آیا شما در برابر همکارانی که دوستشان ندارید ، مغرضانه برخورد می کنید؟
در برخی موارد، همه ما همکارانی داریم که در مسیر اشتباهی با آنها برخورد داریم. کسی که مانند یک فرد متملق یا خسیس به نظر می رسد ، کسی که آرزو می کردیم محترم تر یا کمتر متکبر و خودخواه بود . کسی که اصطلاحا بر روی اعصاب ما راه می رود!
در چنین شرایطی، بهتر است کمی مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: آیا مشکل ناشی از شخصیت آن فرد است یا چیز دیگری وجود دارد؟ آیا شما منصفانه قضاوت کرده اید؟ در حالیکه این مساله ای دشوار است و خودارزیابی دقیق به ندرت اتفاق می افتد، شما می توانید با پرسیدن این ۴ سوال از خودتان شروع کنید:
۱- آیا شما بطور کلی افرادی را از همان گروه جمعیتی و یا روانشناختی فرد ( مانند مذهب ، ملیت ، جنسیت ، خلق و خو ، شخصیت و غیره ) دوست دارید؟
این سوال احتمالا ساده ترین پرسش برای یافتن پاسخ است . اگر کسی که او را دوست ندارید، یک استثناء است، و شما تمایل دارید اغلب افراد مانند او را دوست داشته باشید ، احتمال کمتری وجود داردکه مغرضانه رفتار کرده باشید. در هر حال اگر تمایل کلی به نفرت از افراد مشابه او را دارید به احتمال زیاد شما مغرضانه برخورد کرده اید ، حتی اگر ارزیابی شما از این فرد خاص کاملا بی اساس باشد.
برای مثال فرض کنید که شما در یک جلسه هستید و همکار خانم جوانی دارید که ایده های خود را به اشتراک می گذارد . ایده های وی بد نیست اما نحوه ارائه او موجب خشم شما می شود. شما با خودتان فکر می کنید : سوزان باید محترم تر باشد. این افراد جوان همیشه خودخواه و متکبر هستند! این تفکر ممکن است تعصب آگاهانه ای علیه افراد نسل جدید( نسل هزاره) و یا شاید تعصب ناخودآگاهی علیه زنان باشد. البته این بدان معنا نیست که گرایش سوزان به صحبت از موضع بالا در برابر افراد دیگر صحیح می باشد ، اما می تواند شما را بخاطر فرضیات و احساساتتان در مورد نوعیت وی بیش از دیگران آزار دهد.
روش دیگر برای آزمودن خود این است که تصور کنید رفتار سوزان که شما را آزار می دهد توسط فرد دیگری - یک مرد یا یک همکار مسن تر - اعمال شود ؛ آیا شما هنوز هم این رفتار را آزار دهنده می دانید ؟
۲- آیا فردی که او را دوست ندارید ، با شما خیلی تفاوت دارد؟
تحقیقات نشان می دهد که ما تمایل داریم افرادی با ویژگی های فیزیکی و روانشناختی مشابه با خودمان را ترجیح بدهیم . بعبارت دیگر کبوتر با کبوتر ، باز با باز !
برای مثال دانش آموزان معلمان مشابه خود را مطلوب تر ارزیابی می کنند ، زوجهایی که دارای ارزشها و شخصیت مشابهی هستند ، احتمال زیادی وجود دارد که روابط پایدارتری داشته باشند؛ و مدیران به احتمال زیاد افراد شبیه خود را استخدام می کنند و با آنها روابط خوبی دارند. این الگو را برخی از اساتید « تولید مثل همسان » نامیده اند .
اگر شما با کسی همراهی نکنید و آنها کاملا با شما متفاوت باشند، ممکن است مشکل نه از طرف شما و نه از طرف آنها ، بلکه مربوط به مساله ناسازگاری باشد. (ممکن است آنها نیز همین احساس را در مورد شما داشته باشند). برعکس، ما افرادی مشابه خود را دوست داریم چرا که یک راه قابل قبول اجتماعی برای دوست داشتن خودمان است؛ نوعی خودشیفتگی پنهان که به دلیل اینکه به ارزشها و دیدگاه های ما در مورد جهان پیرامونمان اعتبار می دهد ، اطمینان بخش است. البته نمی توان ادعا کرد که استثناء وجود ندارد همانطوری که انواع شخصیت های مخالف هم ، مکمل همدیگر هستند.( بعنوان مثال، افراد برونگرا و درونگرا، افراد سلطه جو و مطیع ، و افراد باثبات و عصبی) اما بطور کلی ما تمایل به ترجیح افراد مشابه با خود را داریم و از افراد متفاوت با خود دوری می کنیم.
