خودشیفتگی یا نارسیسیسم چیست؟ (انواع، نشانهها و علل آن)
- اختلال خودشیفتگی چیست؟
- گروههای اصلی خودشیفتگی کدامند؟
- زیرگروههای خودشیفتگی کدامند؟
- خودشیفتگی چه علتهایی دارد؟
- خودشیفتگی چه علائم هشداردهندهای دارد؟
- چگونه با افراد خودشیفته رفتار کنیم؟
احتمالا شناختهشدهترین نشانهی اختلال خودشیفتگی، فقدان بارز همدلی (Empathy) در مبتلایان است. طبق یکی از نظریهها محیط بهتنهایی علت اصلی است و اختلال شخصیت خودشیفته نتیجهی بازداری از رشد حین رشد عادی روانی است. در ادامهی مطلب توضیح میدهیم خودشیفتگی یا نارسیسیسم (Narcissistm) چیست، به انواع خود شیفتگی و علل آن میپردازیم و همچنین پاسخ میدهیم چگونه با افراد خودشیفته رفتار کنیم.
اختلال خودشیفتگی چیست؟
افراد خودشیفته کسانی هستند که باور دارند از دیگران برترند و سزاوار برخورد ویژهای هستند.
افراد مبتلا به خودشیفتگی در رفتار خود الگوی فراگیر بزرگمنشی را بروز میدهند و گاه فقط در خیال موفقیت و قدرت به سر میبرند، اما در زیر این پوستهی ظاهری، افراد خودشیفته خود را دوست ندارند که اعتقاد داریم به این معنی است که آنان از دوست داشتن واقعی دیگران ناتوان هستند.
احساس شرم بر افراد خودشیفته تسلط دارد، همیشه به تحسین شدن نیاز دارند و با استفاده از مکانیسمهای مقابلهای (Coping Mechanisms) کاملا سوءاستفادهگرانه برای محافظت از نفس (Ego) شکنندهی خود تمام تلاششان را میکنند.
گروههای اصلی خودشیفتگی کدامند؟
محققان ۴ گروه اصلی از خودشیفتگی یا نارسیسیسم را شناسایی کردهاند که هر گروه در تلاش برای حفظ احساس درونی واقعی و شکنندهی خود، رفتارهای متفاوتی را بروز میدهند. درون این گروهها ۶ زیرگروه وجود دارند که مشخص میکنند این ویژگیها از نظر دیگران چگونهاند.
همچنین، باید در نظر داشتهباشید که این گروهها مفاهیمی کلی هستند و همهی افراد خودشیفته به طور کامل در یک گروه مشخص قرار نخواهند گرفت. مانند هرچیزی در زندگی، در این مورد نیز حالتی خاکستری وجود دارد و ممکن است فردی خودشیفته در بیش از یک گروه از انواع خود شیفتگی قرار گیرد.
کلاسیک
افرادی که در دستهی خودشیفتگی کلاسیک (Classic narcissists) قرار میگیرند، همان خودشیفتگان معمولی هستند که بیشتر مردم هنگام شنیدن واژهی «خودشیفته» متصور میشوند؛ همچنین، از آنها به عنوان خودشیفتگان با عملکرد بالا، خودنما و بزرگمنش یاد میشود. آنها رفتارهایی را برای جلبتوجه از خود نشان میدهند، دستاوردهای خود را بزرگنمایی میکنند، احساس میکنند لایق برخورد ویژهای هستند و از دیگران انتظار دارند که در مقابلشان تعظیم کنند و پاهایشان را ببوسند!
برای افراد خودشیفته کلاسیک، واقعا کسی جز خودشان اهمیت ندارد و اگر موضوع مکالمه دربارهی آنان نباشد، خیلی زود حوصلهشان سر میرود. آنها تلاش میکنند خود را قانع کنند که از دیگران برترند، ولی به طرز عجیبی محتاج این هستند که احساس مهمبودن کنند.
آسیبپذیر
دومین گروه اصلی از انواع خودشیفتگی، خودشیفتگان آسیبپذیر (Vulnerable narcissists) هستند که به نامهای خودشیفتهی شکننده (Fragile)، جبرانی (Compensator) و گنجهای (Closet) نیز شناخته میشوند. افراد مبتلا به این نوع خودشیفتگی نیز، مانند گروه کلاسیک نسبت به اغلب افرادی که ملاقات میکنند، احساس برتری دارند، ولی درونگراتر هستند و از قرار گرفتن در مرکز توجه میگریزند. آنها به جای اینکه از دیگران بخواهند با آنان برخورد ویژهای داشتهباشند، ترجیح میدهند که خود را به افراد خاصی منسوب کنند.
