به کارکنان در محیط کار احترام بگذاریم یا آنها را بترسانیم؟
بهعنوان مدیر یک کسبوکار، به نظر شما ترساندن کارکنان از مدیریت بهتر است یا احترامگذاشتن به او؟! نظرات و اعتقادات متفاوتی درمورد پاسخ این سؤال وجود دارد. بسیاری از مردم بر این عقیده هستند که دریافت احترام از جانب دیگران، مهمتر از دوستداشتهشدن و بالطبع، مهمتر از ترساندن آنان است؛ با وجود این، ماکیاولی (Machiavelli)، نظریهپرداز سیاسی معروف دوره رنسانس، چیز دیگری میگوید؛ او در کتاب خود با نام «شاهزاده» (The Prince) نوشته است: «اگر نتوانید بهطور همزمان، هم بترسانید و هم دوست داشته شوید، بهتر است فقط بترسانید!»
در حقیقت، عقاید ماکیاولی در این باره چنین بود که داشتن هر ۲ ویژگی، ترساندن (البته نه معنی بیاحترامی ) و دوستداشتهشدن، ایدئال است؛ با این حال، بهتر است که اطرافیانتان از شما بترسند تا اینکه دوستتان داشته باشند؛ زیرا ترسیدن از کسی قویتر از دوستداشتن او یا عشقورزیدن به او است؛ همچنین ماکیاولی معتقد بود که «بهترین کار این است که اطرافیانتان هم از شما بترسند و هم دوستتان داشته باشند؛ اما از آنجایی که این ۲ ویژگی بهندرت کنار هم میآیند، هرکسی که مجبور به انتخاب شود، بهطور قطع در ترساندن اطرافیان، نسبت به دوستداشتهشدن از جانب آنان، امنیت بیشتری پیدا خواهد کرد.»
دیدگاه ماکیاولی درمورد رهبری تأملبرانگیز است؛ زیرا میتواند این سؤال را برای دیگران مطرح کند که بهترین روش برای جلب پذیرش و احترام از جانب اطرافیان چیست؟ البته همان طور که مردم ویژگیهای اخلاقی متفاوتی دارند، روشی که برای رهبری انتخاب میکنند نیز میتواند متفاوت باشد. حقیقت این است که سبکهای رهبری بسیاری وجود دارد که برای هدایت کارکنان و اعضای تیم به کار گرفته میشود؛ بنابراین، ممکن است که هریک از روشهای مختلف، بسته به افرادی که بر اساس این روشها هدایت و رهبری میشوند، بهتر از سایر روشها عمل کند؛ به همین دلیل، برای آگاهی از اینکه بهترین روش رهبری کدام است، باید درمورد تأثیری که هریک از روشها روی دیگران یا بهعبارتی، کارکنان شرکت موردنظر میگذارند، فکر کرد.
ترس در مقابل احترام
بهعنوان مثال، هنگامی که کارکنان شرکتتان از شما میترسند، برای انجامدادن آنچه از آنها میخواهید و برآوردهکردن انتظاراتتان بیشتر تمایل نشان میدهند؛ اما این کار را فقط به این دلیل انجام میدهند که حقوق و دستمزد آنان را پرداخت میکنید و پیروی از دستورالعملهای موردنظرتان را برای دریافت حقوق خود کافی میدانند؛ بهعبارتی، کارمندان در صورت ترس از مدیرشان، فقط بهدلیل حفظ موقعیت شغلی، عملکرد موردانتظار شرکتشان را ارائه میدهند؛ به این معنی که بهاحتمال زیاد، همه کارکنان ۱۰۰٪ توان خود را برای انجامدادن کارهای محولشده صرف نمیکنند یا اینکه برای انجامدادن کارهای دیگری، جدای از وظایف شغلیشان، ابتکارعمل و علاقه به خرج نمیدهند.
از سوی دیگر، هنگامی که از کارمندان خود انتظار دریافت احترام دارید، این احتمال وجود دارد که آنها با شما صادق باشند و حتی گاهی در برخی از موقعیتهای خاص کاری، مخالفت خود را نشان دهند. در واقع، ممکن است کارکنان شما را بهعنوان یک شخص، دوست نداشته باشند، اما بهعنوان یک رهبر خوب، احترام بسیاری برایتان قائل باشند و در نتیجه، عملکرد مناسبی را در کسبوکارتان ارائه دهند. در حالت کلی، احترام را فقط میتوان کسب کرد و بههیچعنوان، قدرت یا پیشینه شغلی دستیافتنیای نیست؛ به همین دلیل، برای کسب احترام از جانب کارکنان خود باید برای این کار تمایل نشان دهید و آنها را با انجام کارهایتان به بهترین شکل ممکن، شگفتزده کنید؛ علاوه بر نشاندادن شور و اشتیاق خود برای کارکردن، روشهای دیگری هم برای جلب احترام از جانب کارکنان وجود دارد که در ادامه آنها را بررسی میکنیم:
- معتمد باشید؛ به تصمیمات خود پایبند باشید، فروتن باشید و در صورت لزوم، اشتباهاتتان را بپذیرید.
