۱۳ تکنیک ساده سازی تصمیم که در تصمیمگیریهای پیچیده باید به کار بگیرید
میتوانیم با استفاده از تکنیکهای تصمیم گیری، فرایند تصمیمگیری را سادهتر و آسانتر کنیم. با مطالعه این مطلب متوجه خواهید شد که بسیاری از این روشها با کاهش تعداد گزینههای درنظرگرفتهشده، برخی دیگر با استفاده از تصمیمات ازپیشگرفتهشده و تعدادی دیگر نیز از روشهای متفاوت دیگر، روند تصمیمگیری را آسان میکنند.
با توجه به ماهیت و اهمیت هر تصمیم خاصی، ممکن است یک روش، کارایی بیشتری نسبت به روش دیگر داشته باشد. برخی از تکنیک های ساده سازی تصمیم در حالی که برای بسیاری از تصمیمگیریها بهطور عمومی استفاده میشوند، میتوانند در بعضی شرایط، ناکارآمد و حتی مخرب باشند.
۱. فیلتر معیارها
مجموعه مشخصی از معیارها را مشخص کنید تا همه گزینهها از آن استفاده کنند. گزینههای بالقوهای را که حتی یک معیار واحد را نیز برآورده نمیکنند، از مجموعه گزینههای دیگر حذف کنید؛ مثلا ممکن است در خرید خودرو، قبل از درنظرگرفتن هر نوع وسیله نقلیه خاصی، معیارهای ویژهای تعیین شوند. فقط وسایل نقلیهای که تمام این معیارها را برآورده میکنند، در فرایند تصمیمگیری در نظر گرفته میشوند.
۲. سه مورد از بهترینها
نام دقیقتر برای این مورد، «تعداد محدودی از بهترینها» است؛ زیرا تعداد گزینههای جایگزین را به ۳، ۴، ۵ یا ۶ مورد محدود میکند. این روش مرسومی است برای شرایطی که زمان کمی را در اختیار دارید و بسیاری از گزینهها تا حدودی مشابه هستند.
بهعنوان مثال، اگر این هفته باید مخلوطکن جدیدی بخرید، میتوانید از این روش استفاده کنید. بهجای اینکه بکوشید تا درمورد هر مدل و برند مخلوطکنی تحقیق کنید، فقط ۳ یا ۴ مدل را انتخاب کنید و از میان آنها تصمیم بگیرید.
۳. حذف با عجله
این روش جایگزین، اغلب در رابطه با سایر تکنیک های تصمیم گیری استفاده میشود. در اینجا یک جایگزین بالقوه، بر اساس نقص واحدی رد میشود. بهجای اینکه برای انتخاب گزینههای بالقوه، با ذهنی باز به آنها نگاه کنید، به آنها بهاصطلاح «یکچشمی» بنگرید تا بتوانید ردشان کنید.
مسئولان استخدام افراد و گاهی اوقات کسانی که دنبال شریک زندگیشان میگردند، اغلب از این تکنیک استفاده میکنند. با این روش، در واقع استخدامکننده میگوید: «چه دلیلی میتوانم برای ردکردن این شخص پیدا کنم». هرچه تعداد بیشتری از افراد پس از بررسی اولیه (بررسی مختصر و سطحی) رد شوند، شخص تصمیمگیرنده کمتر درمورد تصمیمگیری خود فکر میکند؛ اما بدی این گزینه این است که احتمال دارد افراد باصلاحیت، بهخاطر عیب سطحی و پیشپاافتادهای حذف شوند.
۴. روتینسازی
بسیاری از تصمیمات، در راستای تصمیمات قبلی گرفته میشوند؛ مثل وقتی که میگوییم: «اگر X اتفاق افتاد، Y را انجام میدهم». سیاستهای استاندارد برای رسیدگی به رویدادهای تکراری یا انتخابها به کارآمدترکردن زندگی کمک میکنند. سیاستنامه سازمان، اساسا راهحلهایی را در بر میگیرد برای مشکلاتی که قبلا حل شدهاند. در این سیاستنامهها، دستورالعملهایی برای حل مشکلات مشابه ارائه شده است؛ بنابراین، ممکن است آن را راهنمای «برنامه ریزی تصمیمات» نیز بنامند.
