هوش معنوی چیست؟ ۱۲ اصل هوش معنوی و روشهای تقویت آن
اگر میخواهید بدانید هوش معنوی یا SQ چیست و روش تقویت هوش معنوی را یاد بگیرید، تا انتهای این مطلب همراه ما باشید. چه چیزی تعاملی ارزشمند را به ارمغان میآورد؟ یک دیدگاه این است که تعامل فقط بهاندازهی افرادی که در آن دخیل هستند، ارزشمند است؛ دیدگاهی دیگر این است که تعامل فقط بهاندازهی چشمانداز هدایتکنندهی آن ارزشمند است. من معتقدم که اولویت با چشمانداز مشترک است. چشمانداز چیزی است که به آن دست پیدا میکنید، آرزویش را دارید و جزئی جداییناپذیر از سازمانتان، نیروی محرکه و انرژی درونی آن است. در دنیای امروز، آنچه بیش از همه کم داریم، چشمانداز است.
در ادامهی توضیح اینکه هوش معنوی یا Social Quotient چیست و چه مفهومی دارد باید گفت یکی از دلایلی که بسیاری از تعاملات ما چشمانداز ندارند، این است که فقط بر مبنای یک نوع سرمایه، یعنی سرمایهی مادی هستند. حقیقت این است که چنانچه هریک از سازمانهایی که میخواهیم واردشان شویم، بخواهند در کوتاهمدت موفق شوند، به انواع مختلفی از سرمایههای مالی نیازمندند. اما تعاملات برای اینکه در بلندمدت ثبات داشتهباشند، مستلزم ۲ نوع دیگر سرمایه، یعنی اجتماعی و معنوی، هستند. این سرمایهها به کیک عروسی شبیهاند. لایهی بالایی سرمایهی مادی، لایهی میانی سرمایهی اجتماعی و لایهی پایینی سرمایهی معنوی است که وظیفهی پشتیبانی هر ۳ را دارد (به ۳ نوع سرمایه (Three Forms of Capital) مراجعه کنید). در ادامه بیشتر به این ۳ سرمایه و همچنین هوش معنوی و تاثیر آن بر زندگی و محیط کار میپردازیم.
طبق سخن فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama)، اقتصاددان سیاسی که کتاب اعتماد: فضایل اخلاقی و خلق سعادت (Trust: The Social Virtues and the Creation of Prosperity) (مطبوعات آزاد، ۱۹۹۵) را نوشتهاست، سرمایهی اجتماعی را میتوان به کمک مواردی مانند میزان اعتماد در جامعه، همدلی مردم نسبت به یکدیگر و تعهد به سلامت اجتماع اندازهگیری کرد. او همچنین اشاره میکند که سلامت اجتماع را میتوان با معیارهایی مانند میزان جرموجنایت، طلاق، سواد و دعاوی قضایی سنجید.
۳ نوع سرمایه
- سرمایهی مادی
- سرمایهی اجتماعی
- سرمایهی معنوی
بسیاری از تعاملات فقط بر پایهی سرمایهی مادی هستند، اما مردم برای موفقیت در تعاملات باید به ۲ نوع دیگر سرمایه، یعنی اجتماعی و معنوی، نیز توجه کنند.
مدل جدید هوش
برای توضیح دقیقتر اینکه هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد، ابتدا باید گفت سرمایهی معنوی حتی به شکلی اساسیتر از سرمایهی اجتماعی نمایانگر چراییِ وجود افراد یا سازمانها، اعتقادات، آرزوها و مسئولیتهایشان است. طبق این تعریف، مدل ارائهشده مدلی جدید است که ما را به تغییر اساسی طرز فکرمان دربارهی مبانی فلسفی و آداب کسبوکار یا هر سازمانی در این زمینه ملزم میکند. منظور من در اینجا آداب مذهبی یا معنوی نیست، بلکه هوش معنوی یا همان قدرتی است که افراد یا سازمانها میتوانند بر اساس عمیقترین مفاهیم، ارزشها و اهدافشان به نمایش بگذارند.
ما هر ۳ نوع سرمایه را با استفاده از هوشمان میسازیم. فقط دربارهی ضریب هوشی IQ صحبت نمیکنم، بلکه به هوش مشترک بین قلب، ذهن و روح نیز اشاره میکنم. قبلا به شکلی کامل دربارهی انواع هوش که با ۳ نوع سرمایه مرتبطاند، نوشتهام (به ۳ نوع هوش (Three Types of Intelligence) مراجعه کنید). در ادامه قصد داریم بیشتر به هوش معنوی بپردازیم.
