روانشناسی شناختی؛ بررسی تاریخچه، مباحث و رویکردهای آن
- روانشناسی شناختی چیست؟
- مباحث روانشناسی شناختی
- تاریخچه روانشناسی شناختی
- تحقیقات کنونی در روانشناسی شناختی
- رویکرد شناختی در حیطهی عمل
- رفتاردرمانیِ شناختی چیست؟
- دلایل مراجعه به روانشناس شناختی
روانشناسی شناختی (Cognitive Psychology) حوزهای است که بر نحوهی تفکر افراد تمرکز دارد و طیف گستردهای از فرایندهای ذهنی را بررسی میکند. از جمله اینکه افراد چگونه فکر میکنند، چگونه از زبان استفاده میکنند، و چطور به اطلاعات مختلف توجه کرده و محیط خود را درک میکنند. این مطلب توضیح میدهد روان شناسی شناختی چیست و تاریخچهی این رشته، خروجیهای کاربردی برای تحقیقات در این حوزه و همچنین به گزینههای شغلی موجود در این زمینه میپردازد.
روانشناسی شناختی چیست؟
روانشناسی شناختی شامل مطالعهی فرایندهای ذهنی و درونی است: همهی چیزهایی که در مغز شما میگذرد، از جمله ادراک، تفکر، حافظه، توجه، زبان، حل مسئله و یادگیری.
فهم بیشتر از نحوهی تفکر و پردازش اطلاعات توسط افراد مختلف، به محققان کمک میکند درک عمیقتری از نحوهی عملکرد مغز انسان به دست آورند. همچنین روانشناسی شناختی روانشناسان را قادر میسازد راههای جدیدی برای کمک به افراد برای مقابله با مشکلات روانی ایجاد کنند.
بهعنوان مثال، روانشناسان با درک این موضوع که موضوع توجه، هم «انتخابی» و هم «محدود» است، میتوانند راهحلهایی ارائه دهند تا افرادِ دارای مشکلات مرتبط با توجه، تمرکز و دقتنظر خود را بهبود بخشند.
یافتههای روانشناسی شناختی به ما کمک میکند بفهمیم افراد چگونه فکر میکنند، چگونه خاطرات میسازند و یا آنها را به یاد میسپارند. با کمک روانشناسی شناختی و دانستن بیشتر در مورد نحوه عملکرد این فرایندها، روانشناسان میتوانند راههای جدیدی برای کمک به افراد مبتلا به مشکلات شناختی بیابند.
مباحث روانشناسی شناختی
روانشناسان شناختی طیف گستردهای از موضوعات مرتبط با فرایندهای تفکر را بررسی میکنند. برخی از موضوعات روانشناسی شناختی عبارتند از:
- توجه؛
- رفتار مبتنی بر انتخاب؛
- تصمیم گیری؛
- فراموشی؛
- پردازش اطلاعات؛
- یادگیری زبان؛
- حافظه؛
- حل مسئله؛
- ادراک گفتاری؛
- ادراک بصری.
تاریخچه روانشناسی شناختی
با وجود اینکه روانشناسی شناختی نسبتاً جدید به حساب میآید، بهسرعت رشد کرده و به یکی از محبوبترین زیرشاخهها تبدیل شده است. روانشناسی شناختی در طول دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۷۰ برجسته و رایج شد.
قبل از این زمان، رفتارگرایی (Behaviorism) دیدگاه غالبی در روانشناسی بود. سپس محققان بهجای تمرکز بر صرف رفتار، به فرایندهای درونی که بر رفتار تأثیر میگذارد، بیشتر علاقهمند شدند.
از این تغییر اغلب بهعنوان انقلاب شناختی (Cognitive Revolution) در روانشناسی نام برده میشود. در این مدت، تحقیقات زیادی در مورد موضوعاتی از جمله حافظه، توجه و یادگیری زبان صورت گرفت. و در نهایت روانشناسی شناختی پس از دهه ۱۹۵۰ در نتیجهی انقلاب شناختی رایجتر شد.
در سال ۱۹۶۷، روانشناسی به نام اولریک نایسر (Ulric Neisser)، اصطلاح روانشناسی شناختی را معرفی کرد، که او آن را مطالعهی فرایندهای مربوط به ادراک، تبدیل، بهیادسپاری و بازیابی اطلاعات تعریف کرد.
تحقیقات کنونی در روانشناسی شناختی
حوزهی روانشناسی شناختی هم گسترده و متنوع است و هم ابعاد بسیار زیادی از زندگی روزمره ما را مورد بررسی قرار میدهد. خروجیهای کاربردی متعددی برای تحقیقات حوزهی روانشناسی شناختی وجود دارد، مانند ارائهی کمک در زمینهی مقابله با اختلالات حافظه، تصمیمگیری بهتر، بهبودی از آسیب مغزی، درمان اختلالات یادگیری، و تهیهی برنامههای آموزشی برای تقویت یادگیری.
تحقیقات کنونی در زمینه روانشناسی شناختی کمک شایانی به نحوهی درمان بیماریهای روانی، آسیبها و ضربههای مغزی و بیماریهای فرسایندهی مغزی کردهاست. به لطف روانشناسی شناختی میتوانیم راههایی برای سنجش تواناییهای فکری انسان، تهیه، و استراتژیهای جدیدی برای مبارزه با مشکلات حافظه، و رمزگشایی از عملکرد مغز انسان ایجاد کنیم که همهی اینها درنهایت بر نحوهی درمان اختلالات شناختی تأثیرگذار خواهد بود.
