پیتر دراکر (Peter Drucker)؛ مروری بر زندگی، آثار و سخنان او
پیتر دراکر (Peter Drucker) یکی از مشهورترین و برجستهترین نظریهپردازان در زمینهی مدیریت بود. بسیاری او را پدر مدیریت مدرن میدانند. گرچه همهی ایدههای او مورد استقبال و حمایت قرار نگرفت، اما نظریهها و سخنان پیتر دراکر کمک بسیاری به بهبود عملکرد سازمانها در زمینهی مدیریت کرد. در این مطلب به بیوگرافی، آثار و سخنان پیتر دراکر میپردازیم.
پیتر دراکر
پیتر دراکر (۱۹۰۹-۲۰۰۵) یکی از شناخته شدهترین و تأثیرگذارترین متفکران در حوزهی مدیریت بود که همچنان شیوهی کار او توسط مدیران در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. او مؤلفی پرکار بود و همچنین جزو اولین کسانی بود که مدیریت را کارکردی مجزا و مدیر بودن را مسئولیتی متفاوت میدانست.
بنا به توافق عمومی، پیتر دراکر با ۳۹ کتاب منتشر شده در طول ۷۰ سال و ترجمه شده به دستکم ۳۰ زبان و کتابهای بسیاری که پس از مرگش دربارهی او نوشتهاند، بنیانگذار مطالعات مدیریت مدرن شناخته میشود. نوشتههای پیتر دراکر نشاندهندهی درک حقیقی او و همچنین دلسوزی برای مشکلات و خواستههای مدیران بود. دراکر در طول حرفهی طولانی خود علایق مختلفی مانند روزنامهنگاری، هنرشناسی، کوهنوردی، مطالعه و البته تدریس مدیریت، نویسندگی و مشاوره داشتهاست. در ادامه بیشتر به آثار و سخنان پیتر دراکر میپردازیم.
زندگی و حرفهی پیتر دراکر
پیتر جورج فردیناند دراکر در سال ۱۹۰۹ در شهر وین در خانوادهای موفق و روشنفکر به دنیا آمد. او سالهای اول زندگیش را در کنار نخبگان فرهنگی گذراند که مشخصهی وین قبل از جنگ بودند. پیتر دراکر تحصیلاتش را در دانشگاه هامبورگ (Hamburg) آغاز کرد ولی بعدها به دانشگاه فرانکفورت (Frankfurt) منتقل و در سال ۱۹۳۱ موفق به دریافت دکترای حقوق عمومی و بینالملل شد.
پیتر دراکر در حالی که هنوز در فرانکفورت دانشجو بود، در روزنامهی جنرال آنزیگر (General Anzeiger) کار میکرد و به سِمت سردبیری بخشهای خارجی و مالی روزنامه رسید. دراکر به عنوان نویسندهای با استعداد شناخته شد و پیشنهاد کاری در وزارت اطلاعات را دریافت کرد. دراکر با مشاهدهی به قدرت رسیدن نازیها با نفرت، مقالهای فلسفی درباره نازیها نوشت و آنها را محکوم کرد. احتمالا این مقاله در عزیمت او به انگلیس در سال ۱۹۳۳ نقش مهمی داشت. وی در سال ۱۹۳۷ عازم ایالات متحدهی آمریکا شد تا مشاور سرمایهگذاری در صنعت بریتانیا و خبرنگار چندین روزنامهی بریتانیایی از جمله فایننشال تایمز (Financial Times) شود که در آن زمان فایننشال نیوز (Financial News) نام داشت.
اولین کتاب پیتر دراکر به نام پایان انسان اقتصادی (The End Of Economic Man) در سال ۱۹۳۹ منتشر شد. او در سال ۱۹۴۰ به عنوان مشاور خصوصی سیاستگذاران تجاری و دولتی، کارشناس اقتصاد آلمان و سیاست خارجی منصوب شد. این روزنامهنگار از سال ۱۹۴۰ تا سال ۱۹۴۲ در دانشکدهی سارا لارنس (Sarah Lawrence) به تدریس پرداخت و پس از آن، استاد فلسفه، سیاست، تاریخ و دین در دانشکدهی بنینگتون (Bennington) در ورمونت شد.