ممکن است عادتها نیز به ساده سازی تصمیم کمک کنند؛ بهعنوان مثال، برخی از افراد برای پارککردن در فروشگاه مواد غذایی یا مرکز خریدی که اغلب از آنها بازدید میکنند، منطقه استاندارد یا محبوبی دارند. با استفاده از چنین مکان استانداردی برای پارککردن، لازم نیست که هر بار برای پارککردن تصمیم جدیدی بگیرند؛ هنگامی که خریدار به مرکز خرید یا فروشگاه نزدیک شود، ذهنش میتواند بهصورت خودکار تصمیم را اجرا کند.
ممکن است روتینسازی، به قوانین و رهنمودها تقسیم شود. قانون، الزام خاصی است که باید رعایت شود، در حالی که راهنما، یک اصل عملیاتی محسوب میشود؛ مثلا در کتاب مقدس که دستورالعملها و قوانین بسیاری دارد، میتوانیم بگوییم که ممکن است یک قانون بهشکل عبارت «دزدی نکن» باشد، در حالی که راهنمای آن به این شکل باشد «با دیگران همانگونه رفتار کن که میخواهی آنها با تو رفتار کنند».
کاستی این روش این است که ممکن است مشکلات جدید، به روند معمول و خودکار همیشگی اضافه شوند؛ بنابراین، به یاد داشته باشید که ممکن است مشکلات جدید، به راهحلهای جدیدی نیاز داشته باشند.
بسیاری از اوقات، چنین قوانینی به ساده سازی تصمیم منجر نمیشوند، زیرا معیارهای شخصیتی و درونی افراد با یکدیگر بسیار متفاوت هستند. قوانین سرانگشتی، این مزیت را دارند که در مدت زمان کوتاهی به ساده سازی تصمیم منجر شوند.
۵. رضایتبخشی
در این تکنیک، اولین جایگزین رضایتبخش بهجای بهترین گزینه جایگزین انتخاب میشود؛ مثلا وقتی میخواهید یادداشتی را بنویسید، فقط اولین کاغذ در دسترس را برمیدارید، بهجای آنکه همه کاغذهای موجود در اتاق را جستوجو کنید تا بهترین مورد را پیدا کنید. اگر بهدنبال بهترین راهحل باشید، در واقع از استراتژی «بهینهسازی» استفاده میکنید که بهجای ساده سازی تصمیم، آن را پیچیدهتر میکند. وقتی عجله دارید و گزینهها نیز مشابه هم هستند، میتوانید از این روش استفاده کنید.
۶. نمایندگی
شاید این تکنیک فقط در ظاهر ساده باشد؛ زیرا ممکن است فرد تصمیمگیرنده، بهاندازه کافی آن را پیچیده کند، اما برای شخصی که نمایندهای را برای تصمیمگیری انتخاب میکند، نوعی سادهسازی محسوب میشود. بگذارید شخص دیگری تحقیقات را انجام دهد، گزینههای موجود را در نظر داشته باشید و تصمیم بگیرد.
۷. نمایندگی پارامترها (معیارها)
یکی از رایجترین تکنیکهای ساده سازی تصمیم، « نمایندگی پارامترها» است. این روش، واگذاری تحقیق و توسعه گزینههای دیگری را شامل میشود که تصمیمگیرنده از بین آنها انتخاب خواهد کرد. ما از این روش، بارها و بارها در زندگی روزمره خود استفاده میکنیم.
مثلا وقتی میخواهیم ماشین لباسشویی بخریم، به طرف فروشگاه میرویم؛ فروشگاه در جایی واقع شده است که مدیران محصول خواستهاند؛ ۱۰ مورد اول لیست برندهای برتر را میبینیم و انتخاب میکنیم. در طی این مراحل، انگار فرض میکنیم که این افراد برای انتخاب گروهی از گزینههای ارائهشده به ما، از روش مفیدی برای تصمیمگیری استفاده کردهاند و امیدواریم که این معیارها بهجای موارد حاشیهای مثل سود، دربرگیرنده کیفیت، عملکرد، ارزش و مواردی از این دست باشد.
اما گاهی نیز ممکن است فریب بخوریم. در شرکتها و سازمانها، مدیران اجرایی میتوانند تحقیق اساسی را به کمیته یا زیرمجموعهای واگذار کنند و فقط ۳ یا ۴ گزینه را به آنها ارائه دهند. نمونه دیگر نمایندگی پارامترها، اعتماد به پیشنهادات دیگران است. وقتی میخواهیم کالایی بخریم یا فیلمی را ببینیم، این روش ساده سازی تصمیم را انجام میدهیم. جدیدترین اصطلاح برای نمایندگی پارامترها، اصطلاح «فیلتر مشارکتی» است.