روانشناسی شناختی حوزهای بهسرعت در حال رشد است و به ما کمک میکند تا تأثیرات فرایندهای ذهنی بر سلامتی و زندگی روزمره را درک کنیم. روانشناسی شناختی به ما کمک کرده تا فهم عمیقتر و غنیتری از بسیاری از رویدادهای ذهنیِ مؤثر بر زندگیمان به دست آوریم: از فهم چگونگی تغییر فرایندهای شناختی در یک کودک گرفته، تا درک اینکه چگونه مغز ورودیهای حسی را به ادراکات تبدیل میکند.
رویکرد شناختی در حیطهی عمل
روان شناسی شناختی علاوه بر کمک به درک ما از نحوهی عملکرد ذهن انسان، بر رویکردهای مرتبط با سلامت روان نیز تأثیر داشته است. قبل از دهه ۱۹۷۰، بسیاری از درمانهای سلامت روان بیشتر بر رویکردهای روانکاوانه (Psychoanalytic)، رفتارگرایانه (Behavioral) و انسانگرایانه (Humanistic) متمرکز بودند.
«انقلاب شناختی» اهمیت بیشتری برای «درک نحوه پردازش اطلاعات توسط افراد» قائل بود و بر اینکه چگونه الگوهای تفکر ممکن است منجر به رنج روانی شود، تأکید میکرد. بنابر تحقیقات در این زمینه، رویکردهای جدیدی برای درمان ایجاد شد تا به درمان افسردگی، اضطراب، فوبیا و سایر اختلالات روانی کمک کند.
رفتاردرمانیِ شناختی (Cognitive Behavioral Therapy) و رفتاردرمانیِ عقلانی- هیجانی (Rational Emotive Behavior Therapy) دو شیوهای هستند که در آنها مراجع و درمانگر بر ادراکات یا افکاری که منجر به رنج روانی میشود، تمرکز میکنند.
رفتاردرمانیِ شناختی چیست؟
رفتاردرمانیِ شناختی رویکردی است که به مراجع کمک میکند باورهای غیرمنطقی و سایر آشفتگیهای ادراکی را که با واقعیت در تضاد هستند شناسایی کند و سپس به او کمک میکند تا چنین افکاری را با باورهای واقعیتر و سالمتر جایگزین کند.
متخصصان روانشناسی شناختی اغلب از عنوانی غیر از روانشناسِ شناختی استفاده میکنند، مانند روانپزشک، روانشناس بالینی، یا روانشناس مشاورهای؛ اما بسیاری از استراتژیهایی که استفاده میکنند، ریشه در اصول شناختی دارد.
دلایل مراجعه به روانشناس شناختی
- بیماری آلزایمر، زوال عقل یا از دست دادن حافظه؛
- درمان ضربه مغزی؛
- درمان شناختی برای یک بیماری روانی؛
- راهحل برای ضعف در یادگیری؛
- مشکلات ادراکی یا حسی؛
- درمان اختلال گفتاری یا زبانی.
مداخلهی روانشناسان شناختی برای کمک به افرادی که مشکلات مربوط به فرایندهای ذهنی را تجربه کردهاند، مهم است. در حالی که ما غالبا تواناییهایی مانند توجه و حل مسئله را (شاید چون در تاروپود زندگی روزمرهی ما تنیده شدهاند) بیاهمیت میشماریم، اختلالات شناختی میتواند جنبههای مختلف زندگی برخی دیگر از افراد را مختل کند.
مشکلات مربوط به «توجه» میتواند تمرکز در محل کار یا مدرسه را سخت کند. حتی مشکلات نسبتاً جزئیِ مربوط به «حافظه» میتواند مقتضیات زندگی روزمره را به چالش بکشد. به علاوه «تفکر منفی» نیز میتواند در سلامتی و شادی ما اختلال ایجاد کند.
همهی ما هر از گاهی افکار منفی را تجربه میکنیم، اما برخی افراد ممکن است غرق در الگوهای تفکر بدبینانه شوند و این، روی عملکرد آنها تأثیر منفی بگذارد. این نشخوارها میتواند منجر به افزایش سطح استرس، بدبینی، خودخوری و درماندگی آموختهشده شود. افراد با کمک متخصصان روانشناسی شناختی میتوانند راههایی برای مقابله و غلبه بر چنین مشکلاتی پیدا کنند. درمانهایی که ریشه در تحقیقات شناختی دارند به افراد در تغییر الگوهای تفکر منفی، و جایگزینی این افکار با افکار مثبت و واقعیتر کمک میکند.
سخن آخر
روانشناسی شناختی نقش مهمی در درک فرایندهای مربوط به حافظه، توجه و یادگیری دارد؛ همچنین روانشناسی شناختی میتواند اطلاعاتی در مورد وضعیت ادراکی افراد ارائه دهد که ممکن است بر عملکرد آنها تأثیرگذار باشد.
در این مطلب به تعریف روانشناسی شناختی و مباحث، تاریخچه و تحقیقات انجام شده در این حوزه پرداختیم و همچنین رفتار درمانی شناختی را بررسی کردیم. اگر سؤالی دربارهی حوزهی روان شناسی شناختی دارید با ما در میان بگذارید.
منبع: verywellmind.com
دیدگاه