۵ دلیل که همکارانتان شما را جدی نمیگیرند
خبر خوب این است که شغلی دارید؛ خبر بد این است که به نظر میرسد هیچکس شما و ایدههایتان را جدی نمیگیرد؛ بهطوری که احساس میکنید بیهوده فضا را اشغال کردهاید. نکته خوبی که در این مسئله وجود دارد این است که از این رفتارها ناراحت شدهاید و بهواقع میخواهید که برای توقف آنها کاری انجام دهید و کارمند باارزشی برای کارفرمای خود باشید؛ بهجای اینکه با خودتان بگویید که اگر به حرفهای شما توجهی نمیکنند، پس دیگر خودتان را با تلاش بیشتر اذیت نمیکنید؛ این طرز فکر اولین قدم برای حفظ شغلتان است. اینگونه مشکلات دلایل مختلفی دارد؛ از جمله نحوه احساستان راجع به خود، نحوه ارائه خود به دیگران و نحوه نگاه دیگران به شما بهدلیل بیتجربگی، سن کم و کارمند جدید بودن. علت این مسائل هرچیزی که باشد، شما قدرت آن را دارید که اوضاع را بهتر کنید؛ با این حال، اگر تمام نکات این مقاله را امتحان کردید و تغییری ندیدید، به تغییر شغلتان فکر کنید. در این مطلب به ارائه راهکارهایی میپردازیم که از طریق آنها میتوانید خود درونی و بیرونیتان را تغییر دهید و شخصیتی را که میخواهید به دیگران نشان دهید.
۱. درباره آنچه میخواهید بگویید و نحوه بیان آن فکر نمیکنید
اگر در همه مکالماتتان فقط شما حرف میزنید، باید جلوی این رفتارتان را بگیرید. افرادی را که اعتمادبهنفس بالایی دارند، جدی هستند و شما از آنها الهام میگیرید، به خاطر بیاورید؛ آیا این افراد بیوقفه حرف میزنند یا بیشتر گوش میدهند و کلماتشان را بادقت انتخاب میکنند؟ گوشدادن به دیگران و صحبت جدی با آنها برای رسیدن به ارتباط همراه با احترام دوطرفه، شروع خوبی محسوب میشود. چه بخواهیم و چه نخواهیم، برخی اوقات ارتباطات از کارمان مهمتر هستند. هرچه بیشتر گوش دهید و گوش دادن فعال را در خود تقویت کنید، بیشتر یاد میگیرید و برای تأثیرگذاری ارزشمند و خردمندانه بر دیگران، موقعیت بهتری پیدا میکنید. وقتی گوش دادید، فکر کردید و تصمیم گرفتید که چه بگویید (بدون طولدادن بیش از حد تا اینکه زمان مناسب از دست برود)، باید به نحوه بیان خود بیندیشید؛ اینکه از چه کلماتی، چه زبان بدن و چه تُون صدایی استفاده کنید.
با تردید صحبت نکنید. جملاتتان را بهصورت سؤالی مطرح نکنید. وقتی بهجای بیان خبری جملات، همیشه در حال سؤالکردن دیده شوید، در چشم دیگران متزلزل، ناتوان، یا حتی آزاردهنده به نظر میرسید.
هیچوقت با صدای بچگانه صحبت نکنید؛ مگر مواقعی که میخواهید راجع به حیوان خانگی یا عکس نوزاد همکارتان حرف بزنید. فقط زمانی میتوانید به «کوچولو» بگویید «موچولو» که اختلال گفتاری داشته باشید. اگر بچگانه صحبت کنید، در انتقال حرفهایبودن خود به دیگران ناموفق خواهید بود.
زمانی که موقعیت مناسب است، جوک بگویید. دلقک جمع نباشید و هر بار که لب به سخن باز میکنید، خودتان را تخریب نکنید. هیچ فردی همیشه از خودش مطمئن نیست، اما لازم نیست که توجه همه را بهسمت این موضوع جلب کنید. همیشه طوری رفتار کنید که گویی مطمئنترین فرد جمع هستید. شاید مطمئننبودن به خود، در ابتدا خواستنی به نظر برسد، اما اگر آن را ادامه دهید، دیگر اثر نخواهد کرد و ممکن است دیگران فکر کنند که همیشه بهدنبال تعریفشنیدن از آنها هستید.
