چرا و چگونه در محیط کار دروغ می گوییم؟
درباره نویسنده: توماس چامورو- پرموزیک (Tomas Chamorro-Premuzic) استاد روانشناسی کسب و کار در دانشگاه لندن و دانشگاه کلمبیا و مدیر اجرایی ارشد سیستم های ارزیابی هوگان (Hogan) از دید روانشناختی به مساله دروغ و دلایل دروغ گفتن در کار پرداخته است. جنبه های مهم این اخلاق غیر حرفه ای در مقاله آقای پرموزیک به دقت مورد بررسی قرار گرفته و به راهکارهای برخورد با آن اشاره شده است.
با این که هر جامعه ای دروغ گفتن را محکوم می کند، اما همچنان دروغ گویی یکی از ویژگی های روزانه زندگی ماست. تحقیقات نشان می دهد که آمریکایی ها به طور متوسط تقریبا دو بار در روز دروغ می گویند، اما این میزان بین افراد نوسان می کند. در حقیقت، توزیع دروغ گویی از قانون 80-20 یا اصل پارتو (Pareto’s Principle) تبعیت می کند به این معنی که 20 درصد افراد 80 درصد دروغ می گویند و 80 درصد افراد نیز به اندازه 20 درصد دروغ می گویند.(در همین زمینه مطالعه مقاله ترک عادات بد در محیط کار پیشنهاد می شود)
در نتیجه با همکاری که به دروغ گفتن او مشکوک شده اید، چه برخوردی می کنید؟ این برخورد بستگی به نوع دروغ خواهد داشت. افرادی که اغلب دروغ می گویند، دو ویژگی برجسته دارند. اول، به لحاظ روحی خیلی ضعیف هستند، در نتیجه دروغ را امری غیر اخلاقی نمی بینند. دوم؛ بیشتر افراد وقتی تحت فشار قرار می گیرند، دروغ می گویند (اضطراب، ترس یا نگرانی)، کسانی که اکثرا دروغ می گویند حتی وقتی در شرایط مناسبی قرار دارند و کارها در کنترل آنهاست، این رفتار را از خود نشان می دهند. چون از انجام آن لذت می برند. به همین خاطر، مطالعات نشان می دهد که کسانی که عمدتا دروغ می گویند به احتمال زیاد به آن اعتراف می کنند. اما اگر مشکلی با این مساله ندارند، پس چرا آن را مخفی می کنند؟
اگر شما با فردی که بسیار دروغ می گوید برخورد دارید، احتمالا او از مهارت های اجتماعی قوی و هوش خوبی برخوردار است. برای نمونه، شواهد عصب شناسی نشان می دهد که دروغ گفتن نیازمند این است که حافظه ظرفیت بیشتری داشته باشد، که این مسئله با ضریب هوشی ارتباط زیادی دارد. به گفته سویفت (Swift)، «کسی که دروغ می گوید نسبت به این که متحمل چه اشتباه بزرگی می شود، حساسیت ندارد، چرا که برای مخفی نگه داشتن یک دروغ باید 12 تای دیگر بگوید.». همچنین دروغ گویی موثر نیازمند قوه تصور و خیال است، به ویژه زمانی که فرد می خواهد برای کتمان حقیقت بهانه بیاورد. مطالعات نشان می دهد که افراد خلاق و متفکر ممکن است درجه عدم صداقت گویی بیشتری داشته باشند. با توجه به تحقیقات فرانسسکا ژینو و دن آریلی (Francesca Gino & Dan Ariely) «هر ویژگی خلاق و ذهن پویا توانایی افراد را برای توجیه رفتار خود افزایش می دهد، در نتیجه این ویژگی ممکن است به رفتار غیر اخلاقی و غیر اصولی نیز منجر شود.»
علاوه براین، کسانی که به طور موثر دروغ می گویند هوش احساسی بالایی دارند که به آنها این امکان را می دهد تا وقتی زبان بدن ما با گفته های ما تناسب نداشت- نشانه های احساسی را در ارتباطات دست کاری کنند، بر واکنش های مخاطب خود نظارت داشته و از ضعف غیر کلامی نیز اجتناب نمایند.
