انعطاف پذیری شناختی چیست؟ (راهنمای جامع)
- انعطاف پذیری شناختی چیست؟
- جنبههای انعطاف پذیری شناختی
- اندازهگیری انعطاف پذیری شناختی
- مکانیسمهای عصبی انعطاف پذیری شناختی
- ارتباط سن و انعطاف پذیری شناختی
- اهمیت حفظ انعطاف پذیری شناختی
بهطور خلاصه انعطاف پذیری شناختی به توانایی و مهارت مغز افراد برای سوییچکردن از یک مفهوم به مفهومی دیگر اشاره دارد؛ بهعلاوه، در انتقال بین موضوعات مختلف، مانند سوییچکردن بین رنگ شی و شکل آن، هر اندازه سرعت یک نفر بیشتر باشد، میتوانیم بگوییم که او از سطح انعطاف پذیری شناختی بالایی برخوردار است؛ برای مثال، فرض کنید که به بازی گروهی مشغول هستید و همزمان گوشی موبایلتان زنگ میخورد. در چنین شرایطی، افرادی که میتوانند ضمن تمرکز روی تلفن خود، بازی خوبی را هم ارائه دهند، انعطاف پذیری شناختی قابلتوجهی دارند؛ بهعبارت دیگر، افرادی که انعطاف پذیری شناختی ندارند، برای سوییچکردن بین دو موضوع مختلف، از نظر ذهنی بهاندازه کافی توانمندی ندارند و بهسختی میتوانند هر دو کار را بهصورت همزمان پیش ببرند و بهاصطلاح، تفکر سفتوسختی دارند؛ چنین افرادی از تطبیقدادن خودشان با محرکهای جدید هراس دارند و در برابر تغییر طرز تفکر خود بر اساس تغییرات مختلف محیط پیرامونشان، بسیار ضعیف هستند.
انعطاف پذیری شناختی، بهعنوان توانایی تغییر تفکر (شناخت) یا مجموعه تفکرات برای تطبیقپذیری با موقعیتهای جدید موردنظر تعریف میشود.
بر همین اساس، میتوانیم بگوییم که افرادی که ذهنشان بهراحتی بین موقعیتهای مختلف سوییچ میکند، انعطاف پذیری شناختی بالایی دارند. بهطور کلی انعطاف پذیری شناختی، ضمن کمک به افراد برای مدیریت هرچه بهتر موقعیتهای غیرمنتظره، به آنها یاری میرساند تا چیزهای جدیدی را بیاموزند، آموختههای جدید را بهراحتی بهچای اطلاعات قدیمی در ذهنشان جایگزین کنند و آموختههای قدیمی را دور بریزند؛ برای مثال، فرض کنید که فردی با وجود آگاهی از اینکه مصرف سیگار به ریههایش آسیب میزند، باز هم نمیتواند آن را کنار بگذارد و اطلاعات دقیق و جدیدی را در رابطه با آسیبرسانبودن چیزی مانند سیگار، در ذهنش جای دهد؛ در چنین شرایطی میتوانیم بگوییم که این فرد از نظر شناختی، انعطافپذیر نیست.
انعطاف پذیری شناختی چیست؟
در حالت کلی انعطاف پذیری شناختی، بهعنوان توانایی تغییر تفکر (شناخت) یا مجموعه تفکرات برای تطبیقپذیری با موقعیتهای جدید موردنظر تعریف میشود. در علوم اعصاب این اصطلاح را گاهی «تغییر محور توجه»، «انتقال شناختی»، «انعطاف پذیری ذهنی»، «تغییر تمرکز» و «سوییچکردن بین کارهای مختلف» نیز مینامند. شاید مفیدترین روش برای توضیح انعطاف پذیری شناختی، استفاده از مثالهایی شهودیتر است.
