۳ درس از وینستون چرچیل که برای برقراری ارتباط مؤثر باید آویزه گوشتان کنید
اگر میخواهید ارتباطگیرنده بهتری باشید، به وینستون چرچیل (Winston Churchill) توجه کنید. چرچیل یک ارتباطگیرنده تمامعیار بود. برخی عاشقش بودند و برخی دیگر از او نفرت داشتند؛ اما همه به او گوش میدادند. او پرشور و البته با لحن سنجیده و محافظهکارانهای صحبت میکرد. باورهای عمیق شخصی، سخنرانیهای او را کنترل میکرد و مردم به او ایمان داشتند. در اینجا ۳ درس برای موفقیت در برقراری ارتباط آمده است که میتوانیم آنها را از چرچیل یاد بگیریم:
۱. به برقراری ارتباط مؤثر تمایل داشته باشید
شاید این نکته بدیهی به نظر برسد، اما توضیح میدهم که چرا اینطور نیست. چرچیل سخنور به دنیا نیامده بود؛ تمام عمرش با لکنت زبان جنگید. او میخواست ارتباطگیرنده خوبی باشد و تمایل عمیق او به ارتباط برقرارکردن با مردم در سخنرانیهای شورانگیزش هویداست؛ این سخنرانیها تا به امروز همچنان در یادها مانده است. تمایل عمیق به برقراری ارتباط مؤثر به رفتارهایی میانجامد که به شما اطمینان میدهد که مشتاقانه و موشکافانه کار میکنید؛ تا به این شکل هم مخاطب خود را درک کرده باشید و هم تأثیر پیامتان را بر آنها احساس کنید؛ به بیان دیگر، باید سرسختانه کار کنید تا ارتباط خود را همچون چرچیل خلق و منتقل کنید.
۲. بر ارزشهای جهانی تأکید کنید
یکی از نقلقولهای محبوب من از چرچیل این است:
«شجاعت یعنی هر کاری را که لازم است انجام دهی تا بلند شوی و فقط حرف بزنی؛ همچنین، شجاعت یعنی هرکاری که لازم است انجام دهی تا بنشینی و گوش دهی.»
ارزشهای جهانیای وجود دارند که مقاوت اندکی را برانگیخته میکنند؛ شجاعت، صبر، تحمل، انجامدادن کار درست و بخشندگی، نمونههایی از این ارزشهاست. چرچیل این را درک کرده بود و از تأثیر چشمگیر آن طی دوران نخستوزیری خود استفاده کرد؛ خواه برای فراخوانی «روحیه مبارزه» بریتانیایی، خواه برای تابآوری بریتانیایی؛ او میدانست که این راهی برای ارتباط با قلب و روان مردمش است.
۳. برای بیان منظورتان از ترفندهای روایت استفاده کنید
اصالت زبانی چرچیل به استفاده او از ابزارهای بلاغتی وابستگی بسیاری دارد. تمثیل(allegory)، پسارجاعدهی (anaphora)، تقاطع (آرایه ادبی) (chiasmus)، تضاد (antithesis) و البته مزاح، ابزارهای مورد علاقه او برای بیان مقصودش بود. مردم داستان و توصیفات شفاف را بهتر از حقایق و اشخاص به خاطر میسپارند. در اینجا چند مورد از نقلقولهای معروف او برای توضیح بیشتر آمده است:
«هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشوید.» (تکرار)
«هنگامی که عقابها ساکت هستند، طوطیها وراجی میکنند.» (تمثیل)
«در پیچیدگی شدید، سادگی شدید ظاهر میشود.» (تضاد)
همچنان توانایی بینظیر او در ارتباط، فقط بهدلیل استفاده بهظاهر غریزی او از ابزارهای روایتی نبود؛ برای مثال، بسیاری از ما نمیتوانیم تریکولون (tricolon) فزاینده را راحت سرهم کنیم و آن را با تقاطع جذابتر کنیم. استعداد او برای اختصار نیز یکی از عوامل بود. برخی از افراد، سخنرانیهای او را به ژرف و قوی بودن، خوشظاهر و توخالی بودن و همچنین پر از اطناب و درازگویی بودن متهم میکنند؛ اما او بهطور معمول عناصر پرتصنع کلامش را با عبارات گیرایی میپراکند؛ بهعنوان مثال، اگر نقلقول پرتکرار او را در نظر بگیرید:
«(واژه) 'هرگز' در عرصه نبرد بشری دِین بزرگی از سوی بسیاری از افراد بر گردن عده قلیلی دارد.»
شاید بخش اول جمله یک نوع توصیف تصنعی از جنگ باشد، اما مفاهیم بخش آخر جمله (از «این بسیار افراد» تا آخر)، پسارجاعدهی (تکرار «بسیار») و تقابل (از «افراد بسیار» به «افراد بسیار اندک») پر از احساسات است، و مردم بریتانیا («افراد بسیار») را بیشک از احساس دِین بینهایت («چیزهای بسیار»: آزادی بیان، تمدن، ارزشها) پر میکند و این احساس دِین برای خلبانان جنگیای («افراد بسیار اندک») است که برای نجات آنها جان خود را از دست دادند.
چرچیل برای خلق سخنرانیهای حیرتانگیز جدی کار میکرد؛ او حتی اظهارات فیالبداهه خود را نیز آماده میکرد. این موضوع به تمایل واقعی او برای بهترشدن در ارتباطات اضافه شد و اساس موفقیت او در سخنرانیهایش را تشکیل داد. ما نمیتوانیم چرچیل شویم، اما میتوانیم از او یاد بگیریم و به ارتباطگیرندههای بهتری تبدیل شویم.
منبع: careeraddict.com
دیدگاه