افراد خودشیفته آسیبپذیر معمولا به دنبال جلب ترحم دیگران هستند یا گاهی با سخاوتمندی بیشازاندازه، چاپلوسی میکنند و به دیگران میچسبند، فقط برای اینکه توجه و تحسین موردنیاز خود را دریافت کنند تا احساس ارزشمندی خود را افزایش دهند.
اجتماعی
سومین گروه اصلی از خودشیفتگی، خودشیفتگان اجتماعی (Communal narcissists) هستند. تشخیص این گروه در نگاه اول سختتر است، زیرا آنها بر بالا بردن جایگاه خود از طریق حفظ تعهد به دیگران، داشتن اهداف اجتماعی و توانایی فوقالعادهی خود در گوش دادن به دیگران و برقراری ارتباط با آنان تمرکز میکنند.
آنها معمولا به خیریهها کمک میکنند یا دربارهی اینکه برای خودشان خیلی کم پول خرج میکنند، مبالغه میکنند و به طور داوطلبانه وقت خود را برای کمک به دیگران صرف میکنند. ممکن است آنها دربارهی مأموریت خود در زندگی با آبوتاب صحبت کنند یا خودشان را به هدفی که دنیا را تغییر خواهد داد متعهد بدانند.
با اینکه افراد مبتلا به خودشیفتگی اجتماعی در ظاهر فروتن به نظر میرسند، ولی اگر کمی عمیقتر نگاه کنید، متوجه میشوید که بهشدت نسبت به خیریهای که در آن فعالیت میکنند، احساس مالکیت دارند و بیشتر از اینکه بخواهند در راه رسیدن به آن هدف اجتماعی فعالیت کنند، این دغدغه را دارند که به سبب مشارکتشان، دیگران دستی به شانهی آنان بزنند. واقعیت امر این است که آنها فقط به این دلیل در اجتماعات مشارکت میکنند که تأیید شوند و کمبود شدید عزت نفس آنها جبران شود.
بدخیم
در انواع خودشیفتگی چهارمین و آخرین گروه اصلی خودشیفتگان بدخیم، زهرآگین یا سمی (Toxic) هستند. در خودشیفتگی بدهیم، افراد بهشدت سوءاستفادهگر هستند و دیگران را استثمار میکنند (معمولا برای کسب لذت) و به بروز ویژگیهایی مانند شکاک بودن (Paranoia) و صفات ضداجتماعی گرایش دارند که این موارد در خودشیفتگان کلاسیک، آسیبپذیر و اجتماعی وجود نداشتند.
آنها در رسیدن به اولویت خود که کنترل دیگران و حکمفرمایی بر آنان است، میتوانند کاملا بیرحم باشند. این نوع افراد خود شیفته نیرنگباز و پرخاشگر هستند و بدتر از همه اینکه هرگز نسبت به رفتارهای خود احساس پشیمانی نمیکنند.
زیرگروههای خودشیفتگی کدامند؟
همان طور که پیشتر اشاره کردیم، در هریک از این گروههای خودشیفتگی، زیرگروههایی وجود دارند که مشخص میکنند این ویژگیها از نظر دیگران چگونهاند. اولین زیرگروه مشخص میکند که افراد خودشیفته از چه روشهایی برای رفع نیاز خود استفاده میکنند. آیا آنها در زیرگروه آشکار جای میگیرند و از روشهایی استفاده میکنند که برای دیگران واضح و قابلتشخیص هستند یا در زیرگروه پنهان قرار میگیرند و از روشهایی استفاده میکنند که نهفتهتر و مخفیانهترند؟
زیرگروه ۱: پنهان یا آشکار
میدانیم که خودشیفتهها دوست دارند به دیگران توهین کنند و آنها را آزار دهند؛ خودشیفتهی آشکار این کار را به شیوهای واضح و غیرقابلانکار انجام میدهد، در حالی که در خودشیفتگی پنهان، افراد به روش پرخاشگری منفعلانه (Passive-Aggressive) عمل میکنند. خودشیفتهی پنهان میتواند به نحوی از دیگران سوءاستفاده کند که آنها متوجه این امر نشوند یا میتواند با استفاده از تاکتیکهای خود، آنچه را اتفاق افتادهاست، انکار کند.