فرض کنید که انعطاف پذیری شناختی را بهمنزله تغییر کانالهای تلویزیونی در نظر میگیریم؛ در این مثال، کانالهای مختلف تلویزیون، مانند جریان فکری و مفاهیم ذهنی و تلویزیون نیز بهمثابه مغز انسان در نظر گرفته میشوند. حال اگر نتوانید کانالهای تلویزیونی را تغییر دهید و روی یک کانال خاص بهاصطلاح گیر کرده باشید، باید بگوییم که سطح انعطاف پذیری شناختی بسیار پایینی دارید؛ در این صورت نمیتوانید جریان فکری یا طرز تفکرتان را تغییر دهید و آموختههای خود را بهروز کنید؛ با وجود این، اگر ریموتی داشته باشید و بتوانید بهراحتی کانالهای تلویزیون را خیلی سریع عوض کنید، میتوانیم بگوییم که از نظر ذهنی، انعطاف پذیری شناختی بالایی دارید.
انعطاف پذیری شناختی، در افراد مختلف میتواند درجات متغیری داشته باشد؛ به عبارتی، دو نفر ممکن است از نظر شناختی منعطف به نظر برسند، اما یکی از آنان انعطافپذیرتر از دیگری باشد؛ بهبیان سادهتر، هر دو فرد از نظر ذهنی ممکن است بتوانند طرز تفکر خود را تغییر دهند و اطلاعات فکری خودشان را با تغییرات محیط پیرامون سازگار کنند؛ اما بهاحتمال زیاد یکی از افراد با سرعت بیشتری میتواند این کار را انجام دهد.
انعطاف پذیری شناختی از این جهت مفید است که به افراد کمک میکند تا با سناریوها و دادههای جدیدی، از قبیل مسافرت به مکانهای جدید، مواجهه با مطالبات غیرمنتظره در محل کار، تغییر ناگهانی برنامه در آخرین دقایق و غیره، خودشان را تطبیق دهند. بهطور کلی، تعاریف فنی و ظریف بسیاری درباره انعطاف پذیری شناختی وجود دارد؛ اما این مهارت بهبیان سادهتر اینگونه تعریف میشود: «توانایی تغییر تفکر فرد برای سازگارکردن خود با محرکهای جدید».
جنبههای انعطاف پذیری شناختی
در ادامه ابعاد بالقوه مربوط به انعطاف پذیری شناختی را تشریح میکنیم. نکته مهم درمورد چنین مهارتی این است که اکثر روانشناسان، انعطاف پذیری شناختی را بهعنوان توانایی سوییچکردن بین افکار مختلف میدانند؛ در حالی که برخی دیگر آن را معادل مفاهیمی میدانند مانند: بهروزکردن تفکرات قدیمی، تفکر چندوجهی یا ایجاد اشتراکات ذهنی بین دو یا چندین مفهوم کاملا غیرمرتبط.
سوییچکردن جریان فکری یا تمرکز: اغلب به توانایی تغییر افکار بین مفاهیم متعدد، انعطاف پذیری شناختی میگوییم؛ برای مثال، فرض کنید که در کنار دو دوست خود نشستهاید و در رابطه با قوانین بیسبال با همدیگر صحبت میکنید؛ یکی از دوستانتان بهصورت خیلی ناگهانی صحبتکردن درمورد ادبیات فرانسه را شروع میکند. در این سناریو، توانایی شما برای انتقال افکارتان بین دو مفهوم متفاوت، انعطاف پذیری شناختی محسوب میشود.
آپدیتکردن (بهروزرسانی) باورها و تفکرات: در برخی موارد نیز انعطاف پذیری شناختی به توانایی افراد در بهروزرسانی اطلاعات ذهنی و تفکراتشان اشاره دارد تا توسط آن بتوانند خود را با دادهها یا محرکهای جدید سازگار کنند؛ به عبارتی، افرادی که در مقابل چنین تغییراتی مقاومت میکنند یا به روشهای قدیمی خود میچسبند، انعطاف پذیری شناختی ضعیفی دارند. در واقع، چنین افرادی حتی در صورت مواجهه با دادههای جدید یا اطلاعات بهتر، نمیتوانند طرز تفکر خود را تغییر دهند؛ بهعنوان مثال، زمانی که نیکولاس کوپرنیک (Nicolaus Copernicus)، اعلام كرد كه خورشید مركز منظومه شمسی است (این اطلاعات جدید و بهروز بود)، افرادی که انعطاف پذیری شناختی نداشتند، نتوانستند این مفهوم را بپذیرند.