- بصیر باشید؛ تواناییهای بالقوه کارکنانتان را ببینید و به آنها هدفی بدهید تا بتوانند برای رسیدن به آن تلاش کنند.
- انعطافپذیر باشید؛ لزومی ندارد که روی عقاید و دستورالعملهای خودتان اصرار داشته باشید و همه شرایط را فقط خودتان کنترل کنید؛ به کارکنانتان اجازه دهید که نظراتشان را درمورد مسائل مهم اعلام کنند.
- همدلی داشته باشید؛ به کارمندانتان نشان دهید که به آنها اهمیت میدهید؛ حتی اگر بعضی اوقات، برای بهپایان رسیدن کارها سختگیری کنید.
بهترین انتخاب چیست؟
تصمیمگیری درمورد رویکرد مناسب برای مدیریت سازمان بهمیزان چشمگیری به چیزی که از کارکنان میخواهید، بستگی دارد. آیا میخواهید آنها نظراتشان را برای خود نگاه دارند و هرگز بیان نکنند؟ آیا میخواهید کارکنان در جایگاه شغلی خود احساس ناراحتی کنند و بهترین عملکردشان را ارائه ندهند؟ آیا ترجیح میدهید کارمندان خلاقیت و شخصیت خود را در شغلشان کشف کنند و به همین ترتیب، بازده بیشتری در سازمان داشته باشند؟ چگونه تصمیم درست بگیریم؟ این تصمیم به خودتان بستگی دارد. با توجه به آنچه بیان شد، آیا ترجیح میدهید که کارمندان شرکتتان از شما بترسند یا از جانب آنان احترام دریافت کنید؟ سؤالی که ممکن است برای برخی از افراد پیش بیاید، این است که چرا هر دو را کنار هم نداشته باشیم؟ بهعبارتی، ترس در نوع خود احترام را نیز به دنبال خواهد داشت.
بهطور کلی، ترس از مدیر شرکت نهتنها موجب انجامشدن کارها در زمان معین میشود، بلکه برخی اوقات تنها راه حفظ اقتدار در میان کارکنان و مجابکردن آنان برای پیروی از دستورالعملها و قوانین کسبوکار مربوطه است؛ علاوه بر این، بهدستآوردن احترام کارکنان از طریق ترساندن آنان میتواند مفید باشد؛ بهخصوص اگر فردی در جایگاه مدیریتی خود تازهکار است و به این طریق میخواهد برخی از قوانین پایهای را در شرکت خود وضع کند؛ همچنین این خصوصیت به مدیران کمک میکند تا اقتدار و نفوذ خود را روی کارکنان شرکتشان ارزیابی کنند؛ با وجود این، توجه داشته باشید که هرگز نباید ترساندن کارکنان را اساس سبک مدیریتی خود قرار دهید، بلکه فقط در مواردی از آن استفاده کنید که ایجاد انگیزه مثبت در آنان نتواند نتیجه موردانتظارتان را در پی داشته باشد.
در نهایت، باید به این فکر کنید که کدام سبک رهبری برای شرکت و کسبوکارتان بهتر است. اگر سبک های مدیریت همراه با ترساندن کارکنان را ترجیح میدهید، باید بتوانید اثرات تصمیم خود را پیشبینی کنید و کارکنانتان را بدون داشتن انگیزه یا محرک درونی بهروش مؤثری مدیریت کنید؛ در این شرایط، بهتر است بعضی اوقات، احساس ترس را متعادل کنید و احساساتی را مانند تشویق و احترام در آنان تقویت کنید.
بهطور کلی، رفتار و عملکرد افراد، بازتاب احساسی است که نسبت به طرف مقابلشان دارند. در چنین شرایطی، دوست دارید چه بازخوردی از کارکنانتان بگیرید؟ آیا میخواهید رهبری باشید که کارکنان شرکتتان در زندگی حرفهای از شما بترسند یا اینکه دوستتان داشته باشند؟ نظرات خود را با ما و سایر کاربران در میان بگذارید.
منبع: careeraddict.com
دیدگاه