۸. انتخاب تصادفی
در این روش، هر گزینهای میتواند انتخاب شود. این گزینه ممکن است اولین گزینه جایگزین موجود یا بهسادگی گزینه تجزیهوتحلیلنشده یا بدون ترتیب خاصی باشد. هنگامی که نیاز دارید از حوله استفاده کنید، ملحفه تختتان را باید عوض کنید یا میوهای را برای بعد از غذا انتخاب میکنید، ممکن است تصمیم بگیرید که هر گزینهای میتوانید انتخاب کنید. «فقط یکی را بردار» ممکن است نام دیگری برای این تکنیک باشد. بهطور قطع، این روش تصمیمگیری را آسان و ساده میکند.
تجزیهوتحلیل، به تلاش ذهنی زیادی نیاز دارد و برخی از افراد، بهویژه افرادی که بیشتر زندگی خود را صرف انجام تحلیلهای پیچیده میکنند، تمایل دارند که سطح بقیه تحلیلها را در زندگیشان کاهش دهند. بهطور حتم، تابهحال دیدهاید که افرادی در فروشگاهها قدم میزنند و بهطور تصادفی کالایی را انتخاب میکنند. انتخاب تصادفی میتواند سرگرمی جالبی در رستورانها نیز باشد.
۹. انطباق
از اکثریت پیروی کنید. آنچه را دیگران انجام میدهند، انجام دهید و با جریان حرکت کنید. در این تکنیک شما خود را به جریان تصمیمگیریهای پیشین وصل میکنید و تصمیماتی را که اکثر سایرین گرفتهاند، قبول میکنید. وقتی بیشتر افراد گروه شما لباس کار خاصی را انتخاب میکنند، شما هم همان را میپذیرید. ما دوست داریم خودمان را بهعنوان افراد مستقل و متفاوتی جلوه دهیم، اما در واقعیت بسیاری از تصمیمات ازپیشگرفتهشده را از طریق انطباق اجتماعی اتخاذ میکنیم.
۱۰. واکنش
گاهی لازم است که اعتراض کنید، مخالف اکثریت باشید و در خلاف جهت آب شنا کنید. این تکنیک را بعضی از افراد استفاده میکنند و دقیقا مانند انطباق، روش آسان و خودکاری است.
۱۱. احساسات
برای ساده سازی تصمیم ، به ندای قلبتان گوش کنید؛ به احساساتتان اجازه بروز بدهید؛ از شهود خود استفاده کنید و به احساس درونیتان اعتماد کنید. گزینههایی که از طریق احساسات شما ارائه شدهاند، آماده و آشکار هستند. این نوع تصمیمگیری، روشی برای جلوگیری از کار سخت ذهنی و تحلیلی است. البته شواهدی وجود دارند که نشان میدهند برخی از ترجیحات احساسات، درواقع بهصورت ناخودآگاه تجزیهوتحلیل شدهاند. سایر ترجیحات و احساسات زودگذر، غیرمنطقی هستند.
۱۲. کاری انجامندادن
کاری نکنید؛ بگذارید دیگران برای شما تصمیم بگیرند یا بگذارید شرایط، باعث ایجاد تصمیمی شود؛ با این حال، باید با عواقب تصمیمنگرفتن نیز روبهرو شوید؛ البته میگویند که تصمیمنگرفتن، نوعی تصمیمگیری است. اگر تصمیم ندارید تعطیلات در فرانسه یا انگلستان باشید، در واقع تصمیم گرفتهاید که در خانه بمانید.
۱۳. پذیرش عواقب احتمالی
اگر عواقب و نتایج تصمیمات در نظر گرفته شوند، گزینهها سادهتر میشوند. این استراتژی باعث سریعترشدن فرایند ساده سازی تصمیم میشود، اما میتواند بسیار خطرناک نیز باشد.
منبع: virtualsalt.com
شما این جلسه از تصمیمگیری را مطالعه کردهاید.
برای ثبت این جلسه و مطالعه کامل دوره، وارد شوید.
دیدگاه