تفکر چندوجهی: انعطاف پذیری شناختی گاهی میتواند به توانایی افراد برای فکرکردن به چندین عنصر به طور همزمان اشاره داشته باشد؛ بهعنوان مثال، فرض کنید که به یک شیء نگاه میکنید و متوجه میشوید که رنگ آن مایل به قرمز است؛ همچنین بهطور همزمان میتوانید سایر ویژگیهای آن را (شکل، قیمت، میزان شکنندگی، جنس، حجم و غیره) از نظر بگذرانید؛ در چنین شرایطی، توانایی شما برای ایجاد ارتباط بین جنبههای مختلف قابلمشاهده از آن شیء، انعطاف پذیری شناختی محسوب میشود.
آنالیزکردن و بازسازی افکار: هنگام روبهروشدن با افکار یا مشکلاتی که از حد معمول پیچیدهتر هستند، انعطاف پذیری شناختی میتواند کمک کند تا ساختار پیچیده افکار یا مسائل را به قسمتهای کوچکتر تقسیم و تجزیه کنیم؛ بهعبارت بهتر، اینکه افراد بتوانند بین المانهای (گزینههای) خاصی که با مسائل بزرگتر در ارتباط هستند، حرکت کنند و بکوشند تا آنها را حل کنند، نمونهای از انعطاف پذیری شناختی است. در حالت کلی، بررسی دیدگاههای جدید، سادهسازی مسائل و درک اینکه چگونه المانهای کوچک در مسئلههای بزرگتر نقش دارند، انعطاف پذیری شناختی تلقی میشود.
آگاهی گسترده: برخی از افراد نیز معتقد هستند که انعطاف پذیری شناختی، توانایی درک آگاهانه همه گزینهها و انتخابهای ممکن و موجود در یک سناریوی خاص است؛ بهعنوان مثال، کسی که شطرنج بازی میکند، باید بتواند آگاهی مناسبی از حرکات بعدی یا برنامههای احتمالی رقیبش داشته باشد تا بتواند بازی را برای پیش ببرد.
اندازهگیری انعطاف پذیری شناختی
تستهای و پروتکلهای مختلفی برای اندازهگیری میزان انعطاف پذیری شناختی در افراد وجود دارند که به این منظور استفاده میشوند که میزان انعطاف افراد را برای سوییچکردن بین افکار مختلف بسنجند. در حالت کلی، اینکه هرکسی چقدر توانایی دارد تا بین فکرکردن روی جنبه خاصی از یک جسم، مانند رنگ آن، و تفکر درمورد جنبه دیگر آن، مانند شکل، بهسرعت جابهجا شود، تعیین میکند که تا چه اندازه از نظر شناختی انعطافپذیر هستند. بسیاری از معیارهای سنجش انعطاف پذیری شناختی، به گروههای سنی خاصی اختصاص دارند؛ چراکه هریک از آنها میتوانند برای گروههای سنی غیرمرتبط، خیلی ساده یا خیلی پیچیدهتر از حد توانشان باشند. در ادامه چند تست رایج را برای سنجش میزان انعطاف پذیری شناختی تشریح میکنیم.
۱. تست A نه B
این آزمایش، روشی برای سنجش میزان انعطاف پذیری شناختی کودکان است. طی این تست، شیئی که در مکان A پنهان شده است، به کودکان نشان داده میشود؛ سپس از آنان خواسته میشود تا در مکان A، بهدنبال آن بگردند که بهطور معمول در مکانی دردسترس او قرار دارد و آن را پیدا میکنند. پنهانکردن شیئی در مکان A، چندین بار تکرار میشود تا اینکه کودکان نحوه جستوجو و پیداکردن آن را بهطور کامل یاد بگیرند.
