زمانش رسیده به خود پاسخ دهید که چهکارهاید؟
"من چهکاره هستم؟" یکی از آن پرسشهایی است که از دست آن رهایی نخواهیم داشت، همیشه به این فکر میکنیم که چه شغلی برای ما مناسب است، بین فرصتهای مختلف شغلی و تحصیلی نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم و در ابعاد عمیقتر نوعی سرگشتگی و گمگشتگی با ما ماست که در مورد هدف زیست مان از ما میپرسد.
اما ما برای پاسخ به این پرسش میخواهیم یک پیشنهاد به شما بدهیم و آن پیشنهاد این است بیایید فرض کنیم «شما برای انجام کاری منحصربهفرد و مخصوص به خودتان دارید زندگی میکنید، کاری که فقط شما از پس انجامش برمیآیید و مانند اثرانگشت شما فقط متعلق به شماست». ما اسم این کار را گذاشتهایم خویشکاری، «یعنی کاری که هر شخص بهعنوان هدف زندگیاش برمیگزیند».
البته ما برای پذیرفتن این فرض پافشاری نداریم شما میتوانید به داشتن خویشکاری باور داشته باشید یا فکر کنید این دیگران هستند که مشخص میکنند شما چه شغلی و رشتهای را انتخاب کنید و شما در جریان زندگی غوطهور هستید و کارها و انتخابهایتان تنها عکسالعملی به شرایط بیرونی است. قرار نیست هیچکدام از این دیدگاهها درست و دیگری غلط باشد بهعبارتدیگر به هرکدام باور داشته باشید آن برای شما درست است.
حالا اگر شما نیز این پیشنهاد را قبول دارید و به دنبال این هستید که کار موردنظرتان را خود انتخاب کنید مطالعه این متن میتواند به شما در پیدا کردنش کمک کند.
درباره خویشکاری
شاید همه ما راحتتر بودیم اگر صبح پا میشدیم و میرفتیم کرکره مغازه پدری را بالا میدادیم و نقش خود را و کار خود را همانکه پدرمان انجام داده میدانستیم، اما انگار دنیای امروز چیز بیشتری را بهعنوان خویشکاری از ما طلب میکند، دنیا چنان در حال تغییر است که حتی برای خودمان هم یقینی وجود ندارد که شغلی که امروز انجام میدهیم 10 سال دیگر هم وجود داشته باشد و از سوی دیگر همین پویایی فرصتی به ما میدهد که بتوانیم حرفه خود و شغل خود را نوع جدیدی تعریف کنیم که تاکنون وجود نداشته است.
بهعبارتدیگر خویشکاری یک فعل است که میتواند در قالبهای شغلی مختلف اجرا شود، ممکن است خویشکاری شما آموزش دانشی خاص باشد که احساس میکنید آدمهای به دانستن آن نیاز دارند یا ارائه یک خدمت به مردم و یا انتقال احساسی ویژه به دیگران باشد، خویشکاریها بسیار متنوع هستند و میتوانند چنان جزئی و خاص شوند که برای هر شخص منحصربهفرد باشند. بهعبارتدیگر خویشکاری هر فرد روش هر فرد هست برای ایجاد ارزشافزوده برای دیگران.
خویشکاری یک انتخاب است، یعنی یک قرار است با خودتان که بر روی انجام کار مشخصی تمرکز کنید، بنابراین هر زمان که نیاز باشد میتوانید این قرارداد با خودتان را بازنویسی کنید. حالا سؤال این است که بر چه اساسی باید خویشکاری را انتخاب کرد تا این قرارداد پایدارتر باشد.
آنچه در انتخاب خویشکاری مهم است:
بیایید از فرضمان شروع کنیم، ما فرض کردیم که قرار است کاری خاص را بهعنوان نقش خود بهصورت پایدار انتخاب کنیم یعنی تقریباً میخواهیم این کار را تا آخر عمرمان انجام دهیم، حالا به نظر شما این کار باید چه ویژگی داشته باشد که بتوان تا آخر عمر آن را انجام داد. بدون شک یکی از مهمترین ویژگیهایی که باید داشته باشد این است که شما از انجام آن لذت ببرید، انجام کاری هرچند مهم و هرچند سودمند اگر به شما احساس لذت ندهد بعد مدتی شما را خسته و ناراضی میکند و بازده شما را بهشدت کاهش خواهد داد.
