چرا کاریزمای بیشازحد برای رهبران بد است؟
کلمه کاریزما (Charisma) به مجموعهای از رفتارها یا ویژگیها اشاره دارد که هر شخصی توسط آنها شناخته میشود و باعث میشود که افراد به حرف رهبران خود گوش دهند و از آنها پیروی کنند. تصور این نکته سخت است که رهبری بدون شخصیت کاریزماتیک، بتواند اثربخش باشد. رهبران بزرگ، الهامبخش ما هستند تا بتوانیم بهتر از گذشته عمل کنیم و پیرو مسیری باشیم که مشخص کردهاند.
تحقیقاتی که در زمینه رهبران کاریزماتیک انجام میشود، معمولا به وجود ۴ ویژگی شخصی زیر در آنها اشاره میکنند:
- اعتمادبهنفس بالایی دارند؛
- فن بیان خوبی دارند و توجه دیگران را به خود جلب میکنند؛
- علاقه دارند که در حل مسائل از ایدههای جدید و رویکردهای نو و ریسکپذیر استفاده کنند؛
- خلاقیت دارند و چشماندازهای جدیدی را برای دستیابی به اهداف خلق میکنند.
در ژانویه ۲۰۱۸ مقالهای در نشریه شخصیت و روانشناسی اجتماعی منتشر شد که به بررسی ویژگیهای کاریزما و اثربخشی رهبران پرداخته است. این مقاله نشان میدهد که افراد باید تا چه میزان از ویژگیهای ذکرشده برخوردار باشند تا دیگران آنها را بهعنوان رهبران کاریزماتیک قبول کنند. در بخشی از آن تحقیق، از اشخاص خواسته شد تا بر اساس ذهنیت خود، رهبران کاریزماتیک را شناسایی کنند. آنها فرمی را تکمیل کردند که درباره مدل ۵عاملی شخصیت رهبران کاریزماتیک بود؛ یعنی: برونگرایی، وجدان، بازبودن نسبت به تجربههای جدید، آمادگی برای تجربه احساسات و هیجانات منفی و موافقبودن و سازگاری.
دو نتیجه کلیدی از این تحقیق به دست آمد. در بخش اول همان طور که انتظار میرفت، مشخص شد که خودارزیابی در زمینه کاریزما، با ادراک دیگران درمورد کاریزماتیکبودن رهبر، ارتباط دارد. این یافته مهم است، زیرا در تحقیقات قبلی روشن نشده بود که کاریزما یک ویژگی شخصی به حساب میآید یا اینکه ادراکی است نسبت به یک فرد که توسط دیگران شکل میگیرد. در واقع کاریزما ممکن است به ذهنیت فردی که ادراک میکند، مربوط باشد تا به ویژگیهای ذاتی طرف مقابل. این تحقیق نشان میدهد که ویژگیهای فردیای وجود دارند که اشخاص را کاریزماتیک جلوه میدهند.
دومین یافته تحقیق این بود که شخصیت کاریزماتیک با مدل ۵عاملی شخصیت رهبران کاریزماتیک ارتباطی ندارد؛ البته بین برونگرایی و کاریزماتیکبودن ارتباط مناسبی وجود داشت؛ در نتیجه طبیعی است که افراد کاریزماتیک در موقعیتهای اجتماعی خوب عمل کنند؛ اما بین کاریزماتیکبودن و سایر ویژگیها، ارتباط کمی وجود داشت.
چگونه کاریزما بر عملکرد رهبران تأثیر میگذارد؟
شاید این سؤال پیش بیاید که «چگونه کاریزما بر عملکرد رهبران تأثیر میگذارد». محققان بیان میکنند که در این زمینه رابطه پیچیدهای وجود دارد. هرکدام از ابعاد کاریزما میتواند خوب و در عین حال بد باشد؛ بهعنوان مثال بازبودن نسبت به تجربههای جدید و کشف ایدههای جدید در مقایسه با فردی که به موضوعات جدید توجه نمیکند، خوب است. با این حال فردی که همیشه سعی میکند تا ایدههای جدیدی را کشف کند، در معرض این خطر قرار دارد که ایدههایش نیمهکاره باقی بمانند، زیرا او برای کشف ایده هیجانانگیز بعدی مشتاق است. بدین خاطر، رهبران برای مؤثربودن، باید تلاش کنند تا میانهرو باشند. آنها میتوانند توجه دیگران را به خود جلب کنند و دیدگاههای خود را با سایرین به اشتراک بگذارند؛ در عین حال باید توانمندی عملیاتی لازم را نیز برای تکمیل پروژهها داشته باشند.
در تحقیقات بعدی رهبران فرمی را پر کردند که میزان انجام رفتارهای کاریزماتیک را مشخص میکرد؛ همچنین آنها میتوانستند از طریق آن، میزان اثربخشی رهبری خود را نیز ارزیابی کنند. در ادامه تحقیقات، میزان اثربخشی رهبران توسط زیردستان و همکارانی که رهبر را میشناختند، ارزیابی شد.
رهبران اینطور فکر میکردند که داشتن کاریزمای بیشتر، خوب است و رهبری با وجود کاریزمای بیشتر، اثربخشی بیشتری پیدا میکند؛ در مقابل، نظر دیگران درباره رابطه اثربخشی رهبری و کاریزما، شبیه U برعکس بود؛ رهبرانی اثربخش بودند که ویژگیهای کاریزماتیک متوسطی داشتند، بهجای آنکه کاریزمای بسیار بالا یا بسیار پایینی داشته باشند.
تحقیق دیگری، رفتارهایی را بررسی کرد که رهبران درگیرشان هستند. این رفتارها به ۲ گروه استراتژیک (مربوط به تدوین استراتژی خوب برای گروه) و عملیاتی (مربوط به اجرای آن استراتژی) طبقهبندی میشدند. نتایج تحقیق اینطور نشان میداد که بهترین رهبران، افرادی هستند که بهاندازه متوسطی کاریزما دارند و از توازن مناسبی بین رفتارهای استراتژیک و عملیاتی، برخوردارند. افرادی که کاریزمای پایینی دارند، عملیاتی هستند و رفتارهای استراتژیک ندارند، در صورتی که افرادی که کاریزمای بالایی دارند، استراتژیک هستند و رفتارهای عملیاتی ندارند.
رهبران، اهمیت عملیاتیبودن را برای رهبری مؤثر نادیده میگیرند و بر این باورند که کاریزمای بالا، بهتر است. این اعتقاد باعث میشود که آنها به برنامههای عملیاتی، زیاد توجه نکنند و به تفکر استراتژیک اهمیت بیشتری بدهند؛ در نتیجه آنها اغلب اهمیت وجود کاریزما را برای رهبری مؤثر، بسیار بالا در نظر میگیرند.
منبع: psychologytoday.com
دیدگاه