در مرحله بعدی همان شیء را در مکان جدیدی به نام B پنهان میکنند که از مکان A جدا است و بهراحتی دردسترس است. معمولا کودکان زیر ۱ سال، دوباره در مکان A بهدنبال شیء پنهانشده میگردند؛ اما بچههایی که سنشان بیشتر از ۱ سال است، میتوانند از خود انعطاف پذیری شناختی بروز دهند و یاد میگیرند که شیء مورد نظرشان را در مکان جدید B نیز جستوجو کنند. بهطور کلی، این تست معیاری برای سنجش میزان انعطاف پذیری شناختی کودکان کمتر از ۷ سال است و برای بچههای بزرگتر، نوجوانان و بزرگسالان، روشی بسیار ساده و بدون کارایی به شمار میآید.
۲. تست مرتبسازی چندوجهی کارتها
این تست نیز برای سنجش توانایی انعطاف کودکان از نظر شناختی به کار گرفته میشود. طی این تست، از کودکان خواسته میشود تا یک سری از کارتهای متفاوت را بر اساس معیار خاصی، مانند شکل ظاهری، مرتب کنند؛ سپس فرایند مرتبسازی بر اساس شکل ظاهری متوقف میشود و از کودکان خواسته میشود تا مرتبسازی را بر اساس ویژگی دوم نیز، مانند اندازه کارتها، انجام دهند.
تحقیقات نشان دادهاند که معمولا کودکان ۳ تا ۵ سال، نمیتوانند ویژگی دوم را در فرایند مرتبسازی خودشان بگنجانند؛ با وجود این، کودکان ۵ساله، بهخوبی میتوانند ویژگی جدید دوم را نیز در فرایند مرتبسازی خود دخالت دهند؛ این مهارت نشاندهنده سطح بالای انعطاف پذیری شناختی در کودکان بزرگتر است. در حقیقت، مغز کودکان بالای ۵ سال، نسبت به بچههای کوچکتر بهطور قابلتوجهی رشد کرده و همین موضوع موجب میشود تا انعطاف پذیری ذهنی بالاتری را از خود به نمایش بگذارند و تست مرتبسازی چندوجهی کارتها را راحتتر انجام دهند.
۳. تست مرتبسازی چنددستهای کارتها
تست مرتبسازی چنددستهای کارتها نیز مانند چند مورد پیشین، برای سنجش میزان انعطاف ذهنی کودکان به کار گرفته میشود. در طول تست، کارتهای مختلفی به کودک نشان داده میشود؛ سپس به او آموزش داده میشود تا کارتها را بر اساس خصوصیات چندگانه، مثلا رنگ و شکل آنها، مرتب کند. کودک پس از آموزش، یاد میگیرد تا کارتها را در چند دسته مجزا قرار دهد؛ برای مثال، یک گروه مربعهای قرمز، دسته دیگر مثلثهای قرمز، در گروه دیگری مثلثهای قرمز را جای میدهد و در دسته آخر هم مثلثهای بنفش را میگذارد.
مطالعات نشان میدهند که این تست، کار چالشبرانگیزی برای اکثر کودکان است؛ اما با رسیدن کودکان به سن ۱۱سالگی، انجام این کار آسانتر میشود؛ این در حالی است که معمولا کودکان ۷ساله، در مرتبسازی چنددستهای کارتها به مشکل میخورند؛ بنابراین میتوانیم بگوییم که کودکان تا سنین خاصی نمیتوانند بهصورت همزمان روی ۲ ویژگی متفاوت از یک شیء تمرکز کنند؛ به عبارتی، به نظر میرسد که در انعطاف پذیری شناختی کودکان بین سنین ۷ تا ۱۱ سال، جهش قابلتوجهی رخ میدهد.