۳ نوع هوش | ||
سرمایه | هوش | عملکرد |
سرمایهی مادی | IQ (هوش عقلانی) | چه میاندیشم؟ |
سرمایهی اجتماعی | EQ (هوش هیجانی) | چه احساس میکنم؟ |
سرمایهی معنوی | SQ (هوش معنوی) | چه هستم؟ |
برای اینکه بدانید هوش معنوی یا SQ چیست و چه اصولی دارد، ابتدا باید با هوش عقلانی آشنا شوید. IQ، یا همان ضریب هوشی، اوایل قرن بیستم کشف شد و با استفاده از مقیاس هوش استنفورد بینه (Stanford-Binet Intelligence Scales) آزمایش میشود. ضریب هوشی به هوش استدلالی، منطقی و مبتنی بر قاعدهی حل مسئله ما اشاره دارد. در واقع، دلیل باهوش بودن یا نبودن ما و همچنین یک سبک تفکر است. همهی ما تا حدودی از IQ استفاده میکنیم، وگرنه عملکردی نخواهیم داشت.
پیش از اینکه توضیح دهیم روش تقویت هوش معنوی یا SQ چیست و چه اصولی دارد، قصد داریم به مفهوم هوش هیجانی بپردازیم. EQ به هوش هیجانی اشاره دارد. دنیل گلمن (Daniel Goleman) در اواسط دهه ۱۹۸۰ و در کتاب خود با عنوان هوش هیجانی: چرا میتواند بیش از IQ مهم باشد؟ (Emotional Intelligence: Why It Can Matter More Than IQ)، آن هوشی را که قلب یا احساسات ما دارند، بهوضوح بیان میکند. EQ خود را در اعتماد، همدلی، خودآگاهی و خودکنترلیِ احساسی و توانایی عکسالعمل مناسب در مقابل احساسات دیگران نمایان میکند. این احساسی است در ارتباط با اینکه مردم از کجا و با چه شرایطی میآیند. برای مثال اگر به نظر میرسد شخصی صبحِ قبل از آمدن به دفتر کار با همسرش بگومگو داشتهاست، پس آن زمان برای درخواست افزایش حقوق یا ارائهی ایدهای جدید مناسب نیست.
و بالاخره در پاسخ پرسش هوش معنوی یا SQ چیست باید بگوییم هوش معنوی یا SQ، زیربنای IQ و EQ است. تقویت هوش معنوی موجب توانایی دستیابی به مفاهیم، ارزشها، اهداف پایدار و جنبههای ناخودآگاهِ والاتر و همچنین توانایی گنجاندن اینها در زندگیِ غنیتر و خلاقتر میشود. تفکر خارج از چارچوب، فروتنی و دسترسی به انرژیهایی که از چیزی فراتر از خویشتن، فراتر از فقط «من» و نگرانیهای روزمرهی من نشئت گرفتهاند، از نشانههای داشتن هوش معنوی بالا هستند.
پیش از توضیح اصول و ویژگیهای هوش معنوی یا SQ، موردی که باید بدانید این است همهی ما گاهی با آن خودِ والا (higher self) در تماسیم. محققان معتقدند که ۷۰٪ بزرگسالان در دنیا، صرفنظر از فرهنگ، تحصیلات یا پیشینه، دارای تجربیات اوج (peak experiences) بودهاند. تجربهی اوج زمانی است که شما در یک آن احساس میکنید که همهچیز زیباست، یک وحدت متعالی وجود دارد یا اینکه دنیا را عشق فراگرفتهاست. شما آنها را با تمام وجود احساس میکنید و بعد سریع از بین میروند. مردم اغلب از داشتن چنین تجربیاتی میترسند و درموردشان صحبت نمیکنند. اما حداقل ۷۰٪ جمعیت بزرگسال دنیا در تماس با انرژی و مفهومی هستند که از مراتب بالاتر یا عمیقتر، مراتبی وَرای وجود انسانی، میآیند.