راست بایستید، در چشم دیگران مستقیم نگاه کنید و واضح و رسا صحبت کنید. به آنها بفهمانید که چیزی برای گفتن دارید و آنها باید به آن گوش دهند. اگر طوری رفتار کنید که در حقیقت معتقدید که آنچه میخواهید بگویید مهم است، دیگران نیز همین گونه فکر میکنند. فقط مطمئن شوید چیزی که میخواهید بگویید، بهواقع بهدردبخور است.
۲. فرد مطمئن و امینی نیستید
اگر به گفتهها و حرفهای خود عمل نکنید، دیگران شما را به چشم فردی معتمد نمیبینند و بهعنوان همکاری کارآمد جدی نمیگیرند؛ چه این گفتهها درمورد خواستههای دیگران از شما باشد، چه کارهایی که قرار بوده است انجام دهید و چه کمک به دیگران در مواقعی که نیاز دارند. اگر میخواهید فرد بامزه جمع باشید، مشکلی نیست؛ اما امین و مسئولیتپذیر بودن مهمتر است؛ بامزهبودن را برای مواقعی نگه دارید که در حال تحویل آنچه دیگران از شما خواسته بودند هستید. اگر همواره فریاد «چه کنم، چه کنم؟» سر دهید، دیگران نمیتوانند شما را جدی بگیرند. بهجای بهانهآوردن، وظایف خود را بهموقع انجام دهید. بهجای گفتن «نمیدانم»، یاد بگیرید؛ حتی اگر لازم باشد که از فرد دیگری کمک بگیرید. وقتی تصمیم گیری کردید، به آن پایبند بمانید. اگر اجازه دهید که دیگران بهراحتی نظرتان را عوض کنند و شما را تحت سلطه خود بگیرند، نمیتوانید به آنها نشان دهید که به حرفهایی که میزنید، اعتقاد دارید. تصمیم بگیرید که راجع به موضوع خاصی، چه طرز فکری دارید؛ سپس به مخالفتهایی که امکان دارد مطرح شود، فکر کنید و دلایل خود را برای مقابله با آنها آماده کنید؛ هیچوقت رویکرد «حق با من است؛ تو اشتباه میکنی و من به هیچ دلیلی گوش نمیدهم» را در پیش نگیرید.
۳. متواضع نیستید
درست است که درباره اعتمادبهنفس و لزوم داشتن آن حرف زدیم، اما بین اعتمادبهنفس و غرور فرق بسیار است. میتوانید درباره چیزهایی که در آنها دانش کافی دارید، اعتماد به نفس داشته باشید؛ اما وقتی نوبت به چیزهایی میرسد که در آنها هیچ دانشی ندارید، به دیگران گوش بسپارید و از آنها یاد بگیرید؛ اعتمادبهنفس احترام را میخرد، اما تواضع آن را به دست میآورد؛ همچنین احترام چیزی است که باید کسب شود. فقط دیکتاتورها و حاکمان بیمنطق هستند که ترس را با احترام اشتباه میگیرند؛ شما که جزء آنها نیستید؟ درست است؟
اگر میخواهید جدی گرفته شوید، باید آماده باشید که سرسختانه کار کنید و وظایفتان را انجام دهید. اگر دچار اشتباه شدید، به آن اعتراف کنید و مسئولیت آن را بپذیرید. جوکگفتن یا گلایهکردن راجع به اینکه آدم بیمصرفی هستید، باعث نمیشود که جدی گرفته شوید. بازخورد دیگران را بپذیرید و از آن برای بهبود خود و تبدیلشدن به یک کارمند کارآمد استفاده کنید. مسئولیت اشتباهات خود را به عهده بگیرید و حتی مسئولیتهای بیشتری را قبول کنید؛ این کاری است که افراد جدی انجام میدهند.