در مراحل اولیهی این انتصاب بود که معاون رئیس جنرال موتورز (General Motors) از پیتر دراکر دعوت کرد تا بررسی کند که یک سازمان مدرن از چه بخشهایی تشکیل شدهاست و مدیران جنرال موتورز در حقیقت چه کارهایی را انجام میدهند. اگرچه دراکر در آن زمان تجربهی زیادی نداشت، تحلیل او باعث انتشار کتاب مفهوم شرکت (The concept of the corporation) در سال ۱۹۴۶ شد. نظرات مثبت و منفی دربارهی این کتاب زیاد بود، با این وجود، آیندهی دراکر را به عنوان یک نویسنده در حوزهی مدیریت تضمین کرد.
در طول دورهی ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۲ که او استاد مدیریت در دانشگاه تحصیلات تکمیلی بازرگانی نیویورک بود، زمان فعالیت پربار نویسندگی، مشاوره و تدریس دارکر رقم خورد. پیتر دراکر از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۲ در ماری رنکین کلارک (Marie Rankin Clarke) و استاد مدیریت در دانشگاه تحصیلات عالی در کلرمونت به عنوان استاد علوم اجتماعی کار کرد. و در سال ۱۹۹۴ به عنوان سخنگوی سالانهی گادکین در دانشگاه هاروارد انتخاب شد. دولتهای اتریش و ژاپن به این نویسنده در زمان حیاتش جایزه اهدا کردند. و همچنین دانشگاههای بلژیک، ژاپن، اسپانیا، سوئیس، بریتانیا و ایالات متحدهی آمریکا ۲۲ دکترای افتخاری را به او اختصاص دادند. به علاوه، پیتر دراکر در این آکادمیها هم عضو بود:
- عضو انجمن علوم آمریکا؛
- عضو افتخاری آکادمی ملی مدیریت دولتی؛
- عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا؛
- عضو آکادمیهای مدیریت در آمریکا، بریتانیا، ایرلند و بینالملل.
پیتر دراکر در کلرمونت (Claremont) در شرق لس آنجلس زندگی میکرد و ۴ فرزند و ۶ نوه داشت. او در ۱۱ نوامبر سال ۲۰۰۵ درگذشت.
آثار پیتر دراکر
نوشتههای مدیریتی دراکر همهی جوانب این دانش را بهخوبی پوشش میدهند و روشن و واضح هستند. با بیش از ۳۳ کتاب از او، ما فقط میتوانیم به تصویر کوچکی از طرز تفکر این نویسنده و استاد دانشگاه در این متن بپردازیم. کارهای ابتدایی پیتر دراکر سهم قابل توجهی از ایجاد آنچه را که عملکرد مدیریت تشکیل میدهد، داشت. آثار بعدی پیتر دراکر به پیچیدگیها و پیامدهای مدیریتی دورهی پساصنعتی ۱۹۸۰ و سالهای پس از آن میپردازد.
ما تلاش کردهایم با توجه به چندین کتاب از پیتر دراکر، فرازونشیبهای مهم صنعت و اقتصاد دنیا در قرن بیستم را در این مطلب مجله کاربوم نشان دهیم.
پایان انسان اقتصادی - ۱۹۳۹ از آثار پیتر دراکر
کتاب پایان انسان اقتصادی (The End Of Economic Man) بر سیاست و به طور کلی اقتصاد دههی ۱۹۳۰ و به طور خاص بر ظهور نازیسم تمرکز دارد. پیتر دراکر در خصوص هولوکاست هشدارهایی داده و اتحاد هیتلر و استالین را پیشبینی کرده بود. این کتاب اولین اثر انحصاری پیتر دراکر به زبان انگلیسی بود و باعث شد جی بی بریستلی (J B Priestley) دربارهی کتاب بگوید «محرکترین و نافذترین کتابی بود که در آن زمان دربارهی بحران جهانی خواندهام. سرانجام پرتویی از نور در هر هرجومرج تاریکی پیدا میشود.»