خودشیفتگان کلاسیک و اجتماعی همیشه آشکار و خودشیفتگان آسیبپذیر همیشه پنهان هستند، ولی در خودشیفتگی بدخیم، افراد میتوانند هریک از ۲ حالت را داشتهباشند.
زیرگروه ۲: جسمی یا فکری
دومین زیرگروه خودشیفتگی توضیح میدهد که برای یک خودشیفته، چه چیزی دربارهی خودش یا دیگران ارزشمندتر است. هیچ خودشیفتهای دوست ندارد بهتر از همسر خود به نظر برسد. همسر فرد خودشیفته معمولا وسیلهی پرزرقوبرقی است که فرد خودشیفته از آن برای بالاتر بردن جایگاه اجتماعی خود استفاده میکند.
این زیرگروه شامل خودشیفتههای جسمی و فکری است. افراد با خودشیفتگی جسمی، کسانی هستند که با بدن و ظاهر بیرونی خود درگیرند و خودشیفتههای فکری به حالت همهچیزدان ظاهر میشوند؛ آنها خود را باهوشترین فرد حاضر در جمع میدانند و دوست دارند دیگران را با دستاوردهایشان تحتتأثیر قرار دهند. افراد هریک از ۴ گروه اصلی خودشیفتگی (کلاسیک، آسیبپذیر، اجتماعی یا سمی) ممکن است جسمی یا فکری باشند.
زیرگروه ۳: وارونه یا سادیستی
آخرین زیرگروه شامل ۲ نوع خاص از خودشیفتههاست؛ اولین مورد خودشیفتگان وارونه یا معکوس است که فقط در خودشیفتگان آسیبپذیر و پنهان دیده میشود. افراد در این زیرگروه خودشیفتگی به دیگران وابسته هستند و خود را به سایر خودشیفتهها وصل میکنند تا احساس خاص بودن کنند. طرز فکر آنها بر اساس قربانی بودن است و از مشکل رهاشدگی (Abandonment) در کودکی رنج میبرند.
دومین مورد از این زیرگروه، افراد خود شیفته سادیستی (نوع خاصی از خودشیفتههای بدخیم) هستند. این گروه با افراد جامعهستیز (Sociopath) و مبتلا به امراض روانی (Psychopath) قابلمقایسه هستند، زیرا از رنج دیگران لذت زیادی میبرند. آنها تمسخر و آسیب رساندن به دیگران را دوست دارند و گاهی اوقات فتیشهای جنسی (sexual fetishes) عجیبوغریبی دارند.
خودشیفتگی چه علتهایی دارد؟
اکنون که این ۱۰ گروه از انواع خودشیفتگی را مرور کردیم، بیایید نگاهی بیندازیم به اینکه علت وقوع اختلال شخصیتی خودشیفتگی چیست. حدس و گمانهای زیادی در این باره وجود دارند، ولی واقعیت این است که هیچکس نمیداند؛ با این حال، در این خصوص ۲ نظریهی رسمی را وجود دارد که اولین مورد نظریهی اوتو کرنبرگ (Otto Kernberg) و دومین مورد نظریهی هاینس کوهوت (Heinz Kohut) است.
کودکان به طور طبیعی خودشیفتهاند و این کاملا نرمال است. عزتنفس کودکان به طور مرتب با تأثیرات بیرونی تنظیم میشود و آنها برای داشتن احساس خوب نسبت به خود، به تحسین دیگران نیاز دارند. به همین علت نیز ما، به عنوان والدین، به کودکان خود پاداشهای مثبتی میدهیم.
طبق گفتهی کرنبرگ، وجود مادری غیردلسوز و سرد که بسیار سرزنشگر است و کودک خود را بیارزش میداند، باعث میشود که کودک برای مقابله با فقدان محبت و آسیب روحی حاصل از آن، از مکانیسم دفاعی استفاده کند و خودِ درونیِ اغراقشدهای را خَلق کند. کرنبرگ چنین استدلال میکند که اختلال شخصیت خودشیفته (NPD: Narcissistic Personality Disorder) نوعی رشد بیمارگونه یا پاتولوژیک (Pathological Development) است.