۱۲ اصل هوش معنوی | |
خودآگاهی | دانستن اعتقاد و ارزش خویش و آنچه عمیقا به من انگیزه میبخشد |
خودانگیختگی | در زمان حال زندگی کردن و داشتن احساس مسئولیت نسبت به آن |
چشمانداز/ ارزشمحور بودن | عمل کردن بر اساس اصول و احساسات درونی و در نتیجه، زندگی کردن |
کلنگری | دیدن چارچوبها و روابطی وسیعتر، احساس تعلق داشتن |
همدردی | داشتن خصوصیت «هماحساس بودن» و همدردی |
ستایش تمایزها | ارزش نهادن به مردم به دلیل تفاوتهایشان، نه سرزنش کردنشان |
وابستگی نداشتن به زمینه | ایستادگی در مقابل جمعیت و داشتن عقاید مخصوص به خود |
فروتنی | تصور کردن خود به عنوان یک بازیگر در نمایشی عظیم، تصورِ داشتن جایگاه واقعی یک شخص در جهان |
تمایل به طرح سؤالات اساسی «چرا؟» | نیاز به دانستن همهچیز و سیرتاپیاز آنها |
توانایی چارچوببندی مجدد | فاصله گرفتن از یک موقعیت/ مشکل و دیدن آن از منظری وسیعتر |
استفادهی مثبت از شرایط دشوار | آموختن از اشتباهات، موانع و سختیها و بیرون آمدن از آنها |
احساس وظیفه | احساس فراخوانده شدن برای خدمت کردن، برای پس دادن چیزی |
۱۲ اصل هوش معنوی
حال که توضیح دادیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه تعریفی دارد، قصد داریم به ۱۲ اصل زیر که به تقویت هوش معنوی نیز کمک میکنند، بپردازیم. به نظر من تمام انسانها تا اندازهای با ظرفیت استفاده از هوش معنوی و هیجانی، عقلانی به دنیا میآیند. هریک از این ۳ هوش پشتوانهی بقای ماست. شاید بعضی از ما هوش معنوی ضعیفتری داشته باشیم، اما میتوانیم هوش معنوی خود را پرورش و توسعه دهیم. شما میتوانید با بهکارگیری ۱۲ اصل زیر به تقویت هوش معنوی خود کمک کنید (به ۱۲ اصل هوش معنوی (12 Principles of Spiritual Intelligence) مراجعه کنید).
پس از توضیح اینکه هوش معنوی یا SQ چیست و در ادامهی مرور اصول هوش معنوی یا SQ، نکتهای که باید به آن اشاره کنیم این است که من و یان مارشال (Ian Marshall) این اصول را از ویژگیهایی استنتاج میکنیم که سیستمهای انطباقی پیچیده را تعریف میکنند. سیستمهای انطباقی پیچیده در زیستشناسی سیستمهای زندهای هستند که نظم را از دلِ آشوب برقرار میکنند. این سیستمها بسیار ناپایدار و در مرز بین نظم و آشوب قرار دارند که همین موجب تحریکپذیریشان میشود. این سیستمها جامع و نوخواسته هستند و به تغییرات و جهشها عکسالعمل مبتکرانهای نشان میدهند. آنها در همکلامی سازنده و پیوستهای با محیط پیرامون هستند.
حال که میدانیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه تفاوتی با هوش عقلانی و هیجانی دارد، دیگر وقت آن رسیده است که با ۱۲ اصول هوش معنوی نیز آشنا شویم. هریک از ما یک سیستم انطباقی آگاهانهی پیچیده، چه ذهنی چه جسمانی، هستیم. هر تعامل ارزشمندی که خواهان ایجادش هستیم، مرزهای منعطفی دارد و در همکلامی پیوسته با خود و محیط اطرافش است. این را بدانید که در کنار توضیح ویژگیهای ۱۲ اصل هوش معنوی یا SQ، به نام بردن ویژگیهایی نیز میپردازم که فکر میکنم تعاملات ارزشمندی را با زیربنای چشمانداز، هدف، مفهوم و ارزشها تعریف خواهد کرد.
۱. خودآگاهی
اولین اصل خودآگاهی است که میتواند به تقویت هوش معنوی نیز کمک کند. این اصل با خودآگاهیِ احساسی گلمن متفاوت است که به این اشاره دارد که بدانیم در هر لحظه چه احساسی داریم. خودآگاهی معنوی به معنای درک کردن چیزی است که برایش اهمیت قائلم، برایش زندگی میکنم و برایش میمیرم؛ یعنی در حین احترام گذاشتن به دیگران، به معنای واقعی کلمه زندگی کنم. واقعی بودن در این مسیر اساس ارتباطی حقیقی با خویشتنِ عمیقترِ خود است که به ما اجازه میدهد آن را به دنیای بیرونیِ کنشها وارد کنیم.
