راه خودتان را انتخاب کنید حتی اگر همه کسانی که دوستشان دارید جلو شما بایستند!
پیش از این به فرآیند یافتن خویشکاری پرداختیم اما گام بعدی، آن است که بدانیم چگونه باید تصمیمات ناشی از انتخاب خویشکاریمان را عملی کنیم، بر این اساس متن پیش رو قصد دارد به یکی از موانع اجرای خویشکاری بپردازد.
بگذارید خیالتان را راحت کنم، تقریباً اگر بخواهید در هر چیز تغییر جدی ایجاد کنید، بیشتر آدم ها با شما مخالفت خواهند کرد. این در مورد تغییر دادن خودتان هم صادق است، چراکه آدم ها عادت دارند فکر کنند جهان اطرافشان باید ثابت و پیشبینی پذیر باشد و اگر شما ناگهان این میان تغییر کنید، برایشان عدم اطمینان ایجاد خواهد شد. این موضوع در مورد خویشکاری شما هم صدق میکند، تصمیم به تغییر در رشته تحصیلی خود، شغل ، محل زندگی و یا تغییر در هر چیزی که شما را از مسیر پیشبینی شده از شما توسط دیگران خارج کند باعث ایجاد تنش در اطرافیان و مقاومت آن ها خواهد شد، به خصوص اگر این اطرافیان مانند والدین و معلمان و اساتید نقش مربی و راهنما را برای شما داشته باشند، چراکه این افراد یا مسیر موفقیت خودشان را به شما توصیه میکنند و یا مسیر هایی که در جامعه پنداشته میشود منتهی به موفقیت خواهند شد؛ اما یادمان باشد مهم ترین ویژگی خویشکاری منحصر به فرد بودن آن است. به عبارت دیگر اساساً شما با انتخاب خویشکاری دارید مسیر جدیدی را برای موفقیت ترسیم میکنید و این تنها ویژگی مشترک بین تمام افراد موفق است؛ بنابراین لازم است که شما خودتان را محدود به مسیرهای موفقیت مرسوم نکنید و از آنها بیرون بزنید و این پدیده به احتمال زیاد با مقاومت اطرافیان همراه خواهد بود و شما راهی ندارید که بین رضایت آن ها و خویشکاری تان یکی را انتخاب کنید.
برای این که ملموستر این چالش را درک کنید بهتر است داستان رائیکا خورشیدیان را بشنوید. رائیکا تقریباً در تمام دوران تحصیلش شاگرد اول بود. در دوران دبیرستان هنگامی که در رشته ریاضی فیزیک تحصیل میکرد، نه تنها به دلیل توانمندی هایش تمام معلمان باور داشتند در آینده رتبه خوبی را در کنکور کسب خواهد کرد بلکه در المپیاد شیمی هم آن چنان پیشرفت داشت که ممکن بود بدون کنکور در رشته های ریاضی فیزیک پذیرفته شود. با وجود این که تمام اطرافیان پیشرفت او را در رشته ریاضی فیزیک ستایش میکردند و افق های روشنی را بر سر راه او میدیدند برای او نقاشی هایی که خودش کنار کتاب هایش میکشید، دلکشتر از مطالب داخل کتاب بود. وقتی دیپلم خود را در رشته ریاضی فیزیک با معدل نزدیک به بیست دریافت کرد دیگر تصمیم خود را به اطرافیان اعلام کرد، او میخواست رشته ریاضی فیزیک را رها و در کنکور هنر شرکت کند؛ هنگامی که او این تصمیم را گرفت هیچ کس در اطرافش نبود که کار او را تأیید کند، بلکه تقریباً همه با این کار او مخالف بودند. این مخالفت آن چنان بود که معلم ریاضی او که بسیار دوستش میداشت پس از این که دید نمیتواند او را از تصمیمش منصرف کند با او سرسنگین شد. تقریباً همه مشاوران و معلمان تمام سعی خود را برای منصرف کردنش کردند. خانواده نیز این تصمیم او را نکوهش میکرد، گویا تمام آدم هایی که او دوست داشت جلو راهی که او میخواست بپیماید ایستاده بودند و او را به پیمودن اتوبان موفقیتی که اکثر آدم های باهوش و درس خوان جامعه میپیمایند تشویق میکردند، اما او تصمیم خودش را گرفته بود. با اینکه او همه شان را دوست داشت و نظرشان را محترم میشمرد ندای درونش را خاموش نکرد. در برابر آن ها و از آن ها عبور کرد، رائیکا با تمام پشتکارش آن سال در هنرستان درس خواند به عنوان رتبه سوم در کنکور سراسری هنر در رشته طراحی صنعتی پذیرفته شد، در دانشگاه نه تنها مورد تحسین اساتید قرار گرفت که در چندین مسابقه بینالمللی طراحی صنعتی مقام کسب کرد، در مقطع کارشناسی ارشد به عنوان رتبه دوم کنکور پذیرفته شد و به عنوان عضو بنیاد نخبگان در مقطع دکتری پژوهش هنر دانشگاه تربیت مدرس قبول شد اما باز تمام این مقام ها و نام ها نمیتواند لذتی که او هم اکنون از کاری که انجام می دهد توصیف کند.
رائیکا هم ممکن بود تسلیم تصویر مسیر موفقیتی که اطرافیان و جامعه به او توصیه میکنند شود و سعی کند در یک رشته دهن پر کن در یک دانشگاه بنام پذیرفته شود اما او راهش را خودش بینیاز به تأیید دیگران انتخاب کرد و هم اکنون خرسند است که هر چه هست، مسئولیت انتخابش را خود به دوش میکشد.
تهیه شده توسط رادمان خورشیدیان
دیدگاه