به دنبال این کتاب، آیندهی انسان صنعتی در سال ۱۹۴۲ منتشر شد. نویسنده در این کتاب دربارهی شکست هیتلر حدسهایی زده و درمورد خطرات رویکرد برنامهریزی بر اساس تکذیب آزادی هشدار داد. کتاب، مورد توجه منتقدانی قرار گرفت که اعتقاد داشتند این کتاب اقتصاد و علوم اجتماعی را با یکدیگر ترکیب کردهاست. در واقع این کتاب اولین کتابی بود که استدلال کرد هر سازمان هم یک ارگان اقتصادی و هم یک ارگان اجتماعی است. بدین ترتیب این کتاب به طور کلی پایههای علاقهی پیتر دراکر را به مدیریت و همانطور که مشخص شد، به طور خاص به جنرال موتورز پایه گذاری کرد.
مفهوم شرکت - ۱۹۴۶
زمانی که جنرال موتورز از پیتر دراکر دعوت کرد تا درمورد این شرکت بنویسد، انتظار میرفت که این دعوت به توصیفات درخشانی از موفقیتهای جنرال موتورز ختم شود. نتیجهی بهدستآمده اما چیزی متفاوت را نشان میداد. چیزی که موفقیت جنرال موتورز را کشف کردهبود ولی نگاهی به آینده نیز داشت.
جنرال موتورز این فرصت را به پیتر دراکر داد تا نظریهای را که در کتاب آیندهی انسان صنعتی ارائه دادهبود در عمل پیادهسازی کند. یعنی این فرضیه را که اساسا یک سازمان هم یک سیستم اجتماعی و هم یک سیستم اقتصادی است. کتاب مفهوم شرکت (The Concept Of The Corporation) این پرسش را مطرح کرد که آیا آنچه که در گذشته کارساز بوده (سیستمی با سیاستهای خطاناپذیر و رویههای یکسان در همهی لایههای سازمان)، در آینده برای رقابتهای جهانی، تغییر ارزشهای اجتماعی، اتوماسیون و انگیزه برای افزایش کیفیت و دانش کارمندان نیز کارساز خواهد بود یا خیر.
این کتاب که نوشتهی پیتر دراکر بود، استدلال میکرد که خط مونتاژ باعث ایجاد ناکارآمدی است زیرا فعالیتها با پایینترین سرعت ممکن انجام میشدند. یا میگفت که کارمندان بیانگیزهاند چون هیچکدامشان نتیجهی نهایی کار را نمیدیدند و یا اینکه ابتکار عمل در بررسی جزئیات کماهمیت، قوانین و مقررات خلاصه میشد.
کاغذبازیهای اداری سرعت تصمیمگیریها را کند، و روابط کاری تبعیضآمیزی را ایجاد میکردند و هیچکاری را در جهت «ایجاد جامعهی کارخانهای خودگردان» انجام نمیدادند (اصطلاحی که دراکر از آن برای اشاره به نیروی کار قدرتمند استفاده میکرد). به علاوه، پیتر دراکر مزایای مجموعه عملیات غیرمتمرکز را ذکر کرد؛ نکتهای که منجر به ستایش منتقدان و تقلید دیگر سازمانها شد. پیتر دراکر همچنین به این موضوع اشاره کرد که سلسله مراتب دستورات و فرمانها در جنرال موتورز در آیندهای که به سرعت در حال تغییر است، کارآمد نخواهد بود.
