نداشتن چه ویژگیهایی بقای رهبران را به خطر میاندازد (از زبان جک ولش)
واژه رهبری میتواند مفاهیم مختلفی را در ذهن افراد تداعی کند. رهبران نیز بر اساس زمینههای مختلف شناخته میشوند. به عنوان مثال رهبر سیاسی با رهبر اجرایی در سازمان ممکن است شباهتها و تفاوتهای زیادی داشته باشد. اما رهبری به دیگران کمک میکند تا کارها را به بهترین شکل انجام دهند. این جمله شاید سادهترین تعریف برای رهبری باشد. همچنین وظیفه رهبری بیشتر بر این اساس است که نقشه راهی برای رسیدن به هدف مشخص شده، تدوین نماید.
اما کدام یک از ویژگیهای شخصیتی یک رهبر از سایر جنبهها مهمتر هستند؟ معمولا رهبران ویژگیهای شخصیتی متفاوتی دارند که آنها را از سایر افراد جدا میکند. رهبران برای هدایت دیگران به همکاری آنها نیاز دارند و بدون این همکاری رسیدن به هدف اصلی نیز ممکن نخواهد بود. در این مطلب میخواهیم به یک سوال اساسی پاسخ دهیم: نداشتن چه ویژگیهایی بقای رهبران را به خطر میاندازد؟
هوش؟ کاریزما؟ موشکافی و زوایه دید او؟ یا جنبه های دیگر؟
البته میتوان پاسخهای متعددی برای این سوال در نظر گرفت که در ادامهی مطلب به برخی از این موارد پرداختیم.
در لحظههای خوب و بدی که ممکن است هر رهبر در دوران خود داشته باشد، بیشتر با خصیصه انرژی مثبت موافق است. چرا که با ناراحتی و ترس و به اصطلاح پایین بودن سر به نشانه تسلیم نمیتوان هدایت افراد را ادامه داد.
جک ولش
شاید ترس و واهمه رهبر به خاطر رقابت یا روند مبارزهای که در بازار وجود دارد، باشد یا این که مشکلات و مسائل مربوط به زندگی شخصی ذهن او را مشغول کند.
جک ولش در ادامه توضیح میدهد که منظور او این نیست که رهبر بدون در نظر گرفتن مسائل خوشحال به کار خود ادامه دهد و چشم بسته رو به جلو حرکت کند. اما باید مشخصه توانایی و انجام عمل را همیشه در خود نشان دهد.
ما میتوانیم هر کار تعریف شده را انجام دهیم. مهم نیست که با چه مسائلی در مسیر حرکت روبرو میشویم، زیرا با همدلی و مشارکت یکدیگر میتوانیم آن را انجام دهیم. ما همیشه باید این گفته را در ذهن به خاطر بسپاریم که محکوم به پیروزی هستیم.
جک ولش
او در ادامه توضیح میدهد: همیشه بیحوصله بودن باید آخرین کاری باشد که هر رهبر میتواند انجام دهد. اگر رهبری افرادی را بر عهده گرفتهاید، وقتی اول صبح از خواب بیدار میشوید جلوی آیینه خودتان را خوب نگاه کنید. اگر با چهره اخمآلود و بیحوصلگی میخواهید روز را شروع کنید، قبل از این که وارد دفتر کار خود شوید، سعی کنید این چهره را تغییر دهید. هیچگاه سر به پایین و بدون رمق سر کار حاضر نشوید. من دوست دارم به عنوان رهبر مانند مربیان فوتبال که وارد زمین میشوند، پا به میدان تجارت قدم بگذارم. چرا که کسبوکار نیز نوعی بازی است. این که مربی بگوید «ما شانسی نداریم. حریف قوی به نظر میرسد و از این نوع صحبتهای نا امید کننده»؛ زمینه شکست خود را قبل از بازی مهیا کرده است.
این مربی با این طرز تفکر نمیتواند موفق باشد. شما نیز با این طرز نگرش در کار نتیجهای نمیگیرید. هیچ کسی دوست ندارد که با باخت در رختکن حضور پیدا کند. شما نیز مانند مربی واقعی تا جایی که میتوانید باید جو و فضای برد را در رختکن ایجاد کنید. در واقع تیم را برای برنده شدن آماده کنید و بازی را با تغییر ایده و خلاقیتهای کوچک ادامه دهید. حالا حتی اگر به نتیجه مثبت نیز نرسیدید، اما اعضای تیم خود را آماده مبارزهای ساختهاید که دوست ندارند بازی را با باخت ترک کنند و این کار وظیفه اصلی شما به عنوان رهبر خواهد بود.
