رکود تورمی به چه معناست و چه عواملی آن را ایجاد میکنند؟
چرخههای اقتصادی گاهی با دورههای بیکاری زیاد، رشد اقتصادی کُند همراه با تورم بالا یا افزایش قیمت مشخص میشوند. این وضعیت به «رکود تورمی» معروف است؛ اصطلاحی که برای اولین بار در زمان آشفتگی اقتصادی در دههی ۱۹۶۰ در انگلستان شناخته شد. در این مطلب توضیح میدهیم که رکود تورمی چیست، چه عواملی باعث ایجاد آن میشوند و چگونه بر اقتصاد کشور تأثیر میگذارد.
رکود تورمی به چه معناست؟
اصطلاح رکود تورمی برگرفته از کلمات «راکد» و «تورم»، و پدیدهای اقتصادی است که رکود و تورم را با هم ترکیب میکند. به عبارت دیگر، دورهای است که اغلب در آن با نرخ بیکاری بالا، افزایش قیمتها و رشد بسیار کُند اقتصاد مواجه خواهیم بود.
محصولات کاهش مییابند، میزان تولید ناخالص داخلی (GDP) کم میشود و مصرفکنندگان از هزینههای زیادی صرفنظر میکنند، در حالی که بیکاری نیز افزایش مییابد.
درک رکود تورمی بنا به دلایلی دشوار است. قیمتهای فزاینده و نرخ تورم بالا معمولا نشان میدهند که رشد سریع اقتصادی یک کشور ارزش پول و قدرت کلی خرید را کاهش میدهد. وقتی نرخ بیکاری بالاست و مردم پول کمتری دارند، قیمتها معمولا کاهش مییابند، زیرا تقاضا برای کالاها و خدمات نیز کم میشود؛ با این حال، هنگامی که رکود تورمی وجود دارد، میزان بیکاری زیاد است و قیمتها بالا هستند. این ترکیب همان چیزی است که رکود تورمی را به یک وضعیت اقتصادی غیرعادی تبدیل میکند.
یافتن راهحلی برای جلوگیری از رکود تورمی بسیار چالشبرانگیز است، زیرا راهبردهایی که میتوانند نرخ تورم را پایین نگه دارند و اقتصاد را تعدیل کنند (کاهش عرضهی پول و افزایش نرخ بهره) میتوانند میزان رشد بیکاری را افزایش دهند؛ همچنین، برنامههای ایجادشده برای تحریک رشد شغلی میتوانند نرخ تورم را بدتر کنند.
چه عواملی رکود تورمی را ایجاد میکنند؟
علل رکود تورمی تا حدودی به صورت یک راز حفظ شدهاند و شرح آنها میتواند میان اقتصاددانان متفاوت باشد.
درمورد علل رکود تورمی ۲ نظریهی مشهور وجود دارد:
۱. شوک عرضه
شوک عرضه یک وضعیت اقتصادی غیرمنتظره است که به طور ناگهانی میزان عرضهی کالایی را بهشدت افزایش یا کاهش میدهد و قیمتها را به طرز پیشبینینشدهای دگرگون میکند. شوکهای عرضه میتوانند مثبت باشند که در نتیجه عرضه را افزایش میدهند، یا میتوانند منفی باشند و عرضه را کاهش دهند؛ با این حال، اغلب منفی هستند.
شوک عرضهی منفی روند تولید را کُند میکند و قیمتها را افزایش میدهد. در حالی که شوک عرضهی مثبت به تولید اقتصادی رونق میبخشد و قیمتها را کاهش میدهد. شوک عرضه میتواند نتیجهی یک اتفاق غیرمنتظره باشد که تولید را محدود یا زنجیرهی تأمین را قطع میکند، مانند بلایای طبیعی و تحولات ژئوپلیتیکی (تروریسم یا اقدامات جنگی).
کالایی که غالبا تحتتأثیر شوک عرضهی منفی قرار میگیرد، نفت خام است، زیرا بیشترین میزان عرضهی جهانی آن از کشورهای ناپایدار در منطقهی خاورمیانه است. شاید بهترین مثال در این زمینه، بحران انرژی باشد که در دههی ۱۹۷۰ اقتصادهای سراسر جهان را تحتتأثیر قرار داد. در آن زمان ایالات متحده وابستگی زیادی به واردات خارجی نفت داشت. در خاورمیانه بین اعراب و اسرائیلیها درگیری بود و هنگامی که این امر به جنگ یوم کیپور (Yom Kippur) در سال ۱۹۷۳ منجر شد، ایالات متحده تصمیم گرفت به اسرائیل کمک کند.
برای مقابله به مثل، سازمان کشورهای صادرکنندهی نفت عرب (یک سازمان چنددولتی که سیاستهای انرژی را در بین کشورهای عربی تولیدکنندهی نفت هماهنگ میکند) تولید نفت خود را کاهش داد و آمریکا و متحدانش را تحریم کرد. قیمت نفت در سرتاسر جهان بهسرعت افزایش یافت و ایالات متحده تنها وظیفهی خود را برای تأمین سوخت کاهشیافته به عهده داشت.
بدون عرضهی کافی بنزین برای وسایل نقلیه، صنعت خودرو در ایالات متحده خسارات سنگینی را متحمل شد؛ همچنین، هزینههای حملونقل افزایش یافت و قیمتها در سراسر جهان افزایش یافت. رشد مشاغل نیز بهشدت کُند شد و اقتصاد حتی پس از لغو تحریم در سال ۱۹۷۴ در وضعیت هرجومرج باقی ماند.
۲. سیاست اقتصادی ضعیف
سیاستهای اقتصادی ضعیف نیز ممکن است باعث رکود شوند. بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که تنظیم شدید کار، کالاها و بازارها در یک شرایط اقتصادی تورمی علت احتمالی رکود تورمی است.
به عنوان مثال، در دوران رکود اقتصادی آمریکا در سال ۱۹۷۰، ریچارد نیکسون (Richard Nixon)، رئیسجمهور، ۱۰٪ تعرفهی واردات را وضع کرد و برای جلوگیری از افزایش قیمتها به مدت ۹۰ روز روند صعودی قیمتها و دستمزدها را مسدود کرد. وی ایالات متحده را نیز از «نظام استاندارد طلا» حذف کرد که در آن بیشتر کشورها میتوانند ارزش ارزها و اوراق بهادار خود را به دلار آمریکا یا قیمت طلا تثبیت کنند.
در حالی که این سیاستها به کاهش تورم ناشی از شوک ناگهانی اقتصادی و افزایش سریع قیمتها کمک میکنند، قیمتهای واردات را افزایش میدهند و رشد اقتصادی را کُند میکنند. رشد اقتصادی حتی بیشتر از قبل کُند شد، زیرا شرکتها نمیتوانستند قیمتها را افزایش دهند تا همچنان سودآوری داشتهباشند.
از آنجایی که آنها نیز نمیتوانستند دستمزدها را کاهش دهند، تنها راه کاهش هزینهها تعدیل نیرو بود. به عبارت دیگر، ۳ سیاست نیکسون برای کنترل تورم و تقویت رشد نتیجهی معکوس داشتند.
منبع: indeed.com
دیدگاه