نکته دیگر که در انتخاب خویشکاری بدیهی به نظر میرسد این است که شما باید در انجام آن کاری که انتخاب میکنید توانمند باشید و بهتر از دیگران انجام دهید.
حالا فرض کنید شما فعالیتی را پیدا کردید که هم از انجام آن لذت میبرید و هم در آن بسیار توانمند هستید، آیا اینها کافی است؟ اگر کار شما نتواند برای دیگران ارزشافزودهای ایجاد کند تا جامعه منابع موردنیاز برای ادامه این فعالیت در اختیارتان قرار دهد آیا انجام آن فعالیت پایدار خواهد بود؟ بنابراین کاری که شما بهعنوان خویشکاری انتخاب میکنید باید بتواند نیازی از جامعه رفع کند تا برای جامعه ارزشمند باشد و شما به توانید به آن بهصورت یک کار حرفهای نگاه کنید که بابت آن درآمد خواهید داشت.
بنابراین جایی که باید به دنبال خویشکاری خود بگردیم فضای مشترک بین فعالیتهایی است که از انجام آن لذت میبریم، توانمندیهای ما و کارهایی است که نیاز جامعه را برطرف میکند. پس برای یافتنش به نظر میرسد باید هر یک از این سه حوزه را خوب بشناسیم تا فصل مشترکشان را پیدا شود.
چگونه پیدا کنیم از چهکارهایی لذت میبریم؟
برای پیدا کردن گستره کارهایی که از آن لذت میبرید باید کمی با خود خلوت کنید، و در خلوت خود به این فکر کنید که مثلاً در کودکی دوست داشتید چهکاره بشوید و چرا آن شغل را دوست داشتید چه ویژگی در آن شغل شما را ترغیب میکرد، یا اینکه در زمان انجام چه فعالیتی تابهحال احساس کردید که چنان از آن لذت میبرید که گذشت زمان را متوجه نمیشوید، زندگی ایده ال خود را تصور کنید، در آن تصویر شما چه نقش و شغلی دارید. هدف از این پرسشها و پرسشهای دیگری که میتوانید در مورد خواستههایتان از خود بپرسید این است که فعالیت مشترک پس همهچیزهایی که از آن لذت میبرید را برایتان مشخص کند. شما ممکن است به این نتیجه برسید که من هنگامیکه چیز جدیدی خلق میکنم احساس لذت میبرم، یا هنگامیکه مفهوم جدیدی را متوجه میشوم، یا زمانی که با دیگران همکاری گرم و صمیمی دارم و آنها را هدایت میکنم برایم لذتبخش است. همانطور که گفتیم این فعالیت لذتبخش ما میتواند بسیار متفاوت و منحصربهفرد باشد اما باید گستره کارهایی که از آن لذت میبریم را توصیف کند.
ممکن است در پرسیدن سؤال «من از چهکاری لذت میبرم» متوجه شوید تابهحال از هیچیک از کارهایی که انجام دادهاید لذت نمیبردید، احساس کنید همه کارهایی که در انجام آنها میکوشید را برای جلب رضایت و تأیید دیگران انجام میدادید و به خود و خواستههای خود اهمیت نمیدادید، البته این اتفاق تلخ ولی سازندهای است، اتفاقی که ممکن است مسیر زندگی شما را تغییر دهد، پیشنهاد ما این است که انجام کارهای جدید را تجربه کنید و ممکن است در این تجربه کردنها به کاری بربخورید که احساس کنید با انجام آن بهشدت لذت میبرید.