از طرف دیگر، کوهوت احساس میکند که محیط بهتنهایی علت اصلی خودشیفتگی است و اختلال شخصیت خود شیفته نتیجهی بازداری از رشد حین رشد عادی روانی است.
برخی از افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی در خانهای با حضور مادری بیعاطفه تربیت شدهبودند. از طرفی افراد خودشیفتهای را نیز وجود دارند که مادران به نظر نرمالی داشتهاند، ولی در زمان کودکی خود اغلب تنها بودهاند. (منظور کودکان ۵ تا ۱۳ سالهای است که بعد از بازگشت از مدرسه، از خودشان مراقبت میکنند تا زمانی که والدینشان به خانه بازگردند.) در اینجا تهدید مشترک این است که نیازهای عاطفی کودک برطرف نشوند، چه به دلیل وجود والدین سرزنشگر و چه به دلیل وجود والدین سهلانگار.
در نهایت، به نظر میرسد دربارهی اینکه عوامل زیر میتوانند در اوایل کودکی خطرساز باشند و باعث اختلال خودشیفتگی شوند، توافق وجود دارد:
- تربیت بدون حساسیت؛
- مراقبت غیرقابلپیشبینی یا سهلانگارانه؛
- انتقاد و سرزنش بیش ازحد؛
- سوءاستفاده؛
- تروما یا آسیب شدید روانی؛
- انتظارات بیش از حد؛
- ستایش بیش ازحد و نازپروردگی شدید، هنگامی که والدین بر ظاهر کودک یا استعدادی خاص در او به شکل افراطی تمرکز میکنند (معمولا به علت کمبود عزتنفس در خود والدین).
همچنین، گمانهزنیهایی درخصوص اختلال خودشیفتگی وجود دارند که بیانگر آناند که ممکن است ناهنجاریهای ژنی بر ارتباط میان مغز و رفتارهای فرد تأثیر بگذارد.
خودشیفتگی چه علائم هشداردهندهای دارد؟
نشانههای هشداردهندهای که نشان میدهند شما در حضور فرد خودشیفته یا بدتر از آن، در رابطه با او هستید، کداماند؟
نشانههای ظاهری بسیاری وجود دارند که باید حس ششم شما را قلقلک دهند. با این حال، اگر کمی عمیقتر شخصیت آنان را بکاوید، متوجه میشوید که:
- همیشه مکالمه را به صحبت از خود بازمیگردانند؛
- به اغراق دربارهی دستاوردها یا تواناییهای خود متمایلاند؛
- دوست دارند اسمها را فراموش کنند؛
- خیلی سطحی هستند و نمیتوانند واقعا انتقادپذیر باشند. چیزی به نام گفتوگوی عمیق با خودشیفتهی واقعی ممکن نیست؛
- به علت وجود نیاز اغراقآمیز به تأیید، همیشه در پی شنیدن تعریفوتمجید از خود هستند؛
- اگر از آنان انتقاد شود، ممکن است خصومتآمیز رفتار کنند، حتی اگر آن انتقاد، سازنده باشد؛
- کمال گرا هستند؛
- همیشه سعی میکنند یک سروگردن از همه بالاتر باشند، زیرا خود را برتر از دیگران میبینند؛
- ممکن است به سبب احساس حقبهجانب بودن، از قوانین پیروی نکنند؛
- توانایی تفکر عمیق دربارهی خود ندارند و نمیتوانند مسئولیت اعمال خود را به عهده بگیرند. آنها دوست دارند برای هرچیزی مقصر پیدا کنند؛
- بهشدت کنترلگر هستند، بنابراین به برقراری ارتباط خوب تمایل نشان نمیدهند و قطعا در کار تیمی شرکت نمیکنند؛
- به شکل واضحی فاقد احساس همدلی با دیگران هستند. آنها واقعا معنی عبارت «خود را جای دیگری گذاشتن» را نمیدانند؛
- ممکن است خیلی از دیگران ایراد بگیرند؛
- به عنوان بخشی از حقبهجانب بودن، فاقد حدومرز شخصی هستند؛
- دوستان سطحی بسیار زیادی دارند، احتمالا در شبکههای مجازی، ولی کاملا در دوستیها یا روابط عاشقانهی بلندمدت کمبود دارند؛
- به طور کلی، هرجا بروند پشت سر خود تَلی از ویرانهها به جا میگذارند. این ویرانهها میتوانند مجموعهای از دوستیهای خرابشده، روابط عاشقانه و صمیمی کاملا غلط یا تجارب کاری وحشتناک باشند.