۲. خودانگیختگی
خودانگیخته بودن صرفا به معنای انجام کاری از روی هویوهوس نیست، بلکه به رفتاری اشاره دارد که به وسیلهی خودانضباطی، تمرین و خودلگامی جنگجوی هنرهای رزمی به دست میآید. خودانگیخته بودن به معنای کنار زدن همهی تجربیات خود، مانند مشکلات دوران کودکی، تعصبات، پنداشتها، ارزشها و فرافکنیها و همچنین به معنای این است مسئول زمان حال باشیم. از آنجایی که واژهی spontaneity (خودانگیختگی) ریشهای همانند واژهی لاتین responsibility (مسئولیت پذیری) دارد، معنای پذیرش مسئولیت برای کارهای زمان کنونی را نیز میدهد. بهکارگیری این اصل در زندگی میتواند به تقویت هوش معنوی کمک کند.
۳. چشمانداز/ ارزشمحور بودن
حال که توضیح دادیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد ، در ادامه به ارزشمحور بودن که یکی از اصول هوش معنوی است میپردازیم. چشم انداز استعداد دیدن چیزی است که به ما الهام میبخشد و فراتر از چشم انداز شرکتها یا چشماندازی برای توسعهی آموزشوپرورش است. چشمانداز به دنبال پاسخ به سؤالاتی بزرگتر و سختتر است، مانند: «چرا انتظار داریم دنیا خواهان محصولات ما باشد؟» یا «کودکانمان را با چه هدفی آموزش میدهیم؟»
وقتی پسرم ۵ سال داشت، مرا با سؤالی متعجب کرد: «مامان، چرا من یه زندگی دارم؟» ماهها طول کشید تا به پاسخ مناسبی برسم. قطعا انتظار داشت بگویم «تا بتونی فردی ثروتمند یا دکتر بشی»؛ درعوض، به او گفتم که «تو یه زندگی داری، پس میتونی دنیا رو بهتر از زمانی که پیداش کردی ترک کنی. تو یه زندگی داری، پس میتونی تفاوتی ایجاد کنی.» نمیدانم در پنجسالگی چه چیزی از آن پاسخ دریافت کرد، اما اکنون دانشجوست و بهتازگی همان بحث را با هم داشتیم. «مامان، باید برم دانشگاه؟ چی بخونم؟ یه کم گیج شدم.» و دوباره به او گفتم: «ببین دلت چی میگه. به اون چیزی که مامان و بابا میخوان انجام بدی، فکر نکن. کاری که دوست داری رو انجام بده. ولی با هر کاری که میکنی، تغییری ایجاد کن.» این همان زندگیای است که با چشمانداز و ارزشها پیش میرود.
۴. کلنگری از اصول هوش معنوی
کلنگری در فیزیک کوآنتوم به سیستمهایی اشاره دارد که به اندازهای یکپارچه هستند که هر بخش به کمک سایر بخشها معنی پیدا میکند. همین طور که اینجا در این اتاق، که یک سیستم است، ایستادهام، لحن صدایم و کلماتی که اَدا میکنم تا حدودی از طریق صحبت کردن با شما شکل میگیرند و شما هم تا حدودی به من پاسخ میدهید. ما امروز صبح و موقعی که با هم هستیم، برحسب نظرات یکدیگر تعریف میشویم. آنچه میاندیشم و احساس میکنم و برایش ارزش قائل میشوم، بر کل دنیا تأثیر میگذارد. کلنگری مشارکت را در پی دارد، چراکه میدانید همهی شما نقشی در یک سیستم مشابه دارید، پس مسئولیت آن نقش را بر عهده میگیرید. کمبود کلنگری رقابت را در پی دارد که به تفرقه میانجامد. ما برای تعاملاتی مؤثرتر نیازمند مشارکت و حس وحدت هستیم.
وقتی کسی با من مخالفت میکند، به معنای واقعی کلمه باعث میشود که نورونهای جدیدی درون من رشد کنند.
۵. همدردی
همدردی که یکی از اصول SQ است به تقویت هوش معنوی نیز کمک میکند. در زبان لاتین compassion (همدردی) به معنای «هماحساس بودن» است. من احساسات شما را فقط درک یا قبول نمیکنم، بلکه آنها را حس میکنم. انجام این کار با شخصی که به شما آسیب رسانده، کار سختی است. آیا میتوانید درد و ناکامی پشت رفتار وی را درک کنید؟ مجبور نیستید اجازه دهید که با شما آنگونه رفتار کند و اغلب باید بجنگید. اما با همدردی بجنگید، با درک کردن و داشتن دانش دربارهی دشمنتان.