یک تصور که ممکن است مانع یافتن حوزه لذت شود این باور است که اصولاً کار باید با رنج و زحمت انجام شود، البته اینکه هر کاری زحمت خود را دارد درست است ولی اینکه لذت برد از کار ناشایست است یا اینکه مقدار لذتی که انسان میتواند از آن برخوردار شود میزان محدودی است و هر مقدار لذت نیازمند همان اندازه رنج است، ساخته ذهن انسانهایی است که همه عمر به انجام کاری که دیگران خواستهاند چسبیدند و با این فکر کار خود را توجیه میکنند.
برای یافت حوزه لذت خود آزمونهای شخصیت شناسی بسیار میتوانند شما را کمک کنند، در این سایت ما آزمونهای مختلفی را در اختیار شما قراردادیم که ممکن است شما را یاری دهد.
چگونه حوزه توانمندی خود را پیدا کنیم؟
برای یافتن حوزه توانمندی خود نیاز است تا از خلوت خود خارج شوید و وارد میدان کار کردن با دیگران شوید، باید از انجام کارهای مختلف استقبال کنید و از پذیرفت کارهای جدید که تاکنون تجربه نکردید هراس نداشته باشد با انجام کارهای جدید شما فرصت این را خواهید داشت که حوزه توانمندیهای خود را بیشتر بشناسید. برای شناخت حوزه توانمندیتان شما نیازمند دریافت انگاره از دیگران هستید، از دیگران بخواهید در مورد عملکرد شما بازخورد بدهند و در گفتههای آنها به دنبال این بگردید که شما را در انجام چهکاری توانمند میدانند. درنهایت باید کشف کنید که توانمندی محوری شما چیست، توانمندی و محوری کاری است که شما را به توانمند بودن در انجام آن میشناسند.
توانمندی محوری روی دیگر سکه فعالیت لذتبخش شماست، به نظر میرسد اصولاً ما از آن کاری که توانمندیم لذت میبریم و وقتی از کاری لذت میبریم در آن توانمند میشویم، بنابراین پس از جمعآوری لیست از توانمندیهایتان به دنبال آنهایی بگردید که برایتان لذتبخش است و آن را بهعنوان توانمندی محوری خود مشخص کنید.
سازگار شدن با محیط
پسازاین که در خود چیزی که از آن لذت میبرید را جستجو کردید و پس از آنکه از دیدگاه دیگران در مورد توانمندی خود آگاه شدید لازم است این بار به دیگران نگاه کنید تا ببینید آنها چه نیازی دارند و توانمندی محوری شما چگونه میتواند به این نیاز آنها پاسخ دهد، این دیگران میتوانند سازمان شما باشند و شما میتوانید به این بیندیشید که چگونه توانمندی محوری شما میتواند در راستای اهداف سازمان قرار گیرد بنابراین لازم است خویشکاری خود را در سازمان مشخص کنید، یا میتوانید دایره اثرگذاری خود را گستردهتر کنید و خویشکاری خود را در برابر جامعه مشخص کنید و توانمندی خود را به یک کسبوکار تبدیل کنید.
بااینوجود هر چه باشد شما از این به بعد یک معیار دارید که با آن میتوانید فرصتهایی که پیش روی شما است را انتخاب کنید، نکته جالب آنجاست که وقتی توانمندی محوری خود را در نقشهای مختلف انجام میدهید در انجام آن توانمندتر میشوید و روزبهروز در انجام آن متخصصتر خواهید شد.
نکته که پیش از آن نیز به آن اشاره شد این است که خویشکاری مانند یک قرارداد است که شما میتوانید هر زمان که نیاز داشتید آن را بازنویسی کنید و بدون شک نیاز است این کار را بکنید.
سخن آخر: خویشکاری یک روش است، روش شخصی شما برای زندگی کردن و ایجاد ارزشافزوده، انتخاب و پرورش خویشکاری مانند به دست آورد یک نیروی محرکه است که میتواند شما را به هرکجا ببرد اما شما برای حرکت کردن نیازمند طراحی یک نقشه هستید و نقشهای که بر پایه بهرهبرداری از خویشکاری شما برای پیشرفت میشود هرمخواست نام دارد. در مقاله آینده بیشتر در مورد هرم خواست صحبت خواهیم کرد.
تهیه شده توسط رادمان خورشیدیان
دیدگاه