این موارد تعدادی از نشانههای ظاهری از انواع خودشیفتگی هستند که ممکن است در رابطه با فرد خودشیفته با آنها درگیر باشید؛ با این حال، میخواهیم مسئله را کمی عمیقتر بررسی کنیم و به نشانههای درونیای که حتما باید مراقبشان باشیم، اشاره کنیم؛ به عبارت دیگر، به این بپردازیم که در ما چه احساسی را ایجاد میکنند.
همان طور که پیشتر اشاره شد، فرد خود شیفته در اوایل رابطه، کاری میکند که واقعا احساس کنید خاص هستید. آنها ممکن است شما را غرق تعریفوتمجید کنند یا با خود به ماجراجویی ببرند. آنها آنقدر به شما احساس خوبی میدهند که ممکن است برخی از نشانهها را نادیده بگیرید.
حتی ممکن است رفتار بدشان را به این شکل توجیه کنید که «شاید فقط روز بدی داشتهاست» یا «وای! فرد مقابل خیلی باید او را عصبانی کردهباشد» یا حتی ممکن است خود را مقصر بدانید که «حتما من اشتباه متوجه شدهام».
بعد از اینکه کاملا گرفتار شدید، خودشیفتهی زندگی شما کمکم اوضاع را تغییر داده و سوءاستفادهگر میشود. این تغییر ابتدا نامحسوس خواهد بود، ولی با گذشت زمان، به خود شک خواهید کرد و حتی ممکن است متوجه شوید که در میان مِهی از سردرگمی زندگی میکنید. احتمالا احساس میکنید که به حد کافی خوب نیستید و نمیتوانید هیچ کاری را درست انجام دهید. عزتنفس شما کاملا از بین میرود و تا ابد مراقب رفتار خود هستید که فردی را که روزی به شما احساس خاص بودن فوقالعادهای بخشیدهبود، آرام نگه دارید.
اگر فکر میکنید که در رابطه با فرد خودشیفتهای گرفتار شدهاید یا با همسر سابق خودشیفتهتان درگیر هستید که میتواند برای کودکان شما خطرناک باشد، شما را تشویق میکنیم که برای دریافت کمک اقدام کنید. در ادامه نکاتی را برای برخورد با افراد خودشیفته بیان میکنیم.
چگونه با افراد خودشیفته رفتار کنیم؟
ما معمولا برای توصیف شخص خودخواه و غیرهمدل از کلمهی «خودشیفته» استفاده میکنیم. باید به یاد داشتهباشید که اختلال شخصیت خودشیفتگی یک بیماری روانی است که باید توسط متخصص بهداشت روان تشخیص داده شود.
البته برخی از افراد ویژگیهای یک فرد خودشیفته را دارند، اما دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی نیستند؛ این ویژگیها شامل موارد زیر هستند:
- خودخواهی؛
- نیاز مداوم به تحسین؛
- سوءاستفاده از دیگران؛
- عدم شناخت و مراقبت از نیازهای سایر افراد.
در ادامهی مطلب توضیح میدهیم چگونه با افراد خودشیفته رفتار کنیم.
۱. فرد مبتلا به خودشیفتگی را همان طور که هست، ببینید
کسانی که خودشیفته هستند، در جذب افراد بسیار خوب عمل میکنند. آنها با ارائهی ایدهها و وعدههای بزرگ توجه شما را جلب میکنند. این امر باعث محبوبیت ویژهی آنها در محل کار میشود.
قبل از اینکه توجهتان به آنها جلب شود، باید به نحوهی برخورد آنها با مردم دقت کنید. اگر دیدید که دروغ میگویند یا به دیگران بیاحترامی میکنند، به آنها اعتماد نکنید، چون همان کار را با شما خواهند کرد.
علیرغم گفتههای فرد خودشیفته، خواستهها و نیازهای شما برای او مهم نیستند. اگر سعی کنید این مسئله را مطرح کنید، به احتمال زیاد با مقاومت آنها مواجه خواهید شد.