۶. ستایش تمایزها از اصول هوش معنوی
حال که توضیح دادیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد ، در ادامه به ستایش تمایزها که یکی از اصول هوش معنوی است میپردازیم. همدردی به شکلی قوی با اصل تمایز مرتبط است. سازمانهای بسیاری برنامههایی را برای نشان دادن توجه به تمایز پیشنهاد میدهند که شامل مواردی مانند قرار دادن زنی نمادین (token woman) در هیئتمدیره برای حفظ ظاهر، یا اطمینان از حضور درصد خاصی از گروههای قومی در نیروی کار هستند. اما منظور من چیزی دیگر است. ما اختلافاتمان را ستایش میکنیم، زیرا به ما میآموزند که چه چیزی مهم است.
سنم که بیشتر شد، جزئی از خانوادهی بزرگی بودم و هر جشن شکرگزاری و کریسمس را دور هم جمع میشدیم. ما ترکیبی از جمهوریخواهان و دموکراتها، کاتولیک و پروتستانها به همراه تعدادی یهودی بودیم. هرکس عقاید محکمی را برای بیان کردن داشت؛ سپس مادرم قانونی را برای این مراسم مشخص کرد مبنی بر اینکه میتوانستیم دربارهی هرچیزی، غیر از سیاست و مذهب، صحبت کنیم. اما در هر تعطیلاتی که مشتاقانه شروع به خوردن بوقلمون میکردیم، همهی این قوانین را میشکستند. با دادوفریاد افراد و صدا زدن نام یکدیگر جنجالی به پا میشد. عمه وِرا (Aunt Vera) همیشه میز غذا را با گریهوزاری ترک میکرد و مادرم نیز همیشه واهمه داشت. من از آن لذت بحث میبردم. مهدکودک من همین بود، مهدکودک مناظره و گفتوگو. به من آموخت که این حالت فقط در جایی وجود دارد که گروه پرانرژی است. اشتیاق خانواده و توانایی ما در یادگیری از همدیگر در تفاوتهای ما نهفته بود.
وقتی کسی با من مخالفت میکند، به معنای واقعی کلمه باعث میشود که نورونهای جدیدی درون من رشد کنند. مجبورم مغزم را دوباره سیمکشی کنم، فرضیاتم را به چالش بکشم و ارزشهایم را زیر سؤال ببرم. من میآموزم. وقتی یک گروه مشکلات تفرقهانگیز و دردناکی را تجربه میکند، برخی مردم از خود چنین میپرسند: آیا جرئت مقابله با تجربیات را داریم؟ آیا ما را از هم جدا نخواهند کرد؟ آیا نباید اختلافاتمان را کنار بگذاریم و ببینیم که بر سر چه چیزی توافق داریم؟ قطعا نه.
برای تقویت هوش معنوی خود باید بتوانید تفاوتها را ستایش کنید. حس درد را با بیرون کشیدن از درونتان از بین ببرید. این همان وقتی است که تعاملات ما مملو از اشتیاق و انرژی هستند. متوجه خواهید شد که اگر تعامل را در محیطی گفتوگومحور انجام دهید، به ظرفی تبدیل میشود که توانایی ذخیرهی تمام تمایزات و اجازهی ظهورشان را در قالب چیزی جدید دارد. گروه بی تمایز گروهی بی انرژی است. ستایش تمایز یعنی سپاسگزارم که مرا عمدا اذیت میکنید، چراکه باعث تفکر و رشد من میشوید.
۷. بیتعلقی به زمینه
بیتعلقی به زمینه که یکی دیگر از اصول هوش معنوی است، اصطلاحیست در روانشناسی به معنای «ایستادن در مقابل جمعیت»؛ به این معنا که حتی مایلم برای آنچه باور دارم، از دید اطرافیان محبوب نباشم؛ یعنی پس از اینکه با دقت گوش دادم که دیگران چه میگویند، مشتاقم بهتنهایی رو به جلو پیش بروم.
۸. فروتنی از اصول هوش معنوی
حال که توضیح دادیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد ، در ادامه به فروتنی که یکی از اصول هوش معنوی است میپردازیم. فروتنی جنبهی مهم دیگری از بیتلعقی به زمینه است، بدینگونه که میفهمم من بازیگری هستم در نمایشی بزرگتر و ممکن است اشتباه کنم؛ پس خودم را به شکلی قاطعانه زیر سؤال میبرم. آیا درمورد کاری که انجام میدهم درست فکر میکنم؟ آیا به تمام صحبتهای مخالف با آن کار گوش کردهام؟ آیا عمیقا درموردش فکر کردهام؟ فروتنی ما را حقیر نمیکند، بلکه به انسانی بزرگ تبدیل میکند و همچنین به تقویت هوش معنوی نیز کمک میکند. باعث افتخار است که صدایی در میان صداها باشیم.
