۱۵ درس مهم دربارهی رهبری که باید بیاموزید
فرقی نمیکند که یک مدیرعامل، سرپرست، مدیر بخش، مباشر یا حتی مربی باشید. رهبربودن بخش مهمی از نقش شماست. اما چه چیزی شما را به یک رهبر خوب تبدیل میکند؟ افراد زیادی در تمام طول دوران حرفهای کاریشان نمیتوانند عواملی که شخص را به یک رهبر خوب تبدیل میکند، درک کنند و رعایت آنها را یاد بگیرند. این در حالی است که بعضی دیگر، بهسرعت این مهارتها را یاد گرفته و از آن در جهت پیشرفت حرفهای، استفاده میکنند.
یادگرفتن این درسها، در ابتدای مشغولشدنتان حیاتی است زیرا در گذر زمان، باید آنها را تمرین کنید و هر یک را بهصورت حرفهای پرورش دهید. در این مطلب، به شما ۱۵ درس مهم را جهت رسیدن به موفقیت آموزش میدهیم. با ما همراه باشید.
۱. افراد باهوش را استخدام کنید
یک رهبر خوب، توانایی استخدام کارمندان باصلاحیت و مشتاق را دارد و به آنها فرصت بروز دانستهها و نظراتشان را میدهد. شما خودتان، صلاحیتهای خوبی دارید، پس افرادی را استخدام کنید که این صلاحیتها را تکمیل کرده و شرکت شما را به جای بهتری تبدیل میکنند. استیو جابز این موضوع را بهعنوان سرمشق سیاستهای استخدامی اپل تعیین کرده بود. شعار او این بود که «منطقی نیست که افراد باهوش را استخدام کنیم تا به آنها بگوییم چهکار کنند. ما افراد باهوش را استخدام میکنیم تا آنها به ما بگویند چهکار کنیم».
۲. کمتر حرف بزنید و بیشتر گوش کنید
بیشتر چهرههای سرشناس و معتبر، باور دارند که همینطور، بهصورت مداوم و گاهی بیمعنی، باید پند و اندرز بدهند چون «همهچیز را میدانند» اما هیچگاه صبوری نمیکنند که نظرات دیگران را بشنوند. وقتی که میخواهید به یک رهبر موفق تبدیل شوید، این یک نقص بزرگ است.
سر ریچارد برنسون، این موضوع را بهعنوان یکی از سه اولویت خودش مشخص کرده است. او میگوید «گوشدادن یکی از مهمترین مهارتهایی است که هرکس میتواند داشته باشد. گوشدادن، ما را قادر به یادگرفتن از یکدیگر و بازار میکند. همچنین اگر خوب گوش بدهید، از اشتباهاتی که باید اتفاق بیفتند تا در نهایت به یک نتیجه اصیل و نوآورانه منتج شوند، درس خواهید گرفت». به عبارتی دیگر، شما باید اعضای تیم خود را در محیط کار تشویق کنید که حرف بزنند و اعتمادشان را با نشاندادن گوش دادن فعال و اهمیتدادن خود از طریق کارهایتان، بسازید.
۳. رهبر شدن، زمان میبرد
بیشتر رهبرهای کسبوکار، یکشبه متولد نشدهاند. صلاحیتها و قابلیتهایی که یک رهبر باید داشته باشد، در گذر زمان یاد گرفته و پرورش داده میشوند. برای مثال اوپرا وینفری را در نظر بگیرید. کسی که با وجود فقر در کودکی، با کار و تلاش فراوان و عزم راسخ، توانست حرفه خود را بسازد و به یک رهبر موفق تبدیل شود. او اولین شغلش را در سن ۱۹سالگی در رسانه بهدست آورد. او آنقدر تجربه کسب کرد و تلاش کرد که در نهایت اعتماد به نفس بالایی برای خود دستوپا کرد که توانست یک برنامه گفتوگومحور را بسازد و خودش ستارهاش باشد. حدود ده سال بعد، او شبکه تلویزیونی موفق خودش را تاسیس کرد.
۴. ریسک کنید
بدون پذیرفتن خطرات و ریسکها، چطور میخواهید در زندگی به موفقیت برسید؟ گرداندن شرکتها، تغییر مسیر حرفهای یا حتی تقاضا برای موقعیت شغلی جدیدی که دوستش دارید، همگی چیزهایی هستند که از نتایجشان نمیتوانید مطمئن باشید، اما آنها را میپذیرید تا به موفقیت برسید. بهعنوان یک چهره با انگیزه، شما به امید روزها و ساعاتی بهتر، قمار میکنید. این دقیقا کاری بود که چهره بانفوذ و موفق دنیای فشن و مد، ورا وانگ انجام داد. او کارش را بهعنوان یک اسکیتباز شروع کرد اما موفق نشد و نتوانست به تیم المپیک راه پیدا کند. بعدها سردبیری مجله Vogue را پذیرفت و سپس باز هم تغییر شغل داد و بهعنوان مدیر بخش طراحی شرکت Ralph Lauren استخدام شد. اشتیاق نوظهور او برای مد و فشن، او را به سمت رهبری این صنعت و شروع برند خودش سوق داد. در نهایت او به یکی از بزرگترین اسمها در صنعت مد و فشن تبدیل شد.
