چرا آموزش در ایران بازدهی کمی دارد؟
در همین ابتدا بهتر است دو واژه آموزش و یادگیری را از هم تفکیک کنیم. بسیاری مواقع بدون آنکه در فضای آموزش قرار بگیریم چیزی را یاد میگیریم و خیلی مواقع در دروههای آموزشی گوناگون چیزی یاد نمی گیریم. اما هدف از هر روند آموزشی در نهایت یادگیری است. اولین پرسش در همینجا ایجاد میشود. چه موقع میتوانیم بگوییم کسی چیزی را یاد گرفته است؟ پاسخ مناسب به این پرسش، این است که هنگامی چیزی را یاد گرفتهایم که در همان راستا تغییراتی در رفتار ما رخ دهد. پس میتوان گفت تغییر رفتار، میزان و معیاری مناسب برای سنجش آموزش و یادگیری است. اما واژه «رفتار» در ذهن ما بسیار کلی است و بسیاری از ما نمیتوانیم به صورت شفاف این واژه را توضیح دهیم. برای مشخصتر شدن موضوع بهتر است رفتار را به حوزههای ملموستری تقسیم کنیم. به زبانی ساده، رفتار را میتوان به سه حوزه: دانشی (شناختی)، مهارتی (روانی-حرکتی) و نگرشی تقسیم بندی کرد.
حوزه دانش (شناخت):
حوزه دانش به قسمت آگاهی و شناخت در رفتار ما باز میگردد. به عنوان مثال، فرض کنید که با صدای بلند در یک کتابخانه صحبت کنید و مطلع نباشید که در کتابخانه نباید با صدای بلند صحبت کرد. شما رفتار اشتباهی داشتهاید و دلیل آن عدم آگاهی شما بوده است. بنابراین یکی از اجزای اصلی یادگیری یا همان تغییر رفتار حوزه دانش یا شناخت است. لازمه تغییر رفتار این است که بدانیم باید بین دو خط رانندگی کنیم، بدانیم که درباره دیگران نباید از پیش قضاوت کنیم، بدانیم که موتور ماشین چگونه کار میکند، بدانیم که به عنوان پرستار چگونه باید به بیمار آرامش دهیم و بسیاری از مثالهای دیگر. اما نکته در اینجاست که ما و دیگران در بسیاری از موارد میدانیم که یک کار را مثلاً -بازی کردن با کودک- را چگونه باید انجام دهیم اما انجام نمی دهیم. دلیل چیست؟ چرا مردم با وجود اینکه میدانند نباید آشغال خود را در خیابان بیاندازند، این کار را انجام میدهند؟ چرا با وجود اینکه علامت ورود ممنوع را میشناسیم اما باز وارد خیابان ورود ممنوع میشویم؟ چرا یک مدیر با اینکه میداند باید احترام زیردست خود را حفظ کند، این کار را انجام نمیدهد؟ دلیل این مشکلات در حوزه دیگری است که در ادامه متن به آن اشاره میکنیم
.
حوزه مهارت (روانی-حرکتی)
این حوزه مربوط به تسلط و توانایی ما در رفتار و انجام یک عمل تخصصی خاص است. فرض کنید شما بدانید که نباید در کتابخانه بلند صحبت کنید اما توانایی آرام صحبت کردن و تسلط بر حجم صدایتان را نداشته باشید. شما از این که در کتابخانه باید آرام صحبت کنید آگاهید، اما توانایی اجرای آن را ندارید. مثال دیگر اینکه شما میدانید که باید کارهایتان را بموقع انجام دهید اما مهارت مدیریت زمان ندارید. در این زمینه سیستم آموزشی ما با مشکل مواجه است و با بسیاری از مباحث که نیاز به آموزش مهارتی دارد با همان روند آموزش دانش محور برخورد میکند. بسیاری از کارگاهها و دورههایی که با عنوانهای مهارتی برگزار میگردند، روندی دانش محور دارند نه مهارت محور. اما با این حال در زمینههای مختلف افراد با مهارت بالا و تسلط روانی و حرکتی مناسب وجود دارند و جامعه ما از این حیث دچار کمبود آنچنانی نیست. درست است که در این حوزه از مشکلات بسیار فراوانتری از حوزه دانش و شناختی برخورداریم، اما خوشبختانه همچنان افراد با مهارت به اندازهای در جامعه ما یافت میشوند که کمبود مهارت به جامعه لطمهای فراوان وارد نکند. حتی بسیاری از افراد ماهر و مسلط در حوزه روانی- حرکتی از شناخت و دانش بالایی برخوردارند، اما باز هم در عمل بازدهی پایین است و دلیل را باید در جای دیگری جستوجو کرد.
حوزه نگرش
این حوزه مربوط به تمایل و دیدگاه در رفتار ماست. شما میدانید که باید در کتابخانه آرام صحبت کنید، توانایی آرام صحبت کردن را هم دارید اما به هر دلیلی حاضر نیستید آرام صحبت کنید و بلند صحبت میکنید. پزشک میداند که باید شرایط و وضعیت بیماری را برای بیمار خود توضیح دهد و در توضیح دادن بیماری و شرایط آن مهارت دارد اما این کار را انجام نمی دهد! مدیر میداند که باید کارکنان خود را تشویق کند و در کلاسهای آموزشی نحوه قدردانی و تشکر از کارکنان را آموخته است اما این کار را انجام نمیدهد! عمده مشکل سیستم آموزش در کشور ما در این زمینه است و یادگیری ما در این زمینه در سطح بسیار پایینی است. جوانان ما از سنین نوجوانی رانندگی را یاد می گیرند. بخش عمدهای از آنها شناخت و دانش مناسبی نسبت به شیوه عملکرد سیستم وسایل نقلیه و اجزای آن دارند، همچنین از تسلط کافی برای کنترل این وسایل و رانندگی برخوردارند؛ اما به دلیل رفتار نامناسب در حین رانندگی، میزان تصادفات بالایی را در کشور شاهد هستیم. مسئله، بیاخلاقی و یا فرهنگ پایین نیست، مسئله اینجاست که در سیر آموزش، حوزه نگرش کاملا نادیده گرفته میشود. دانش کافی و مهارت مناسب وجود دارد؛ اما نگرش مطلوبی دیده نمیشود. در سیستم آموزش کشور ما کاملاً مشخص است که این حوزه کاملاً ناشناخته مانده است. در کشور ما آموزش و یادگیری، ارائه و کسب اصول علمی و مهارت تعریف شده است؛ در صورتی که این دو حوزه بدون داشتن نگرش مناسب در عمل به هیچ وجه نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. از همین رو مشاهده میکنیم که هرچه در کشور و جامعه، مباحث علمی دقیقتر و نوینتری ارائه میگردد، هرچقدر که افراد با مهارتهای فراوان پرورش مییابند، بازهم در نهایت در عمل بازدهی و بازخورد مطلوبی دیده نمیشود.
برای اینکه درباره یادگیری و تغییر رتفار بیشتر بدانید و بدانید که نگرش چیست و چه ویژگیهایی دارد و چگونه می توان نگرش افراد را تغییر داد، پیشنهاد میکنیم وب یاد «نگرش قطعه گمشده پازل یادگیری در ایران» را ببینید و یاد بگیرید.
دیدگاه