۹. تمایل به طرح سؤالات اساسیِ «چرا»
«چرا» سؤالی ساختارشکن است و میتواند یکی از نشانههای هوش معنوی بالا در افراد باشد. مردم اغلب از سؤالاتی که پاسخ آسان ندارند میترسند. چرا به این روش انجامش میدهیم، نه به روشی دیگر؟ چرا من در این تعامل حضور دارم و هدف چیست؟ چرا کار دیگری انجام نمیدهیم؟ اینشتین (Einstein) میگوید «در دوران کودکیاش و در مدرسه همیشه مشکل داشتهاست، چراکه معلمان او را به دلیل طرح سؤالات احمقانه سرزنش میکردند». وی بعد از مشهور شدنش، به شوخی میگفت که «الآن که همه فکر میکنند او نابغه است، اجازه دارد تمام سؤالات احمقانهی موردعلاقهاش را مطرح کند». «پاسخها» بازی پایانپذیری هستند که در محدودیتها، قوانین و انتظارات بازی داده میشوند. «سؤالات» بازی بیپایانی هستند که با محدودیتها بازی میکنند؛ آنها محدودیتها را معنا میبخشند.
۱۰. توانایی چارچوببندی مجدد از اصول هوش معنوی
حال که میدانیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد ، در ادامه بهتر است با یکی دیگر از اصول SQ که به تقویت هوش معنوی نیز کمک میکند، آشنا شویم. چارچوببندی مجدد یعنی فاصله گرفتن از یک موقعیت برای مدتزمانی کوتاه و جستوجوی موقعیتی جدید. یکی از بزرگترین مشکلات دنیای امروز ما تفکر کوتاهمدت است. همان طور که شما اعضای جامعهی کسبوکار میدانید، بسیاری از شرکتها مراقب بازهی زمانی سهماههی مشخصی هستند که بازدههای سهماهه دریافت میشوند و ارزش سهامداران پرداخت میشود.
یکی از مدیرانی که نقلقولش را در کتابم آوردهام، میگوید: «ما از عهدهی فکر کردن درمورد نسلهای آینده برنمیآییم، چراکه باید دربارهی منافع و نیازهای کنونی مشتریانمان فکر کنیم.» طبق نظر او، تجارت مسئول نسلهای آینده نیست. حداقل در انگلستان، جایی که من زندگی میکنم، آموزشوپرورش نیز با تفکر کوتاهمدت از پا درآمد. مدارس با تمرکز بر امتحانات، در تلاشاند تا پیشرفت کودکان را در پایان سال بسنجند، نه اینکه ظرفیت نامحدود آنان را به عنوان انسان پرورش دهند.
رفتارهایی بر اساس انگیزهی زیاد | |
حال که توضیح دادیم روش تقویت هوش معنوی یا SQ چیست و چه اصولی دارد، در ادامه نیز رفتارهایی را بیان میکنیم که نشاندهندهی سطح بالایی از هوش معنوی هستند. وقتی این رفتارها روزانه تمرین شوند به تقویت هوش معنوی میکنند و میتوانند تحول فرهنگی ایجاد کنند و سازمان را به سویی ببرند که به طور کلی بر پایهی انگیزهی بالا عمل کند. (این شاخصها را عمدتا پیتر سائول (Peter Saul) ابداع کرد.) | |
خودآگاهی |
|
خودانگیختگی |
|
چشمانداز/ ارزشمحور بودن |
|
کلنگری |
|
همدردی |
|
ستایش تمایزها |
|
بیتعلقی به زمینه |
|
فروتنی |
|
تمایل به طرح سؤالات اساسی |
|
توانایی چارچوببندی مجدد |
|
استفادهی مثبت از شرایط دشوار |
|
احساس وظیفه |
|
۱۱. استفادهی مثبت از شرایط دشوار یکی دیگر از اصول هوش معنوی
حال که توضیح دادیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد ، در ادامه به این اصل از اصول هوش معنوی نیز میپردازیم. این اصل به این معناست که اشتباهات را از آنِ خود بدانیم، درکشان کنیم، بپذیریم و به انجامشان اعتراف کنیم. چند نفرمان در مسیر انجام کاری گیر کردیم، فقط به این دلیل که قدم اولی که برداشتیم اشتباه بود و نمیخواستیم با اعتراف به آن، اعتبارمان را از دست بدهیم؟ به جای داشتن شجاعت برای اعتراف به اشتباهاتمان، همان مسیر اشتباه را دنبال میکنیم و بیشتر و بیشتر در مرداب مشکلات فرو میرویم. آیا تا به حال به اشتباهتان به گونهای اعتراف کردهاید که به شما آسیب برساند؟ آیا احساس کردهاید که در حین اعتراف کردن انرژی از شما بیرون میرود و تخلیه میشوید؟ از اعتراف کردن نکات بسیاری را آموختم. شور و انرژی زیاد را میتوان با گفتن کلمات سادهای به وجود آورد، مانند «مرتکب اشتباه شدم. آنچه کردم نادرست بود، پس اکنون میخواهم مسیر جدیدی را در پیش گیرم.»