۵. یادگیری را متوقف نکنید
جان اف کندی، یک بار گفت که «رهبری و یادگیری از هم جداناشدنیاند». چه شما در حال یادگیری کار با یک زبان برنامهنویسی یا نرمافزار جدید باشید، چه در حال مطالعه در مورد موضوعاتی خارج از تجارب روزمرهتان باشید، به ایدههای جدیدی فکر خواهید کرد که برای موقعیت شغلیتان مهم هستند. اگر شما به آموزش خودتان ادامه بدهید، میتوانید برجسته و خلاق باقی بمانید و دانستههای جدیدتان را به کارکنانتان آموزش دهید.
۶. تقسیم و سپردن کارها را یاد بگیرید
وقتی چیزی برای شما خیلی مهم است، سخت است که آن را رها کنید و هر قسمتش را به شخص دیگری واگذار کنید تا آن را مدیریت کند. اما، با داشتن برنامهای شلوغ، خودتان نیز در انجام درست این کار ناموفق خواهید بود. جف بزوس، مدیرعامل و مالک آمازون، به این که کارها را، به تیمها و اشخاصی که میداند از پس آنها برمیآیند، میسپارد، معروف است. او با این کار، زمان خودش را مدیریت میکند و فرصت بیشتری برای خودش میسازد تا برای این پلتفرم فروش آنلاین محصولات، ایدههای نو و بهتری نسبت به رقبایش توسعه دهد.
۷. قولهایی ندهید که از عهدهشان برنمیآیید
بعضی رؤسا، قولهایی میدهند که نمیتوانند به آنها عمل کنند تا برای لحظاتی پیش کارکنانشان، چهره خوبی از خود بهنمایش بگذارند. اما چیزی که نمیدانند این است که وقتی به قولشان عمل نکنند، باعث عصبانیت آنها میشوند. ما همه با آن مدیری برخورد داشتهایم که تضمین کرده در پایان سال، از امتیازات ویژهای برخوردار خواهیم شد اما حقیقت آن بوده که چنان مقدار آن امتیاز و پاداش اندک بوده که حتی نیاز به ذکرکردن هم نداشته.
یک نمونه معروف، استیو الس و مونتگومری موران، مدیران عامل رستورانهای زنجیرهای Chipotle بودند. آنها پس از یک سری بیماری که از رستورانهای آنان شروع شده بود، قول دادند که اکنون امنترین رستوران را برای غذاخوردن دارند زیرا از سیاستها و تمهیدات ایمنی غذایی جدیدی بهره میبرند. کمی پس از این قول بود که مشتریان این رستوران، به نوروویروس مبتلا شدند و پای تحقیقات فدرال به ماجرا باز شد.
۸. اجازه ندهید که رقابت، خلاقیت شما را بکشد
در جامعه امروز، شما مدام با رقابت در حال دستوپنجه نرمکردن هستید. اما نباید اجازه بدهید که رقابت شما را از خلاقیت دور کند و تمام فکر و ذهنتان مشغولش شود. شما بهدلیل خلاقیتها و اصیلبودن، در مسیر موفقیت هستید. پس به چیزی بچسبید که این موفقیت را برای شما به ارمغان آورده است و بهتر از همه آن را بلدید. فلیپه فون بوریس، یکی از مؤسسان Refinery29 میگوید «وقتی که شما بهدنبال مقایسه و تغییر ناگهانی میروید، دیگر خلاقیتی نخواهید داشت. شما تنها در حال خلق یک نسخه متفاوت و حتی گاهی بدتر از رقابتتان هستید. این بازی تماما باخت است».
۹. به مشتریانتان گوش کنید
به مشتریان خود اعتماد کنید، نظراتشان را گوش کنید و در نهایت به آنها اجازه بدهید که باعث بهبود محصولات و خدمات شما شوند. اگر شما برای مثال، یک کارخانه تولید لوازم بهداشتی داشته باشید، باید به بازخوردهای مشتریانتان گوش کنید. در غیر اینصورت، اگر تغییری براساس نظرات و بازخوردهای آنها به وجود نیاورید، خودتان را در معرض شکستی بزرگ قرار میدهید. برت نورث، یکی از مؤسسان Le Tote میگوید که «بسیاری از افراد فرض میکنند که همهچیز را از همان ابتدا و شروع کار میدانند. اما باید به یاد داشته باشید که به مشتریانتان گوش دهید و برای یادگیری، یک فرد کنجکاو واقعی باشید».