۲. طلسم را بشکنید و دیگر روی آنها تمرکز نکنید
با وجود فرد خودشیفتهای در اطرافتان، به نظر میرسد که توجه همه به سمت او جلب میشود. این یک نقشهی طراحیشده است. افرادی خودشیفته بهسختی تلاش میکنند تا خود را در کانون توجه قرار دهند، خواه توجه مثبت باشد و خواه منفی.
ممکن است متوجه شوید که در دام آنها افتادهاید و متعاقب آن، نیازهای خود را نادیده میگیرید تا آنها را راضی نگه دارید.
اگر منتظر هستید که جلبتوجه کردن را کنار بگذارند، این موضوع هرگز اتفاق نخواهد افتاد. هرچقدر که زندگی خود را متناسب با نیازهای آنها تنظیم کنید، کافی نخواهد بود.
اگر باید با یک فرد خودشیفته کار میکنید، نباید به او اجازه دهید که در شما نفوذ کند یا دنیای شما را به سلیقهی خود تعریف کند. شما مهم هستید. باید به طور منظم نقاط قوت، خواستهها و اهدافتان را به خود یادآوری کنید.
مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید و زمانی را به خودتان اختصاص دهید. ابتدا از خودتان مراقبت کنید و به یاد داشتهباشید که وظیفهی شما نیست که نیازهای آنها را برآورده کنید.
۳. برای دفاع از حقوق خودتان صحبت کنید
مواردی وجود دارند که نادیده گرفتن یک چیز یا فرار کردن از آن بهترین پاسخ است. باید هوشمندانه تصمیم بگیرید؛ درست است؟
اما خیلی از چیزها به نوع رابطه بستگی دارد. به عنوان مثال، نوع برخورد با رئیس، والدین یا همسر نیازمند راهکارهای متفاوتتری نسبت به برخورد با همکار، خواهر و برادر یا فرزند است.
برخی از افراد خودشیفته از سردرگم کردن دیگران لذت میبرند. اگر اینگونه است، تلاش کنید خشمی را که دچارش هستید بروز ندهید، زیرا این امر فقط آنها را ترغیب میکند تا به کار خود ادامه دهند.
اگر آن شخص کسی است که دوستش دارید و میخواهید در زندگیتان باقی بماند، باید با او صحبت کنید. سعی کنید این کار را به روشی آرام و ملایم انجام دهید.
باید به آنها بگویید که چگونه گفتار و رفتار آنها بر زندگی شما تأثیر میگذارد. به طور مشخص درمورد رفتارهای قابلقبول و انتظاری که از آنها دارید صحبت کنید. خود را برای این واقعیت آماده کنید که شاید آنها شما را درک نکنند یا اهمیتی برای سخنان شما قائل نباشند.
۴. برای افراد مبتلا به خودشیفتگی حدومرز تعیین کنید
از نشانههای خودشیفتگی اغلب خودمحوریست. آنها فکر میکنند این حق را دارند که به هر جایی که میخواهند بروند، به وسایل شخصی شما دست بزنند یا به شما بگویند که چه کاری را انجام دهید. شاید به شما ناخواسته مشاوره دهند و برای کارهایی که شما انجام دادهاید، اعتبار کسب کنند. یا شاید شما را تحت فشار قرار دهند تا در یک محیط عمومی دربارهی چیزهای خصوصی صحبت کنید.
همچنین، آنها درک درستی از فضای شخصی ندارند، بنابراین حدومرز زیادی را زیر پا میگذارند. بیشتر اوقات، حتی متوجه آن حدومرز نیستند؛ به همین دلیل، باید درمورد حدومرز به طور واضح و شفاف صحبت کنید.
چرا باید عواقب آن برای آنها مهم باشد؟ زیرا هنگامی که فرد خودشیفته متوجه میشود موقعیتی به او آسیب میزند، سریع نسبت به آن توجه نشان میدهد.
باید مطمئن شوید که تهدیدتان بیهوده نیست. در صورتی درمورد عواقب صحبت کنید که بتوانید کاری را که گفتهاید، انجام دهید؛ در غیر این صورت، آنها دیگر شما را باور نخواهند کرد.