تفاوت اصلی میان دیدگاه پیتر دراکر و جنرال موتورز در این بود که جنرال موتورز به نیروی کار به چشم هزینهای در ازای سود نگاه میکرد. حال آنکه پیتر دراکر هر فرد را یک منبع میدید و معتقد بود اگر افراد مشارکت بیشتری در شغلشان داشتهباشند و بیشتر از آن لذت ببرند، میتوانند رضایت مشتریان را جلب کنند. کتاب «مفهوم شرکت» در حمایت از توانمند سازی و خودمدیریتی، چند دهه جلوتر از زمان خودش قرار داشت. اگرچه مدیر اجرایی جنرال موتورز، آلفرد اسلون (Alfred Sloan) به کتاب پیتر دراکر توجهی نکرد، پیتر دراکر در اوایل دههی ۱۹۵۰ به او برای تأسیس یک دانشکدهی مدیریت در MIT مشاورههایی داد.
انتقاد دراکر از اسلون صریح و واضح نبود. پیتر دراکر گفت که اسلون به جای چشمانداز (Vision)، دیدگاه (Perspective) دارد و بدین معنی است که رهبری، قربانی قوانین شدهاست. اسلون با پاسخش سنجیده شد؛ او پاسخ پیتر دراکر را با انتشار کتاب «سالهای من با جنرال موتورز (My years with General Motors)» داد. کتابی که اصول علمی فلسفهی جنرال موتورز را بیان میکند. او دربارهی مردم خیلی صحبت نکرد، زیرا ظاهرا مردم اهمیت ناچیزی در سیستمهایی داشتند که آنها از آن پیروی میکردند.
یکی دیگر از تأثیرات کتاب مفهوم شرکت، به رسمیت شناختن مدیریت به عنوان یک رشتهی دانشگاهی بود که مفاهیم زیر را به نمایش گذاشت:
- مسئولیت اجتماعی و محیطی سازمان؛
- رابطهی بین افراد و سازمان؛
- نقش مدیریت ارشد و فرایند تصمیمگیری؛
- نیاز به آموزش مستمر و بازآموزی مدیران با تمرکز بر مسئولیتهایشان بهمنظور رشد فردی؛
- ماهیت روابط کاری؛
- امور جامعه و روابط با مشتری.
نکتهی جالب اینجاست که صنعت ژاپن از این پیامها استفاده کرد ولی صنعت آمریکا خیر.
شیوهی مدیریت - ۱۹۵۴ از دیگر آثار پیتر دراکر
شیوهی مدیریت (The Practice Of Management) دومین کتاب دراکر در حوزهی مدیریت بود و جایگاه او را در حوزه خودش به عنوان یک رهبر محکم کرد. دراکر برای چندین دهه روندهایی را در حوزهی مدیریت خلق کرد. پیتر دراکر با خلق و گسترش ایدههایی که در این اثر مطرح کرد، مشهور شد. این کتاب هنوز هم توسط بسیاری به عنوان معنای واقعی مدیریت در نظر گرفته میشود.
پیتر دراکر بیان کرد که تنها یک هدف معتبر برای وجود یک کسبوکار وجود دارد: بهوجود آوردن مشتری. او استدلال کرد که سرپا ماندن یک سازمان به خاطر ساختار داخلی، فرمانها، ترتیبها و رویهها نیست، بلکه یک سازمان توسط مشتریانی به کار خود ادامه میدهد که میخرند و تصمیم میگیرند که چه چیزی مهم است! دراکر ۸ حوزه را برای تعیین اهداف سازمانها و ارزیابی عملکردشان به مدیران معرفی کرد:
- جایگاه در بازار؛
- نوآوری؛
- بهره وری؛
- منابع فیزیکی و مالی؛
- سودآوری؛
- عملکرد و توسعهی مدیر؛
- عملکرد و رفتار کارمند؛
- مسئولیت عمومی.
احتمالا شیوهی مدیریت، بهترین کتاب برای تنظیم مدیریت بر مبنای هدف (MBO) و کنترل خود است.