این نکات را به ذهن بسپارید و برای خودتان برجسته کنید و برای هر کسی که در اطراف شما هست، این ویژگی را نشان دهید. اگر حتی تیم شما بازی را میبازد، قبل از اینکه بازی به پایان نرسیده، نباید شکست را به ذهن و قلب افراد خود دیکته کنید.
خطاهای عمدهای که رهبر با انجام آنها نمیتواند بقای خود را حفظ کند!
رهبری شاید یکی از چالش برانگیزترین کارهایی باشد که با آن روبرو میشویم. اهمیت ندارد که چقدر تجربه کاری داشتهایم، زیرا انجام رفتارهای مناسب یکی از وظایف تمام نشدنی است. دانستن و اجتناب کردن از اشتباهاتی که وجود دارد. بنابراین در ادامه به شش خطای عمده و متدوال در رهبری اشاره کنیم:
۱. اعتمادبهنفس کافی ندادن به افراد
اعتماد به نفس عنصر حیاتی موفقیت محسوب میشود. افرادی که اعتمادبهنفس دارند، برجسته میشوند. تجربههای جدیدی را آزمایش میکنند، ایدههای جدید میدهند، انرژی مثبت دارند و به جای تخریب همکاران با آنها همکاری میکنند. وقتی که اعتماد به نفس نداشته باشند، بر عکس این اتفاقات رخ میدهد، ترس و تردید داشته و به سختی کاری انجام میدهند و با هر کلمه و حرکت خودشان موج منفی میدهند.
اما بسیاری از مدیران این موضوع اصلی را نادیده میگیرند. شاید آنها نسبت به وظیفه خود که اعتماد به نفس دادن به افراد است، آگاه نیستند. شاید به جرات بتوان گفت که اولین وظیفه رهبران همین کار است. نمیتوان قدرت خلاقیت افرادی که نسبت به خودشان تردید دارند، را کشف کرد.
خوشبختانه برخی افراد با اعتماد به نفس به دنیا میآیند. برخی دیگر نیز بر اساس تجربه کاری و زندگی آن را به دست میآورند. بدون درنظرگرفتن این موضوع، رهبران نباید تزریق اعتماد به نفس به دیگران را فراموش کنند. راههای زیادی برای اینکار وجود دارد. مطمئن شوید که اهداف چالشی ولی قابل دست یابی هستند. بازخوردهای صمیمی و مثبتی بدهید. به خاطر داشته باشید که گزارشهای مستقیمی از انجام کارهای درست افراد ارائه دهید.
البته منظور این نیست که رهبران بایستی بی دلیل افراد را تحسین و تمجید کنند. زیرا افراد میدانند که چه زمان بازی داده شده اند. رهبران خوب همواره روشهایی را برای دادن اعتماد به نفس افراد خود پیدا میکنند. آنها ارزش این کار را میدانند و هیچگاه آن را متوقف نمیکنند.
۲. صحبتهای بیش از حد
احتمالا یکی از روشهای خستهکننده که عملکرد رهبران را کاهش میدهد، صحبتای بیشازحد است. آنها طوری رفتار میکنند که همه چیز را میدانند. این رهبران به شما میگویند که چه کلماتی درست است، تفکر سازمانی چیست، عواقب کاری که انجام میدهید چه خواهد بود و دلیل این که چرا نتوانستید تغییراتی در محصول بدهید چیست. برخی اوقات این پرحرفی ناشی از کم بودن تجربههای مثبت آنهاست، اما معمولا آنها قربانی شخصیت مخرب خود هستند.
در نهایت سازمان نیز قربانی میشود، چرا که تصور همه چیز بلد بودن، همیشه کارساز نیست و خطراتی به دنبال دارد. افراد به این حرفها گوش نمیدهند و این حرف ناشنوی ارائه و گسترش ایدههای جدید را دشوار میکند. یک فرد حتی اگر باهوش هم نباشد، میتواند سازمان را به اوج برساند. برای این کار حرف شنوی افراد از شما لازم است.
۳. تظاهر کردن
آیا میتوانید تظاهر کنید؟ شکی نیست که شما و هر کسی نیز میتواند. هر فرد میتواند تظاهر و دو رویی داشته باشد و چهره واقعی خود را مخفی نگه دارد. بسیاری از رهبران زمان زیادی را صرف داشتن نقابهای مختلف برای کارکنان خود میکنند. و این اتلاف بزرگی محسوب میشود. زیرا اصالت باعث میشود که همه شما را دوست بدارند. برخورد جدی با مشکلات، جدی شدن، خندهها و گریهها- همه اینها باعث میشود که افراد نسبت به آن چه شما میگویید، واکنش نشان دهند. شاید برخی افراد به شما رازهایی بگویند که باعث قدرت رهبری شما بشود. اما باید مراقب این نکته بود.