۱۰. اعضای گروهتان را تشویق کنید که ایدههای جدیدی پرورش دهند
در جهت آموزش اعضای گروهتان برای تبدیلشدن به رهبرانی بزرگ، باید آنها را به سمت ایدهپردازی و بهاشتراکگذاشتن ایدههایشان سوق دهید. مثل تئو پافیتیس. پافیتیس، یک تاجر موفق است که دور خودش را با اعضای گروهی خلاق پر میکند؛ افرادی که خارج از چهارچوبهای رایج فکر میکنند. این افراد، به پافیتیس پیشنهاداتی جایگزین میدهند. پیشنهاداتی که او هیچگاه به آنها فکر نکرده بوده و در نظر نداشته است.
۱۱. متقاعدکننده باشید
رهبران موفق به شکل متقاعدکنندهای بینش خود را حراج میکنند و مخاطبانشان را با حقایق و احساسات شدید، جذب میکنند. اگر میخواهید که نتایج مثبت را جشن بگیرید، باید پیامی قاطع درباره مسیر درست داشته باشید.
مارتین لوتر کینگ فقید، یک بار گفت:
یک رهبر واقعی، به دنبال رضایت و موافقت عموم نمیگردد. بلکه اوست که این رضایت و موافقت عموم را میسازد و قالببندی میکند.
۱۲. به خودتان و شخصیتتان وفادار بمانید
این که در طول دوران حرفهای و تجارب جدیدتان، معتبر و موثق بمانید، اهمیت زیادی دارد. راوین گاندی، برای Entrepreneur نوشته است که «وقتی زمان به جلو میرود، بعضی رهبران شخصیت و چهرهای مصنوعی را پرورش و توسعه میدهند. شخصیتی که باور دارند بیشتر شبیه یک رهبر است». برای مثال، مارک زاکربرگ، خالق فیسبوک را در نظر بگیرید. او با پوشیدن همان لباسهای همیشگی و عدم تغییر نسبت به سالها پیش، به حقیقت خود وفادار باقی مانده. چیزی که از او میبینید، مطابق واقعیت شخصیتی او است.
۱۳. احساسات خود را مدیریت کنید
در هر نقش و شغلی، باید احساساتتان را تحت کنترل داشته باشید. درست مثل وارن بافت، مدیرعامل شرکت برکشایر هاتاوی. نقطه قوت کلیدی او، منطقیماندن و گرفتن تصمیمهای هدفمحور است. موقعیتهایی وجود دارند که شما را خیلی عصبانی خواهند کرد اما سعی کنید که خونسردی خود را حفظ کنید. اگر ایمیلی دریافت کردهاید که خونتان را به جوش آورده، یک جواب بنویسید ولی آن را ارسال نکنید. روز بعد آن را دوباره مرور کنید. مشاهده خواهید کرد که جوابتان براساس احساسات منفی بوده و نه براساس روشهای درست و تصمیمهای منطقی. وقتی در وضعیت روانی و عصبی مناسبی باشید، از خودتان متشکر خواهید شد که آن جوابیه را نفرستادید و منطقی برخورد کردید.
۱۴. همیشه بهدنبال بهترشدن باشید
شما به هدفهایتان رسیدهاید و حتی بهتر از آن نیز عمل کردهاید. از اهداف امسالتان جلو افتادهاید، پس زمان آرامش و ریلکسکردن است، نه؟ نه! هیچگاه نباید از فکر به بهترشدن جلوگیری کنید. همیشه باید برای یک مرحله بعد، برنامه ریزی داشته باشید. چطور میتوانید کاری را که پیشتر کردهاید بهتر کنید؟ بیل گیتس، در سخنرانی سال ۲۰۰۷ خود در دانشگاه هاروارد گفت:
یک هدف تعیین کنید. بهترین اهرم فشار و روش را بیابید، فناوری ایدهآل برای این روش را کشف کنید و در عین حال، هوشمندانهترین اپلیکیشن فناوری را که میتوانید و اکنون ابزار ساختش را دارید، بسازید. مهمترین چیز آن است که هیچگاه از فکرکردن و کارکردن دست نکشید.
۱۵. همیشه به دنبال مشورت و دریافت پند باشید
بله. شاید شما در راس هرم باشید اما این بدان معنی نیست که انتظار میرود مطلقا همهچیز را بدانید. اگر در مورد چیزی شک دارید، بهتر است که از دیگران کمک بگیرید و نظر بخواهید. رونالد ریگان، رییسجمهور سابق ایالات متحده آمریکا، به داشتن تیمی معروف بود که به آنها اطمینان کامل داشت و از حلقه نزدیکانش بودند. این افراد، هنگامی که ریگان به نظراتشان نیاز پیدا میکرد، حاضر بودند و او را کمک میکردند. اگر او نیاز داشت که کاری انجام شود، کار را به کسانی میسپرد که معتمدش بودند.
سخن پایانی
در مجموع، این درسهای رهبری، باید الهامبخش شما برای رشد و یادگیری بهعنوان یک فرد باشد. فردی که در آینده به یک رهبر موفق تبدیل خواهد شد. آیا در طول زندگی کاریتان، درسهای دیگری نیز آموختهاید؟ داستان خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: careeraddict.com
دیدگاه