این کتاب که شامل سخنان و نظریات پیتر دراکر است، ۷ وظیفه را برای مدیران آینده مشخص کردهاست:
- بر اساس اهداف مدیریت کنید؛
- ریسک کنید و اجازه دهید سازمان در سطوح پایینتر تصمیمات ریسکپذیرانهتری بگیرد؛
- توانایی تصمیم گیری استراتژیک را در خود پرورش دهید؛
- قادر به تشکیل یک تیم یکپارچه باشید که اعضای آن میتوانند کارها را مدیریت کنند و میزان عملکرد و نتایج خودشان در رابطه با اهداف کلی را اندازه بگیرند؛
- اطلاعات را سریع و واضح انتقال دهید و در کارمندان برای افزایش تعهد و مشارکتشان انگیزه ایجاد کنید؛
- قادر به دیدن کسبوکار به عنوان یک کل باشید و عملکرد خود را بخشی از آن بدانید؛
- محصول و صنعت را به کل محیط ارتباط دهید و دریابید که چه چیزی مهم است و چه چیزی باید در نظر گرفته شود. این چشم انداز باید شامل تحولات خارج از بازار یا کشور مشخصی باشد و مدیر باید تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در مقیاسی جهانی ببیند.
مدیریت: وظایف، مسئولیتها، روشها - ۱۹۷۴
پیتر دراکر بخش عمدهای از نوشتههای خود در کتاب «شیوهی مدیریت» را در کتاب مدیریت: وظایف، مسئولیتها، روشها (Management: Tasks, Responsibilities, Practices) گسترش داد، آنها را بهروزرسانی و بازنگری کرد. پیتر دراکر همچنين در اين كتاب به عوامل ایجاد رشتهی مدیریت پرداخت و مشخص کرد که مدیریت از کجا آمده، در کجا قرار دارد و باید به کجا رود. این کتاب از طیف وسیعی از نمونههای بینالمللی بهره برد و اصولی را برای مدیریت و مدیران تعیین کرد. در واقع این کتاب راهنمایی کامل برای مدیریت بود. در ادامه سخنان پیتر دراکر در زمینهی مدیریت را مرور میکنیم.
پیتر دراکر در کتابهای قبلی خود وظایف مدیر را برحسب ۵ عملیات اساسی تعریف کرد. مدیر باید:
- اهداف را تعیین کند؛
- سازماندهی کند؛
- انگیزهبخش باشد و ارتباط برقرار کند؛
- میزان دستیابی به اهداف را ارزیابی کند؛
- باعث رشد افراد و همچنین خودش شود.
وظایف اصلی مدیریت نیز عبارتاند از:
- هدف تجارت و استانداردها را تعریف کند؛
- سازمانی انسانی بسازد و آن را حفظ کند؛
- ارتباطات خارجی را حفظ کند و توسعه دهد؛
- فعالیتهای اجتماعی و مدنی انجام دهد؛
- بداند که در صورت لزوم چگونه و در چه زمانی به انجام وظایفش ادامه دهد.
کتاب «مدیریت: وظایف، مسئولیتها، روشها» توسط بسیاری به عنوان بهترین کتاب پیتر دراکر به حساب میآید.
عصر ناپیوستگی -۱۹۶۹ یکی دیگر از آثار پیتر دراکر
دراکر در کتاب عصر ناپیوستگی (The Age Of Discontinuity) همان تغییراتی را که ۲۳ سال قبل به جنرال موتورز پیشنهاد دادهبود، توضیح داد. سخنان پیتر دراکر در مقدمهی کتاب این چنین است:
«این کتاب به روندها نمیپردازد بلکه ناپیوستگیها را بررسی میکند. فردا را پیشبینی نمیکند، به امروز نگاه میکند. نمیپرسد فردا چگونه خواهد بود؟ در عوض میپرسد امروز باید برای ساختن فردا چهکار کنیم؟»
این کتاب به نیروهایی میپردازد که در نظر پیتر دراکر در حال تغییر جامعه بودند؛ مانند تأثیر فناوری جدید بر صنایع قدیمی، تأثیر تغییر ارزشهای اجتماعی بر رفتار مصرفکننده و بینالمللی شدن بازارها. پیتر دراکر از طرفداران خصوصیسازی بود و به ناکارآمدی دولت در رهبری و شبیهسازی تغییرات اشاره کرد. پیتر دراکر در عصر ناپیوستگی نقش سازمانها را در جامعه بررسی کرد و به راههای مختلف مدیریت دانش و معلومات کارمندان پرداخت.