نکته اصلی در صحبت های کسانی که عمدتا دروغ می گویند این است که نمی توان مشخص کرد آنها راست می گویند یا خیر اما می توانیم حدس بزنیم که احتمالا چه کاری انجام می دهند. (به عنوان مثال ممکن است من بگویم از کار کردن با شما لذت می برم، اما این گفته من می تواند دروغ باشد. در هر صورت، مادامی که من هنگام کار وانمود کنم که کار کردن با شما را دوست دارم، چه کسی واقعا مواظب احساس من نسبت به شما است؟ اما وقتی دروغ ها بر اساس حقایق عینی باشد- مانند من از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شدم و یا من این پروژه را تا دوشنبه تمام می کنم، بیشتر به خود افراد ضربه می زند، زیرا زمانی که (این دروغ ها) مشخص شوند، به اعتبار شخصی افراد آسیب می زند. بنابر این در حالی که این کار باعث برانگیخته شدن حس مسئولیت ما برای تنبیه فرد دروغ گو می شود، اما افشاء دروغ او نیز به همان اندازه می تواند تاثیر گذار باشد.
کسانی که به صورت نظام مند و سیستماتیک دروغ می گویند، درست به اندازه افرادی که همیشه تاخیر دارند، مساله ساز می شوند. آنچه که در قبال این افراد باید انجام دهید این است که الگوهای رفتاری این افراد را مشخص کنید و برای آنها برنامه داشته باشید. وقتی می خواهید تا از دروغ گویی دست بردارند، کافی است به آنها نشان دهید که به اندازه ای که فکر می کنند ساده لوح نیستید و گول انحراف های آن ها را نمی خورید.
کسی که زیاد دروغ می گوید، آرایش روانشاختی متفاوتی دارد. بیشتر آنها به دلیل عدم احساس امنیت دروغ می گویند. انگیزه این دروغ گفتن ها بیشتر به دلیل ترس است، و معمولا حفاظت روانشناختی موقتی را در « من دروغ گو» ایجاد می کند. در یک مثال سطحی، وقتی از شما پرسیده می شود که آیا این فرد مهم را می شناسید یا کتاب معروف را خوانده اید، ممکن است شما به صورت غریزی جواب بله برای اجتناب از عدم پذیرش داشته باشید. اما این کار باعث افزایش عدم اطمینان به شما می شود و اگر دست شما رو شود، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟ - در نتیجه این کار باعث افزایش احتمال استمرار دروغ گویی می شود.
برخی از دروغ های ناشی از احساس عدم امنیت، مانند اغراق در موفقیت پروژه یا ادعای دروغ نسبت به تکمیل آن, با انگیزه حفظ شان و جایگاه گفته می شوند. دروغ هایی که برای افزایش جایگاه گفته می شوند، اغلب احساس دین در ما نسبت به دیگران ایجاد می کنند، برای مثال وعده های توخالی (پیشنهاد کمکی که نمی توانید از عهده آن برآیید) یا اظهار نظر در مورد شخصی، درحالی که نسبت به او شناختی نداریم (برای مثال برای اینکه دوستی را با خود همراه سازید، پشت سر دوست دیگرتان غیبت کنید ).
بهترین روش برخورد با کسانی که با احساس عدم امنیت دروغ می گویند، این است که به آن ها این حس را القا کنیم که پذیرفته شده هستند. زیرا این افراد بیشتر ویژگی خود- انتقادی (self-critical) را دارند، در نتیجه برای اینکه کامل بودن را احساس کنند، باید حس تحسین شدن را در باور آنها ایجاد کنیم. یعنی به جای این که حس کنند باید فرد دیگری باشند تا برای ما ارزشمند دیده شوند، نشان دهیم برای خود واقعی آنها ارزش قائلیم.
