان را بشناسیم و آگاهانه اطلاعات بیشتری را جمعآوری کردیم، میتوانیم تصمیم بگیریم که با آنها چه کار کنیم؛ به عبارتی، میتوانیم از این اطلاعات استفاده کنیم و مسیرمان را تغییر دهیم یا آنها را نادیده بگیریم و مسیر فعلیمان را در پیش بگیریم. هر تصمیمی که در این مورد اتخاذ کنیم، بدون شک، از اطلاعاتی که درنتیجهی حل معمای خودشناسی درمورد خود آموختهایم، ناشی میشود.
با دستیابی به خودشناسی به وضوح فوقالعادهای در مسیر زندگی شخصی و کاری خود میرسیم؛ علاوه بر این، هنگامی که آگاهی کافی از شخصیت، تواناییها، احساسات و انگیزه های خود داشتهباشیم، بهراحتی میتوانیم استراتژیهای آگاهانهای را برای رسیدن به موفقیت ایجاد کنیم. در واقع، خودشناسی موجب میشود تا در مسیر موفقیت سریعی قرار بگیریم؛ در حالی که کمبود اطلاعات درمورد خودمان میتواند باعث تأخیر، حواسپرتی یا خروج از مسیر موفقیتمان شود؛ بنابراین، اگر بهواقع خودمان را بشناسیم، برای دستیابی بهموقع به اهدافمان شانس بیشتری خواهیم داشت.
شما برای توسعه خودشناسیتان چه کردهاید؟ کتاب خودشناسی یا مطلب مفیدی اگر خواندهاید به ما معرفی کنید و حتما برایمان بنویسید.
منبع:
lifehack.org
careervision.org
کتاب مدیریت رفتار سازمانی (قلی پور، آرین.1386)
دیدگاه