۴. تست مرتبسازی کارتهای Wisconsin
یکی دیگر از تستهای محبوب برای سنجش انعطاف پذیری شناختی افراد، تست مرتبسازی کارت ویسکانسین یا بهاختصار WCST است. این تست بر مبنای المانهای استدلال انتزاعی در افراد متمرکز است و به توانایی حل مسئله آنها مربوط میشود. در طول تست، کارتهایی به فرد نشان داده میشود که در رنگ، شکل و اندازه با یکدیگر متفاوتاند؛ سپس مجموعه کارتهای دیگری در اختیار فرد قرار داده میشود و از او درخواست میشود تا کارتهای جدید را با کارتهای قبلی مطابقت دهد. این تست معمولا برای سنجش انعطاف پذیری شناختی کودکان انجام میشود؛ به این شکل که کودکان بین ۹ تا ۱۱ سال، برای تکمیل درست تست، بهاندازه کافی انعطاف پذیری شناختی دارند و میتوانند بهدرستی کارتهای جدید و قدیمی را با هم مطابقت دهند.
۵. تست Stroop یا آزمون خواندن کلمات رنگی
معمولا بسیاری از بزرگسالان با این تست بهعنوان معیاری برای سنجش انعطاف پذیری شناختی آشنایی دارند. در این تست معمولا ۳ نوع کارت مختلف در اختیار فرد قرار داده میشود؛ کارتهای حاوی کلمات، کارتهای رنگی و کارتهای حاوی کلمات رنگی. در تست استروپ، هدف این است که فرد بتواند در ابتدا رنگ روی کارتهای رنگی را تشخیص دهد؛ سپس کلمات روی کارتهای کلمات را بخواند و در نهایت فقط «رنگ» روی کارتهای کلمات رنگی را تشخیص دهد. در حالت کلی، تست استروپ، معیاری برای سنجش انعطاف پذیری شناختی است که بیشتر برای افراد بالای ۱۱ سال استفاده میشود.
کارتهای رنگی: کارتهای رنگی برای نشاندادن رنگهای مختلف طراحی شدهاند. با استفاده از این کارتها به افراد آموزش داده میشود تا خیلی سریع رنگها را شناسایی کنند.
کارتهای کلمات: این کارتها، نام رنگهای مختلف را در بر میگیرند که با رنگ سیاه روی کاغذهای سفید پرینت میشوند. با استفاده از کارتهای کلمات به افراد آموزش داده میشود تا خیلی سریع نام رنگها را تشخیص دهند.
کارتهای کلمات رنگی: روی این کارتها نام رنگها با جوهر رنگی و کاملا متفاوتی با نامشان چاپ میشوند. به بیان دیگر، رنگ کلمه چاپشده روی کارت با متن آن یکسان نیست؛ بهعنوان مثال، ممکن است کلمه «سیاه» با جوهر رنگ بنفش روی کارت چاپ شود. حال برای انجام تست، پس از آموزش فرد با کارتهای کلمات و کارتهای رنگی، از او خواسته میشود تا بهطور آگاهانه متن مربوط به نام رنگ را نادیده بگیرد و فقط رنگ جوهر کلمه چاپشده روی کارت را بیان کند. به این ترتیب در مثال فوق افراد بهجای بیانکردن کلمه «سیاه»، باید خیلی سریع پاسخ «بنفش» را به زبان بیاورند.
مکانیسمهای عصبی انعطاف پذیری شناختی
محققان برای تعیین مناطق خاص مغز که به انعطاف پذیری شناختی مرتبط هستند، از اسکن fMRI (تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کارکردی) استفاده کردند؛ این اسکنها نشان دادهاند که مناطق مختلفی برای تسهیل انعطاف پذیری شناختی در مغز افراد فعال میشوند. این شبکههای مغزی، قشر جلوی پیشانی، غدههای پایهای، قشر کمربندی قدامی و قشر جداری پشتی در بر میگیرند.