به عنوان مثال، همکاری دارید که ماشین بزرگ خود را بهگونهای پارک میکند که دندهعقب رفتن برای شما بسیار سخت میشود. با قاطعیت با او صحبت کنید تا بدانند که فضای کافی برای ماشین شما وجود ندارد. سپس عواقب احترام نگذاشتن به خواستههایتان را بیان کنید. مثلا اگر نتوانید با خیال راحت از جای پارک خارج شوید، با یدککش تماس خواهید گرفت تا ماشین او را ببرد. نکتهی اصلی این است که اگر بار دیگر این اتفاق افتاد، باید با یدک کش تماس بگیرید.
۵. از فرد دچار خودشیفتگی انتظار عقبنشینی نداشتهباشید
اگر در مقابل فرد خودشیفته بایستید، باید انتظار داشتهباشید که او هم ساکت نماند و پاسخ شما را بدهد. هنگامی که صحبت میکنید و حدومرزهایی را تعیین میکنید، آنها نیز خواستههای خود را عنوان خواهند کرد؛ همچنین، ممکن است کاری کنند که احساس گناه کنید یا باور کنید که فرد بیمنطق و کنترلگری هستید؛ همچنین، ممکن است نمایشی راه اندازند تا دیگران نیز با آنها همدردی کنند.
باید ثابتقدم و محکم باشید. اگر عقبنشینی کنید، دفعهی بعد آنها شما را جدی نخواهند گرفت
۶. به یاد داشتهباشید که شما تقصیری ندارید
به طور معمول، فرد خودشیفته اشتباهات خود را قبول نمیکند و مسئولیت صدمه زدن به شما را بر عهده نمیگیرد؛ در عوض، رفتارهای منفی خود را به شما یا شخص دیگری نسبت میدهد.
ممکن است وسوسه شوید که مسئولیت همهچیز را بر عهده بگیرید تا صلح برقرار شود، اما نباید برای نجات از این شرایط خود را کوچک جلوه دهید. شما واقعیت را میدانید، اجازه ندهید کسی آن را از شما بگیرد.
۷. یک سیستم پشتیبانی در برابر فرد مبتلا به خودشیفتگی پیدا کنید
اگر نمیتوانید از این شخص اجتناب کنید، سعی کنید روابط سالمی را برقرار کنید و یک سیستم پشتیبانی ایجاد کنید. گذراندن وقت با فرد خودشیفته و بودن در یک رابطه ناکارآمد میتواند شما را از نظر روحی خسته کند.
دوستیهای قدیمی را زنده کنید و بکوشید دوستان جدیدی را پیدا کنید. با خانوادهی خود دور هم جمع شوید. اگر حلقهی اجتماعی شما کوچکتر از آن چیزی است که میخواهید باشد، در کلاسی شرکت کنید و یک سرگرمی جدید پیدا کنید. فعال باشید و به صورت داوطلب در یک مؤسسهی خیریه فعالیت کنید. کارهایی را انجام دهید که به شما اجازه میدهند تا با افراد بیشتری ملاقات کنید.
رابطهی سالم چیست؟
گذراندن وقت با فرد خودشیفته باعث میشود که حتی فراموش کنید یک رابطهی سالم چگونه است.
یک رابطهی سالم چندین نشانه دارد، از جمله:
- هر دو نفر به حرفهای یکدیگر گوش میدهند و برای درک هم تلاش میکنند؛
- هر دو نفر اشتباهات خود را میپذیرند و مسئولیت آنها را به عهده میگیرند؛
- هر دو نفر احساس آرامش میکنند و میتوانند خود واقعیشان باشند.
۸. بر اقدامات فوری تأیید کنید، نه وعدهووعیدها
افراد خودشیفته در وعده دادن تبحر دارند. قول میدهند کاری را که میخواهید انجام دهند و کاری را که از آن متنفرید هرگز انجام ندهند. آنها قول میدهند که به طور کلی بهتر عمل کنند. حتی ممکن است درمورد این وعدهووعیدها صادق باشند، اما هرگز اشتباه نکنید، فرد خودشیفته وعده را به عنوان وسیلهای برای رسیدن به هدف خود میداند و به محض این که به خواستهی خود برسد، انگیزهاش از بین میرود. نمیتوانید روی حرفهای آنها حساب کنید، زیرا عملکردشان با حرفشان یکی نیست. روی آنچه میخواهید، اصرار بورزید و ثابتقدم باشید. تأکید کنید فقط زمانی به خواستههای آنها رسیدگی میکنید که به درخواستهای شما عمل کنند. در این مورد هرگز تسلیم نشوید.