۴. با هدف تأثیرگذاشتن بر دیگران، لباس نمیپوشید
مارک زاکربرگ (Mark Zuckerberg)، میتواند هرچقدر که میخواهد هودی بپوشد، اما شما نمیتوانید؛ یا اگر با مشکل «جدی گرفتهشدن» مواجه هستید، حداقل در حال حاضر نمیتوانید. زمانی که صاحب شرکت بزرگی شدید، هیچکس نمیتواند در این مورد به شما هشدار دهد، اما در محیط سازمانی، افراد جدی لباسهای جدی میپوشند.
به پوشش خود به چشم پوشش جنگی نگاه کنید؛ این پوشش نشان میدهد که فردی رسمی هستید، برای خود احترام قائلید و از همه مهمتر، باعث میشود دیگران با خودشان فکر نکنند که «وقتی به ظاهر خود اهمیت نمیدهد، چگونه باور کنم که به چیزهای دیگری اهمیت میدهد.» سبک پوشش شما نهفقط میتواند بر نحوه درک دیگران از شما تأثیر بگذارد، بلکه میتواند بر نحوه کار شما نیز تأثیر بگذارد. شاید فکر کنید که اگر راحت لباس بپوشید، راحتتر هم کار میکنید؛ اما تحقیقی نشان داده است که بین ۲ گروه از افراد که به آنها گفته شده بود روپوش آزمایشگاهی بپوشند، آنهایی که فکر میکردند روپوش دکترها را پوشیدهاند، بهتر از افرادی عمل کردند که به آنها گفته شده بود روپوش نقاشها را پوشیدهاند. نقش ما باعث میشود که فکر کنیم باید متناسب با آن عمل کنیم؛ همچنین پوشش رسمی، سیگنالهایی را به مغز میفرستد مبنی بر اینکه باید در حالت کار قرار بگیرد و متناسب با محیط عمل کند.
۵. کار و بازی را از یکدیگر جدا نمیکنید
نحوه رفتار شما در محل کار باید تفاوت چشمگیری با نحوه رفتار شما بین دوستانتان داشته باشد؛ مگر اینکه محیط کار جدیای نداشته باشید و در این حالت، دیگر مشکل «جدی نگرفتهشدن» نخواهید داشت. همچنین، مشکلات مربوط به خانه و شخصیتتان در آن، باید پشت در شرکت رها شود. ۲ شخصیت شما باید تا حد ممکن مستقل از یکدیگر نگه داشته شوند. شما برای همکاری که بر کارش متمرکز است، بیشتر ارزش قائل هستید یا برای همکاری که تلاش میکند تمام جزئیات زندگی خود را به شما بگوید؟ وقتی به افرادی جدی فکر میکنید که دوست دارید مثل آنها باشید، آیا میتوانید ۵ مورد شخصی، جز داستانهای ساختگی که برای ساختن تصویری خوب از خود تعریف کردهاند، درمورد آنها نام ببرید؟ بهطور قطع، عکسهای نامناسب آنها را در شبکههای اجتماعی پیدا نمیکنید یا اساماسهای اشتباهی از آنها تحویل نمیگیرید.
شاید شناختن همکارانتان خوب باشد، اما هرچیزی، زمانی و مکانی دارد. با آنها بیرون از شرکت ناهار بخورید و موقع سلامدادن صبحگاهی، درباره خانوادهشان بپرسید، اما مرز حرفهای خود را نگه دارید. اگر میخواهید ترفیع پیدا کنید و تصمیمات بیطرفانهای راجع به همکارانتان بگیرید که بر اساس جزئیات زندگیشان نباشد، همیشه فاصله حرفهای خود را با آنها حفظ کنید.
برای کسب احترام باید احترام بگذارید و اگر میخواهید جدی گرفته شوید، جدی رفتار کنید. اعتمادبهنفس داشته باشید، به اینکه ایدههایتان باید شنیده شود و باید بهعنوان عضو باارزش گروه شناخته شوید، اعتقاد داشته باشید؛ قبل از اینکه متوجه شوید، همین اتفاق میافتد؛ اما به آن زمان بدهید؛ چراکه طول میکشد تا دیگران با کارمند جدید شرکت احساس راحتی کنند.
منبع: careeraddict.com
دیدگاه