مدیریت در زمانهای آشفتگی - ۱۹۸۰
مسائلی که در کتاب عصر ناپیوستگی مطرح شدهبودند، یک دههی بعد در مدیریت در زمانهای آشفتگی (Managing In Turbulent Times) مورد بررسی بیشتر قرار گرفتند. تغییر، عدم قطعیت و آشفتگی، موضوعاتی بودند که زیربنای این اثر را تشکیل میدادند و به واسطهی اینها پیتر دراکر واقعیتهای جدید تغییر جمعیت در بحث جمعیتشناسی، بازار کار جهانی و نیروی کار «دوجنسیتی» را برجسته کرد. در ادامه، سخنان پیتر دراکر در زمینهی انواع مدیریت را مرور میکنیم.
پیتر دراکر همچنین چالشهایی را برای مدیریت عملیاتی، میانی و ارشد تعریف کرد:
«کلمهی سرپرست در معلومات سازمانی باید به دستیار، منبع یا مربی تبدیل شود. اصطلاح دیگر یعنی مدیریت میانی در حال بیمعنی شدن است، زیرا برخی باید بیاموزند که چگونه با افرادی که کنترل کاملی بر آنها ندارند کار کنند. این افراد همچنین باید کار به شکل بینالمللی را یاد بگیرند یا سیستمهایی را ایجاد، نگهداری و اجرا کنند؛ وظایفی که هیچکدام به مدیریت میانی مربوط نمیشود.
این وظیفهی مدیریت ارشد است که با چالشهایی مانند تعیین مسیر شرکت در آینده یا مدیریت اصول بنیادی مواجه شود. این مدیریت ارشد است که باید خود را برای مقابله با تغییرات اساسی، تغییرات ساختاری جمعیت و پویایی جمعیت ساختاربندی سازمان را تغییر دهد. باز هم این مدیریت ارشد است که باید دربارهی آشفتگیهای محیط، ظهور اقتصاد جهانی، ظهور جامعهی کارمندی، نیاز شرکتهای تحت نظارت برای رهبری فرایندهای سیاسی، مفاهیم سیاسی و سیاستهای اجتماعی نگران باشد و با آنها مواجه شود.»
پیشبینیهای پیتر دراکر
بخشی از موفقیت و ماندگاری پیتر دراکر به عنوان یک متخصص مدیریت به این دلیل بود که او مهارت قابل توجهی در تشخیص روندهایی داشت که توسط دیگران انتخاب و فراگیر شده بودند. همیشه تحقیقات در حال یافتن منبع چیزی، به نوشتههای پیتر دراکر که ۱۰ یا ۲۰ سال پیش از وقوع آن نوشته شدهاند میرسند. جالب است بدانید پیتر دراکر قبلا گفته بود یکی از جنبههای کلیدی در رهبری، زمانبندی است. در حقیقت پیتر دراکر همیشه خودش را به خاطر اینکه با پیشبینیهایش ۱۰ سال جلوتر بوده سرزنش کردهاست.