۹. درک کنید که شاید فرد خودشیفته به کمک نیاز دارد
افرادی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی هستند، معمولا مشکلی نمیبینند، حداقل درمورد خودشان؛ در نتیجه، بعید به نظر میرسد که برای درمان خودشیفتگی به مشاور مراجعه کنند.
افرادی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی هستند، به اختلالات دیگری مانند سوءمصرف مواد یا سایر اختلالات روانی یا شخصیتی دچار میشوند. داشتن یک اختلال دیگر شاید همان چیزی باشد که کسی را به کمک گرفتن وادار میکند.
میتوانید پیشنهاد بدهید که از شخصی کمک بگیرند یا به یک مشاور مراجعه کنند، اما نمیتوانید آنها را به انجام این کار وادار کنید. این مسئولیت آنها است، نه شما. باید به یاد داشتهباشید که گرچه اختلال شخصیت خودشیفتگی یک بیماری روانی است، اما دلیلی برای بروز رفتار بد یا توهینآمیز نیست.
۱۰. تشخیص دهید که چه زمان به کمک نیاز دارید
برخورد با فرد خودشیفته میتواند بر سلامت روحی و جسمی شما تأثیر بگذارد. اگر علائمی مانند اضطراب، افسردگی یا بیماریهای جسمی غیرقابلتوضیح دارید، ابتدا به پزشک مراجعه کنید. پس از انجام یک چکاپ ساده میتوانید به روانشناس یا گروههای پشتیبان مراجعه کنید. با خانواده و دوستان خود تماس بگیرید و سیستم پشتیبانی خود را فراخوانی کنید.
همچنین، برخی از افراد خودشیفته میتوانند از نظر لفظی یا عاطفی از دیگران سوءاستفاده کنند.
نشانههای چنین رابطهای عبارتاند از:
- توهین و ناسزا؛
- تحقیر فرد در عموم؛
- داد زدن، تهدید کردن؛
- حسادت، اتهام زدن.
حواستان به علائم هشداردهندهی زیر در شخص مقابل باشد:
- مقصر دانستن شما برای اشتباهات مختلف؛
- نظارت بر حرکات شما و تلاش برای منزوی کردن شما؛
- گفتن اینکه واقعا چه احساسی دارید یا باید چه احساسی داشتهباشید؛
- کاستیهای خود را به شما نسبت میدهند؛
- انکار واضحترین چیزها و تلاش برای توهین کردن به شما؛
- بیاهمیت جلوه دادن عقاید و نیازهای شما.
اما در چه مرحلهای باید قید این رابطه را بزنید؟ درست است که هر رابطهای فرازونشیبهایی دارد، اما بهتر است در موارد زیر رابطه را ترک کنید:
- اگر از شما سوءاستفاده لفظی یا عاطفی میشود؛
- اگر احساسات شما را دستخوش تغییر و در نتیجه کنترل میکند؛
- اگر مورد آزار جسمی قرار گرفتهاید یا احساس خطر میکنید؛
- اگر احساس منزوی بودن دارید؛
- اگر فردی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی است، نشانههایی از بیماری روانی یا سوءمصرف مواد را نشان میدهد؛
- اگر سلامت روحی یا جسمی شما تحتتأثیر قرار گرفتهاست.
خلاصه
محققان ۴ گروه اصلی از انواع اختلال خودشیفتگی یا نارسیسیسم را شناسایی کردهاند که هر گروه در تلاش برای حفظ احساس درونی واقعی و شکنندهی خود، رفتارهای متفاوتی را بروز میدهند. برخی شواهد نشان میدهد که بین برطرف نشدن نیازهای عاطفی کودکان و احتمال ابتلا به خود شیفتگی در بزرگسالی، ارتباط مستقیمی وجود دارد.
در این مطلب در مورد خودشیفتگی و انواع آن توضیح دادیم، نشانههای خودشیفتگی را بیان کردیم و همچنین پاسخ دادیم چگونه با افراد خودشیفته رفتار کنیم. امیدواریم مطالعهی این مطلب برای شما مفید باشد. نظرات خود را با ما بهاشتراک بگذارید.
منبع:
healthline.com
medium.com
دیدگاه