همچنین تعصبات ضمنی درمورد سایر گروههای اجتماعی، از فرهنگی که در آن زندگی می کنیم، جذب می کنیم. حتی اگر نخواهیم کوچکترین نژادپرستی و تعصبات جنسیتی داشته باشیم، باز هم ممکن است اینگونه باشیم. هرچند که اغلب، ارزیابی این تعصبات پنهان به صراحت ممکن نیست، آزمونهای ضمنی مربوطه می توانند دوگانگی یا تردید باورهای معینی را آشکار کنند. این تست ها قادرند قدرت نگرشهای مثبت و منفی را در ذهن ما بدون تکیه بر خودآگاهی ما تشخیص دهند.
۳- آیا شما نسبت به فردی که او را دوست ندارید ، حس رقابت دارید؟
حس رقابت یا حسادت می تواند اغلب نگرش ما نسبت به دیگران را تغییر دهد. زیگموند فروید حسادت را عشق سرکوب شده خوانده است و به میزان مناسب می تواند راهبر سالمی برای دستاوردهای ما باشد. روانشناسان معتقدند که رقابت می تواند باعث ایجاد حسادت شود. در مورد مثال ذکر شده، ممکن است مساله این نباشد که سوزان نظرات خود را غیرمحترمانه بیان کرده است ، اما شاید مساله اینست که شما نسبت به توانایی او برای شرکت در بحث با اعتماد به نفس کامل ، حسادت ورزیده اید یا درباره از دست دادن نفوذ خود به او نگران هستید.
حس رقابت جویی می تواند نشانه ای باشد مبنی بر اینکه برداشت شما از آنها آنطور که فکر می کنید منفی نیست و ممکن است در واقع نشانه تحسین باشد.
۴- آیا شما فکر می کنید که عموما احساس روشنی از آنچه درست و یا غلط است دارید؟
اگر اینطور است، ممکن است احتمال کمی وجود داشته باشد که ابهام را بپذیرید که باعث می شود شما به طبقه بندی جهان بصورت سیاه و سفید بپردازید. در حالیکه داشتن یک ادراک قوی درباره اینکه چه چیزی درست یا غلط است بطور کلی حالت عالی و مطلوبی است، از طرف دیگر احتمال زیادی وجود دارد که استنباط عجولانه ای در مورد افراد داشته باشید که به مراتب احتمال تغییر کمتری دارد. برای افرادی با این مشخصه، در واقع احتمال برداشت اولیه خوب وجود ندارد.
پیشنهادات فوق، صرفا دستورالعمل هایی برای ارزیابی قضاوت ما در مورد رفتار مغرضانه است. آنها گامهای اولیه خوبی در غیاب داده های قویتر و بیشتر هستند. اگر شما هنوز هم نسبت به موقعیت فعلی خودمطمئن نیستید، درخواست ارائه بازخورد از یک همکار قابل اعتماد داشته باشید. در ادامه مثال سوزان، شما می توانید از کسی که هر دوی شما را می شناسد بپرسید: آیا سوزان باید رفتار محترمانه تری داشته باشد، یا اینکه من باید بیشتر ایده هایی که او ارائه می دهد را پذیرا باشم؟ آیا موضوع طرز صحبت اوست یا نحوه گوش دادن من است؟
او از دیگران چه بازخوردی دریافت می کند و چگونه با نوع بازخوردی که من دریافت کرده ام مقایسه می شود؟ آیا واکنش من به سوزان مشابه یا متفاوت از واکنش سایر همکاران مشترک ماست؟ و واکنش من به او گویای چه چیزی است؟
بیننده قضاوت می کند اما شما به سادگی نقطه ای از یک دیدگاه هستید. راه مناسب برای دانستن اینکه افراد چگونه هستند اینست که بدانید دیگران درباره آنها چه فکر می کنند، و بهترین روش برای دانستن اینکه دیدگاه های شما تا چه حد بسته است اینست که بدانید نظرات دیگران چقدر نسبت به نظرات شما تفاوت دارد.
منبع : Harvard business review
دیدگاه