این بخش از مقاله از کارهای کلاترباک و کرینر (Clutterbuck and Crainer) اقتباس شدهاست که آنها نیز کارهای استاد مدیریت در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی جیمز اتول (James O'Toole) را خلاصه کردهاند. اتول گفت پیتر دراکر اولین کسی بود که:
- نقش مدیران ارشد به عنوان حافظ فرهنگ سازمانی را تعریف کرد؛
- از مشاوره، برنامهریزی شغلی و توسعهی اجرایی به عنوان وظایف مدیریت ارشد حمایت کرد؛
- بیان کرد که موفقیت به چشمانداز مدیر عامل از دستیابی به موفقیت بستگی دارد؛
- نشان داد که ساختار از استراتژی پیروی میکند؛
- کاهش لایههای مدیریتی میان بالا و پایین را پیشنهاد داد؛
- اعتقاد داشت موفقیت از پایبندی به اصول اولیه حاصل میشود؛
- بیان کرد که هدف اصلی وجود یک سازمان، بهوجود آوردن مشتری است؛
- گفتهاست موفقیت در حساسیت مشتری و بازاریابی محصولات نوآورانه خلاصه میشود؛
- نشان داده که کیفیت، معیاری برای سنجش بهرهوری است؛
- دربارهی دانش و معلومات کارگران آینده توضیح دادهاست؛
- بیان کرده که در عصر پساصنعتی، به رویکردهای جدیدی در مدیریت نیاز است.
با این حال یکی از چیزهایی که پیتر دراکر پیشبینی کردهبود، دقیقا به همان شکل اتفاق نیفتاد. و آن، این بود که مدیران میانی در عصر پساصنعتی رشد میکنند و تکامل مییابند و تبدیل به دانشورز میشوند.
سخنان پیتر دراکر
سخنان و نظریات پیتر دراکر بسیار متنوع هستند. در این بخش نظرات و سخنان پیتر دراکر را در زمینههای مختلف بررسی میکنیم.
در تجارت
یک تجارت با نام شرکت یا اساسنامههایش تعریف نمیشود؛ بلکه این خواستهی مشتری در هنگام خرید محصول یا دریافت خدمات است که یک تجارت را تعریف میکند. (مدیریت: وظایف، مسئولیتها، روشها)
در رهبری
هیچ جایگزینی برای رهبری وجود ندارد. مدیریت نمیتواند رهبر خلق کند. فقط میتواند شرایطی را ایجاد کند که ویژگیهای بالقوهی رهبری تأثیرگذار در آن شرایط وجود داشته باشند و آن شرایط میتواند به طور بالقوه مانع ایجاد رهبر شود. (شیوهی مدیریت)
در مدیریت
چیزی که مدیر را از دیگران متمایز میسازد، عملکرد آموزشی او است. تنها مشارکتی که از مدیر انتظار میرود، این است که به دیگران بینش و توانایی انجام کارها را بدهد. در آخرین تحلیلها، این بینش و مسئولیت اخلاقی است که مدیر را تعریف میکند. (شیوهی مدیریت)
در تصمیمگیری
در تصمیمات مخصوص مدیریتی، پیدا کردن جواب کار مهم و دشواری نیست، بلکه کنش مهم، یافتن سؤال مناسب است. چیزهای کمی وجود دارند که بسیار بیفایده هستند، مانند پاسخی درست برای سؤالی اشتباه. (شیوهی مدیریت)
دربارهی متخصصان
متخصصان آینده باید اهداف، سیاستها و ارزشهای سازمان را بشناسند و آنها را قبول کنند یا به زبان امروز مشتاق به انجام وظایف شرکت باشند. ممکن است متخصصان متوجه شوند که درآمد و فرصتهایشان به سازمان وابسته است و بدون سرمایهگذاریای که سازمان انجام دادهاست، آنها هیچ فرصتی نخواهند داشت. اما کارشناسان هم باید بدانند که سازمان هم به همان اندازه به آنها وابستگی دارند.
در چشمانداز
به طور کلی پیتر دراکر از سیستم مدرسههای بازرگانی انتقاد، و خودش را از جریان اصلی آموزش مدیریت جدا میکرد. دراکر درباره خودش گفته: «من همیشه تنها بودهام و بهترین کارهایم را در تنهایی انجام دادهام؛ موقعیتی که بیشترین تأثیر را دارم. یک کار شرکتی من را تا حد مرگ خسته میکند و از اینکه خارج از سازمان باشم لذت میبرم.»