لازم است ذکر کنیم که بسته به تست خاصی که برای اندازهگیری انعطاف ذهنی افراد استفاده میشود، ممکن است مناطق متفاوتی از مغز آنان در جریان تست فعال شوند؛ بهعبارت دیگر، قسمتهای خاصی از مغز فرد ممکن است در طول تست استروپ فعال شوند؛ این در حالی است که احتمال دارد که در تست دیگری، همان قسمتهای مغز فعال نشوند.
در حالت کلی، برخی از تحقیقات ثابت کردهاند که قشر خلفی جانبی جلوی پیشانی مغز، مسئولیت تعدیل تداخلهای مناطق مختلف مغز را بر عهده دارد. اکثر کارشناسان نیز معتقد هستند که قشر جلویی مغز، نیروی محرک انعطاف پذیری شناختی در افراد است؛ بهعلاوه، تحقیقات نشان دادهاند که مناطق خاص و متفاوتی در قشر جلویی مغز و متناسب با نوع تست انعطاف پذیری شناختی مورد نظر فعال میشوند؛ غدههای پایهای مغز نیز بهعنوان مناطقی از مغز شناخته شدهاند که در طول انتخاب پاسخ فعال میشوند؛ این در حالی است که قشر جداری پشتی مغز نیز هنگام بهروزرسانی اطلاعات موجود درباره نحوه انجام یک تست فعال میشود.
حال ممکن است تصور کنید که فقط مناطقی از مغز که در بالا ذکر شدند، مسئولیت انعطاف پذیری شناختی فرد را بر عهده دارند؛ در حالی که شواهد نشان دادهاند که هر نوع آسیب مغزی به هر قسمت از مغز افراد، میتواند انعطاف پذیری شناختی آنها را کاهش دهد.
ارتباط سن و انعطاف پذیری شناختی
بهطور کلی، اینطور تصور میشود که بزرگسالان ۲۵ساله و همچنین افراد مسنتر، بیشترین میزان انعطاف پذیری شناختی را دارند؛ بهعبارت دیگر، مغز انسان تا اواسط دهه ۲۰ از عمرش، بهطور کامل گسترش مییابد؛ اما در طول این مدت، ظرفیت انعطاف شناختی او به حد کمال نمیرسد؛ به همین دلیل سطح انعطاف پذیری شناختی در کودکان خردسال نیز بهخاطر رشد محدود قشر مغزی آنان، به میزان قابلتوجهی پایین است.
در همین راستا، برای سنجش میزان انعطاف پذیری شناختی در کودکان، تستهای ضعیفتری انجام میشوند که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: تست A نه B برای کودکان ۱ سال به بالا، تست مرتبسازی چندوجهی کارتها برای کودکان ۵ سال به بالا، تست مرتبسازی چند دستهای کارتها برای کودکان ۷ سال به بالا و تست مرتبسازی کارتهای ویسکانسین برای کودکان ۹ تا ۱۱ سال؛ در حالی که برای سنجش میزان انعطاف پذیری شناختی بزرگسالان، از تست استروپ استفاده میشود که انجام آن برای کودکان بسیار دشوار است.
انعطاف پذیری شناختی نوجوانان، بهتدریج توسعه مییابد و برخی از شواهد نیز نشان میدهند که آنها سریعتر از بزرگسالان میتوانند از جنبه منفی خطاها اطلاعات جدیدی را بیاموزند؛ خطاهایی که به اختلاف بین نتایج مثبتی که میگیرند با نتایجی که میگیرند، مربوط میشوند. توانایی یادگیری سریع نوجوانان از خطاهایشان، به این معنی است که بهاحتمال زیاد آنها در برخی از زمینههای خاص، نسبت به بزرگسالان از انعطاف پذیری شناختی بالاتری برخوردار هستند.