واضح است که اصالت درصورتیکه با ناپختگی و بیشازحد غیررسمی بودن همراه باشد، غیر جذاب خواهد بود. سازمانها معمولا افرادی که بیشازحد احساسی باشند را نمیپذیرند. بایستی شدت احساسات را کنترل کنیم و بهتر است در هنگام کار حریم خصوصی خود را حفظ کنیم. اما نباید بیش از حد سنتی نیز برخورد کنید. در واقع انسان بودن همیشه باعث موفقیت میشود. تیم و مدیران میخواهند شما را بشناسند. این که عملکرد مورد انتظار شما از افراد چیست و چه کسانی را جذب میکنید. اصیل بودن شما باعث میشود تا همه به شما رجوع کنند و شما بتوانید آنها را هدایت کنید.
۴. تمایز قائل نشدن
در چند هفته اول کار متوجه میشوید که همه فرصتهای سرمایهگذاری برابر نیستند. بسیاری از مدیران نمیتوانند با این واقعیت روبرو شوند، در نتیجه آنها منابع مالی را هر چند کم اما همهجا تخصیص میدهند. در نتیجه پرداختن بیشازحد به فرصتها ممکن است پولی که افراد نیاز دارند را از جریان خارج کند. در این صورت ممکن است برخی افراد ضربه ببینند.
اما زمانی که این موضوع در ارتباط با افراد باشد، رهبران متوجه این تفاوت نمیشوند که خودشان بیشترین ضربه را میخورند. تمایز قائل شدن در رابطه با اعضای تیم یعنی این که با مرور سختگیرانه عملکرد و با بیمیلی به همه تیم به یک اندازه پاداش داده شود. در نتیجه عملا هنگام توزیع پاداش به افرادی که عملکرد بالایی داشتند، پاداش کمتری میدهند. شاید برخیها این موضوع را عدالت و دیدگاه مناسبی بدانند؛ اما این نحوه برخورد از ضعف رهبری است.
۵. تمایل بیشازحد به نتایج
همه میدانیم که وظیفه رهبری صحبت و ارائه بیان است. اما بدون ارائه نتایج یکسان، این صحبتها و روحیه ارزشی نخواهد داشت. رهبران در صورتی که انجام وظایف را بر اساس عدد بسنجند، دچار اشتباه بزرگی شدهاند.رفتار و برخورد مناسب چگونه است؟ آیا فرهنگ سازمانی منسجم مورد تحسین واقع شده؟ افراد به طور شایسته مورد توجه قرار گرفتهاند؟ آیا قانون به صورت کتبی و شفاهی رعایت شده است؟
اعداد نقطه جالب کسبوکار هستند. همه دوست دارند راجع به این موضوع صحبت کنند. رهبران همیشه میخواهند که در هرجا در مورد مشتریان و جذب افراد سخن بگویند. اما زمانی که رهبر به موضوعاتی نظیر اینکه ممکن است به کسی بیشترین امتیاز عملکرد داده شود که حقوق دیگران را نادیده میگیرد، یا ارتقا به کسی داده میشود که بهترین ایدهها را تسهیم نکرده است، توجه نکند اعداد بیمعنی خواهند بود.
درصورتیکه شما رهبر باشید و این اتفاقات رخ دهد، خطای بزرگی را مرتکب شدهاید. وقتی صرفا به نتایج تکیه کنید، باید از گزارش فرایند تحقق آن نتایج اطلاع و اطمینان حاصل کنید. بر اساس ارزشهای خودمان میتوانیم بهترین روش را اتخاذ کنیم.
۶. نادیده گرفتن تفریح
چرا رهبران نسبت به برگزاری جشنها ناراحت میشوند؟ ممکن است که برگزاری جشن و مراسم حرفهای به نظر نرسد، و افراد حس کنند در این صورت جدیت خود را از دست میدهند؛ و اگر افراد در شرکت به شادی و جشن بپردازند، دیگر کار خود را متوقف خواهند کرد.
به هر حال، بسیاری از رهبران به برگزاری مراسم اهمیت نمیدهند. برای این که موضوع مراسم روشن شود، منظور ما مراسم و رویدادهایی نیست که افراد علاقهای نسبت به آن ندارند، بلکه در نظر گرفتن تفریحی برای اعضای خانواده یا دعوت به یک رستوران است. یا این که میتوان به هر یک از اعضای تیم بلیط سینما هدیه داد.
تدارک این گونه تفریحات باعث میشوند افراد حس کند که مورد توجه قرار گرفتهاند و احساس شادی و انرژی مثبتی دارند. باید در نظر گرفت که ایجاد نشاط و تفریح نیز قسمتی از وظایف رهبر است.
دیدگاه