وقتی که با فردی که از روی حس عدم اطمینان دروغ می گوید روبرو می شوید، جوانب احتیاطی مهمی را باید رعایت کنید. اول، به خاطر داشته باشید که بسیاری از ما این گونه برداشت می کنیم که دروغ گویی تلاشی آگاهانه به منظور عدم نمایش واقعیت است.
به گفته نیچه (Nietzsche) «متداول ترین دروغی که گفته می شود، دروغ فرد به خودش است، زیرا دروغ به دیگران یک استثنا است».
هر دو گروه دروغ گویان از روی حس عدم امنیت و .... خودشان را فریب می دهند. همچنین، این گفته که فریب دادن خود موجب افزایش توانایی ما در فریب دادن دیگران می شود، منطقی به نظر می رسد. زیرا متقاعد کردن دیگران نسبت به چیزی که خودمان نیز نمی توانیم نسبت به آن مجاب شویم کار دشواری به نظر می رسد. اگر بخواهیم جمله جورج اورول را بازنویسی کنیم باید بگوییم «اگر بخواهید رازی را حفظ کنید، باید سعی کنید که بیشتر آن را از خودتان مخفی نگه دارید.».
اگر فردی توانایی دستکاری واقعیت را به نفع خودش دارد، به صورت حرفه ای دروغ نمی گوید، بلکه در دیدن حقیقت ناتوان بوده و یا تمایلی به دیدن آن ندارد.
تصمیم کلیدی در این شرایط، این است که ما به این فرد کمک کنیم تا چیزها را به روش های مختلف ببینید. واقعیت از جنبه روانشناختی وقتی که به حس منیت (من برتر) فرد خدشه وارد می کند، می تواند بار منفی در فرد ایجاد نماید.. دیدروت (Diderot) می گوید ما دروغ هایی را که حس خوبی را در ما ایجاد می کنند حریصانه می بلعیم، اما تلخی واقعیت را کم کم مزه می کنیم. قبل از این که همکار خود را به دروغ گویی متهم کنید، از خودتان بپرسید که آیا او واقعا قصد فریب شما را داشت و یا صرفا در اعتراف اشتباهی صراحت نداشته است.
دومین احتیاط بزرگ این است که برخی از دروغ ها غیر اخلاقی محسوب نمی شوند. در واقع، برخی از آنها اجتماعی هستند. به عنوان مثال این غذا خوشمزه است و یا این که شما بسیار زیبا به نظر می رسید از این دست دروغ ها هستند. البته دروغ ها می توانند حتی اخلاقی هم باشند مانند وقتی که نازی ها درهای خانه افراد را زدند و از آنها نسبت به مخفی شدن یهودیان در پشت بام پرسیدند. به همین خاطر شاید افراد به فرزند خود می آموزند که دروغ مصلحتی را از سایر انواع آن تشخیص دهند و درجه سالمی از ناصداقتی را در خود ایجاد کنند.
در واقع، روابط بین شخصی موفق اغلب ممکن است نیازمند توانایی مخفی نگه داشتن احساس درونی باشد. صداقت تمام شاید شکلی از خودخواهی باشد. کنترل خود مانند اهرمی اخلاقی است که نه تنها عدم صداقت را نشان نمی دهد، بلکه وقتی هدف رفتار اجتماعی و یا انسان دوستانه باشد، حتی صداقت را نشان دهد.
خیلی راحت است که وقتی کسی دروغ می گوید او را ناراحت کنیم، اما سطح و انگیزه های متفاوتی برای دروغ گویی وجود دارد. همچنین واکنش های مختلفی هم برای عکس العمل به دروغ گویی وجود دارد. ممکن است وقتی که کسی شما را فریب داده، حس کنید که به شما توهین کرده، اما واکنش و برخورد احساسی می تواند نتیجه عکسی داشته باشد. بهترین برخورد این است که مودبانه به فرد دروغ گو نشان دهید که از دروغ او فریب نخورده اید. یا حتی وانمود کنید که فریب خورده اید، به این معنی که خودشان را فریب داده اند!
منبع:HarvardBusinessReview
دیدگاه