شاید دراکر فردی خارجی باشد اما صاحبنظران همیشه به بزرگمنشی، جذابیت او که مانند مردم دهههای قبل بود، تواضع پیتر دراکر و این حقیقت که او هرگز از کسی یا چیزی انتقاد منفی نمیکرد، ادب و حرفهای سازندهاش اشاره میکردند.
محتوای آثار اولیهی پیتر دراکر، دیگر خوانندگان کنونی را مانند خوانندگان دهههای ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحت تأثیر قرار نمیدهد و این نشان اعتبار ماندگار پیتر دراکر است چراکه طرز فکر او در میان خوانندگان جذب و به شکل حکمت غالب در پشت فلسفه و شیوهی مدیریت مدرن پذیرفته شدهاست.
با این حال تسلط آشکار پیتر دراکر بر موضوع و طرز بیانش احتمالا خوانندههای امروزی را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین باید در نظر داشت که زمانی که پیتر دراکر کتاب «مفهوم شرکت و شیوهی مدیریت» را نوشت، کتابهای خواندنی درمورد مدیریت بسیار کم بودند. در آن زمانی نوشتههایی که برای مدیران منتشر میشدند بیشتر بر مهندسی فنی و صنایع تمرکز داشتند و پیچیدهتر از آن بودند که خوانندگان بسیاری داشتهباشند یا بتوانند بهاندازهی پیتر دراکر بر مفاهیم مدیریت تأثیر بگذارند.
بسیاری از رهبران تجارت در سراسر جهان پیتر دراکر را صاحب نظریهی مدیریت مدرن میدانند، نه به خاطر اینکه او میتواند ادعا کند که بنیانگذار هر مفهوم خاصی مانند مهندسی مجدد تجارت یا مدیریت کیفیت جامع (TQM) است، بلکه به این علت که پیتر دراکر توانایی منحصربهفردی در بهکارگیری عقلش برای تحلیل چالشهای مدیریت و راهحلهای آنها را داشته است.
(مصاحبه با پیتر دراکر، فایننشال تایمز)
در حالی که پیتر دراکر یکی از مریدان مکتب روابط انسانی بود، ارزش رویکرد علمی و مطالعات فردریک تیلور (Frederick Taylor) را تشخیص داد و تعادل موفقیتآمیزی را بین این دو رویکرد ایجاد کرد. زمانی که مدیریت مبتنی بر اهداف به درستی انجام شود، پیوند مؤثری بین دو مکتب ایجاد میشود که به فرهنگ اهمیت میدهد و سازمانهایی را که با چشماندازی مشترک و نه با آیندهای دیکته شده در کنار هم قرار دارند، تشخیص میدهد.
اگرچه پیتر دراکر، فردریک تیلور را معلمی بزرگ میدانست، دنیای مدیریت این لقب را به خود پیتر دراکر نسبت میدهد. توانایی او برای دیدن مدیریت با چشماندازی تاریخی و زمینهی سیاسی و اجتماعی گسترده در میان نویسندگانی که در حوزهی مدیریت مینویسند، بسیار نادر است. با ظرفیتی که دراکر برای از بین بردن پیچیدگیهای مدیریت برای میلیونها نفر در سراسر جهان دارد، همانطور که خودش هم گفته بود، کاملا تنهاست.
خلاصه
نظریات و سخنان پیتر دراکر در زمینهی مدیریت و ادارهی موفقیتآمیز سازمانها در کتابهای بسیاری به چاپ رسیده است. پیتر دراکر ایدهها و توصیههای بسیاری برای بهبود عملکرد سازمانها در زمینهی مدیریت ارائه داده است. در این مطلب به طور کامل آثار و سخنان پیتر دراکر را بررسی کردیم. اگر سؤال و یا انتقادی در رابطه با این مطلب دارید، با ما و خوانندگان به اشتراک بگذارید.
منبع: bl.uk
دیدگاه