اینطور تصور میشود که بهدنبال اوج رشد مغزی افراد در اواسط دهه بیستم زندگی، انعطاف پذیری شناختی میتواند برای مدت طولانی حفظ شود یا حتی بهبود یابد؛ در حالی که سطح انعطاف پذیری شناختی و اختلال در سیستم عصبی افراد (بهخصوص سلولهای عصبی مغزی)، در فاصله بین میانسالی تا پیری کاهش مییابد. بهطور کلی، میزان انعطاف پذیری شناختی افراد سالمند با احتمال بالاتری نسبت به افراد جوانتر یا میانسالان، کاهش پیدا میکند.
اهمیت حفظ انعطاف پذیری شناختی
انعطاف پذیری شناختی برای انتقال سریع بین افکار مختلف و توجه به موضوعات متفاوت، بهصورت همزمان بسیار مهم است. کسانی که سطح انعطاف پذیری شناختی در آنان بسیار پایین است، قادر نیستند که از یک مفهوم به مفهوم دیگری در ذهن خود سوییچ کنند و اغلب در قطاری از افکار ثابت، گیر میکنند یا فقط میتوانند روی یک موضوع تمرکز کنند؛ در حالی که انعطاف پذیری شناختی پایین یا گیرکردن در افکار خاصی شبیه به تماشاکردن فقط یک کانال تلویزیونی یا خواندن فقط یک کتاب در تمام طول عمر است؛ همچنین این دسته از افراد برای سازگارکردن خود با تغییرات و محرکهای جدید، با مشکلات زیادی مواجه میشوند.
راهکار مفیدی برای رهایی از چنین وضعیتی این است که بتوانید بهسرعت جهت تفکر خود را بین مفاهیم مختلف بهاصطلاح شیفت دهید و دیدگاه خود را برای جایگزینکردن اطلاعات جدید تغییر دهید. انعطاف پذیری شناختی، فراتر از تکامل فرهنگی و حتی تکامل بیولوژیکی ذهن، به افراد کمک میکند تا برای سازگاری با اطلاعات جدید، سیستم باورها و تفکرات قدیمی خود را بهروز کنند؛ برای مثال، افرادی را در نظر بگیرید که نمیتوانستند نحوه استفاده از کامپیوتر یا تلفن همراه را یاد بگیرند؛ احتمال دارد که چنین افرادی در روشها، طرز تفکر و باورهای قدیمی خود مانده باشند و هنوز هم نتوانند دیدگاههای نسل جدید را درک کنند؛
بهعلاوه، انعطاف پذیری شناختی ضمن اینکه توانایی افراد را در سازگاری با موقعیتهای جدید بهبود میبخشد، عملکرد ذهنی آنها را نیز ارتقا میدهد؛ به عبارتی، سطح بالای انعطاف پذیری شناختی، به افراد کمک میکند تا با کارایی بیشتری، بین تفکرات مختلف سوییچ کنند و همزمان روی موقعیتهای بیشتری تمرکز داشته باشند؛ به همین دلیل افرادی که از نظر ذهنی انعطاف بالایی دارند، تمایل دارند که به بهترین شکل، در انجام کارها تسلط داشته باشند و آنها را درک کنند؛ در حل موضوعات مختلف خلاقیت داشته باشند و آگاهی خود را نسبت به شرایط پیرامونشان گسترش دهند.
در مقابل، افرادی که سطح انعطاف پذیری پایینی دارند، بهطور معمول در روشها و تفکرات قدیمی خود بهاصطلاح گیر میکنند و به روبهروشدن با موقعیتهای جدید علاقهای ندارند. چنین افرادی برای سازگارکردن خودشان با شرایط جدیدی مانند تغییرات رفتاری، روحی، محیطی، تکنولوژیکی و غیره، به مشکل میخورند. حال اگر هدف شما این است که بالاترین میزان عملکرد ذهنی خودتان را حفظ کنید، بهتر است فعالیتهایی را انجام دهید که باعث افزایش انعطاف پذیری شناختی میشوند؛ این فعالیتها میتوانند نتایج مثبت قابلتوجهی برایتان به همراه داشته باشند.
منبع: mentalhealthdaily.com
دیدگاه