همچنین، بهرهمندی از شرایط سخت به ما میفهماند که رنج و سختی جزئی جداییناپذیر از زندگی هستند. ما با مشکلات آزاردهندهای روبهرو میشویم، اما همان مشکلات ما را قویتر، آگاهتر و شجاعتر میکنند و استفادهی مثبت از شرایط سخت و دشوار میتواند به تقویت هوش معنوی نیز کمک کند. اگر زندگی شرایط دشوار نداشت، ما چه اندازه خستهکننده میبودیم.
۱۲. احساس وظیفه از اصول هوش معنوی
حال که توضیح دادیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه مفهومی دارد، در ادامه به آخرین اصل هوش معنوی نیز میپردازیم. این اصل هوش و سرمایهی معنوی را خلاصه میکند. vocation (احساس وظیفه) برگرفته از کلمهی لاتین vocare و به معنای «فراخوانده شدن» است. در اصل به فراخواندن یک کشیش به سوی خدا اشاره دارد. امروزه، به علومی مانند پزشکی، تدریس و حقوق اشاره دارد. ایدئال من این است که کسبوکار به وظیفهای تبدیل شود که برای آن دسته از مردم که اهداف بزرگتری دارند و مشتاقاند به گونهای ثروتآفرینی کنند که نهتنها تولیدکنندگان، بلکه جامعه و دنیا از آن بهرهمند شوند، جذاب باشد.
تغییر رفتار انسانی
حال که دریافتیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه اصول و ویژگیهایی دارد، بهتر است به تغییر رفتار انسانی و تغییر سیستم بپردازیم. جان استرمن (John Sterman) در کتاب خود با عنوان پویایی کسبوکار: تفکر سیستمی و مدلسازی برای دنیای پیچیده (Business Dynamics: Systems Thinking and Modeling for a Complex World) (مک گراو هیل، ۲۰۰۰)، طرحی کلی را برای ایجاد سیستمی با کارایی مؤثر ارائه میدهد، اما خاطرنشان میکند که فقط در صورتی که افرادِ داخل سیستم آنطور که باید عمل کنند، سیستم آنطور که باید عمل خواهد کرد. همهی سیستمها همان نقص (رفتار انسانی) را دارند.
اگر قصد تغییر سیستم را داریم، باید رفتار انسانی را تغییر دهیم. اما رفتار انسانی بهراحتی قابلتغییر نیست. برای دستیابی به تغییری حقیقی باید انگیزههای پشت رفتارها را تغییر دهیم. امروزه، کسب و کار، سیاست، آموزشوپرورش و جامعه به صورت کلی ۴ انگیزهی منفی (ترس، طمع، خشم و خودپسندی) دارند. وقتی تحت کنترل این احساسات منفی هستیم، کمتر به خود و دیگران اعتماد میکنیم و فقط با تکیه بر بخش کوچکی از وجود خودمان عمل میکنیم. حال که میدانیم هوش معنوی یا SQ چیست و چه اصولی دارد، با به کار بستن این ۱۲ اصل و تقویت هوش معنوی خود میتوانیم انگیزههای منفی را به انگیزههایی مثبت تبدیل کنیم.
از همانندی یک دستگاه پینبال برای توضیح جاذبها (مفهومی در نظریه آشوب) استفاده میکنم. جاذبها نقاطی هستند که انرژی را جذب یا دفع میکنند. جاذبها در دستگاه پینبال حفرههای کوچکی هستند که گویهای فولادی در آنها میافتند. انگیزههای ما همان حفرهها، و رفتارهای ما همان گویهای فولادی هستند. اگر میخواهید گویها را در دستگاه پینبال حرکت دهید، فنر را عقب میکشید و گوی دیگری را به درون سیستم شلیک میکنید. این امر باعث پرش و جابهجا شدن همهچیز میشود.
پمپاژ هوش معنوی به درون سیستم انگیزشی ما نیز به همین شکل کار میکند. گویها را از محدودهی انگیزشیِ فعلیِ خود خارج میکند و به آنها اجازه میدهد که جابهجا شوند. بدین ترتیب با تقویت هوش معنوی و به کار بستن ۱۲ اصل هوش معنوی و دگرگونیِ معنوی در زندگی و مشارکتهایمان، خودپسندی به کاوش و جستوجو، خشم به مشارکت، طمع به خودکنترلی و ترس به تبحر تبدیل میشود و این ماجرا همچنان ادامه دارد. رفتارهایمان همراه با بالا بردن انگیزهمان تغییر میکنند. نتایجی که به دست میآوریم، با تقویت هوش معنوی و تغییر رفتارمان تغییر میکنند، هدف و مفهوم مشارکتمان نیز تغییر میکنند (به صفحهی پنجم رفتارهای بر اساس انگیزهی زیاد (Behaviors Based on Higher Motivations) مراجعه کنید).
ممکن است مردم ما را سرزنش کنند که سادهلوحانه امیدواریم بیندیشیم که میتوانیم جهان را به جای بهتری تبدیل کنیم. دوست دارم به شعری از مادر ترزا (Mother Teresa) فکر کنم که به دیوار یتیمخانهای که در کلکته تأسیس کرد، نصب کرد (منبع نامشخص):
«مردم اغلب بیخرد، بیمنطق و خودشیفتهاند؛ با این حال، آنها را ببخش! اگر مهربانی، مردم برای انگیزههای درونی خودخواهانه سرزنشت میکنند؛ با این حال، مهربان باش! اگر موفقی، دوستانی دروغین و دشمنانی راستین نصیبت خواهند شد؛ با این حال، موفق باش! اگر صادق و بیپردهای، مردم فریبت میدهند؛ با این حال، صادق و بیپرده باش! فردی آنچه را که طی سالیان ساختهای، یکشبه نابود میکند؛ با این حال، بساز! اگر شادی و صفا به دست آری، مردم حسودی میکنند؛ با این حال، شاد باش! مردم اغلب کار نیک امروزت را فردا فراموش میکنند؛ با این حال، کار نیک را انجام بده! بهترین داراییات را تقدیم دنیا کن، شاید کافی نباشد؛ با این حال، بهترین دستاوردت را تقدیم دنیا کن! میبینی، در نهایت همهچیز بین تو و خداست و هیچوقت بین تو و مردم نبودهاست!»
خدای شعر مادر ترزا خدای مسیحی است. خدای ما مقدسترین چیز برای هریک از ماست. فکر میکنم تعاملات ارزشمند میتوانند خصوصیت «من-تو» را به رابطههایمان ببخشند، رابطه با خودمان، یکدیگر، جامعه و جهان. واژهی collaboration برگرفته از کلمهی لاتین labore است. یک شعار راهِبانهی بسیار معروف از قرون وسطی است که میگوید: «بگذارید تعاملاتمان دعایمان باشند» (Labore est orare).
قدمهای بعدی
آنچه را که سازمان شما برای ایجاد ۳ سرمایهای که دانا زهار معرفی کردهاست (مادی، اجتماعی و معنوی) انجام میدهد، بررسی کنید. اگر سازمان یکی از این ۳ سرمایه را نداشتهباشد، چه تأثیری بر سازمان، افراد درون آن و ذینفعان خارجی میگذارد؟
به دنبال چیزی باشید که انگیزهی افراد درون سازمان شما را برانگیخته میکند. آیا آنها از روی ترس، طمع، خشم و خودپسندی کاری را انجام میدهند یا از روی تبحر، خودکنترلی، همکاری و کاوش؟ چرا اینطور است؟ این امر چه تأثیری بر نحوهی کارکردن افراد با همدیگر دارد؟
محدودهی زمانیای را در نظر بگیرید که سازمانتان تصمیمات و مفهوم موفقیتش را بر اساس آن استوار میکند. چگونه تفکر را طوری تغییر میدهید که جامعتر باشد؟ تأثیر بلندمدت «تصمیم گیری» را در نظر بگیرد. چه تأثیری بر آداب و اصول سازمان خواهد داشت؟
منبع: thesystemsthinker.com
دیدگاه