چگونه ساختن یک شبکه ارتباطی قابل اعتماد به پیشرفت شغلی شما کمک می کند؟
خانم دوری کلارک (Dorie Clark) یکی از مشاوران شناخته شده در حوزه بازاریابی استراتژی و از سخنران های حرفه ای در شرکت هایی مانند مایکرو سافت محسوب می شود که مقالات او اغلب در مجله دانشکده کسب و کار هاروارد (HBR)، تایم (TIME)، آنترپرونر (Entrepreneur) و وبلاگ نشست جهانی اقتصاد منتشر می شود. خانم دوری استاد دانشکده کسب و کار دوک (Duke) بوده و یکی از متخصصان حوزه برند شناخته می شود که کتاب های مشهور او با نام بازآفرینی خود و استند اوت (Stand out) فروش های زیادی را کسب کرده اند. در این مقاله به یکی از موضوع های جالب او که در وب سایت مجله هاروارد منتشر شده می پردازیم که از زبان خود به موضوع نقش ارتباطات در یافتن شغل و مسیر حرفه ای اشاره کرده است.
بیشتر بدانید: شبکه سازی چیست؟
رسیدن به یکی از شغل های رده بالا در هر رشته ای چالش برانگیز است، اما این کار با حمایت شبکه ای از افراد هم رده و در یک سطح می تواند راحت تر شود. گروهی از همکاران ، که عمدتا مورد اعتماد نامیده می شوند، می توانند به شما بازخورد صادقانه ای ارائه دهند، به پالایش ایده ها و نیز به اشتراک گذاری دیدگاه های شما کمک کنند. این افراد می توانند برای رسیدن به موفقیت ترغیب تان کنند و وقتی که با مشکلات روبرو می شوید، حمایت کافی از شما داشته باشند. بسیاری از ما می توانیم ارتباط های حرفه ای و مفیدی را ایجاد کنیم. فقط کافی است که در جهت ایجاد آن قدم برداریم.
در کتاب استند اوت، من به کر آندرسون (Kare Anderson) یکی از ژورنالیست هایی که جایزه Emmy را کسب کرده است، اشاره کرده ام که هدایت دو گروه از افراد خلاق و مبتکر را بیش از بیست سال است که ادامه داده است. این روزها با تلاش های کمتری می توان به نتایج بزرگتری دست یافت. آندرسون می گوید که تاثیر این گروه بر زندگی شخصی و حرفه ایش بسیار چشمگیر و اساسی بوده است. «وقتی یادداشت هایی را که قبلا نوشته مرور می کنم، به این نکته می رسم که این روش چه قدر ما را تغییر داده است». آندرسون با ایجاد ساختار، نیروی مثبتی در زندگی اعضای تیم خود ایجاد کرده که بیش از دو دهه است به این فعالیت ادامه می دهند. در این مقاله به مورد کاوی آندرسون اشاره می گردد.
بیشتر بدانید:
آرایش ایده آل گروه خود را شناسایی کنید. ابتدا لیستی از افرادی را تهیه کنید که به حضور آنها تمایل زیادی دارید. بسته به ترجیح شما، این گروه می تواند ترکیبی از افراد با حرفه های مختلف (تا به شما دید بیشتری از رشته های مختلف بدهد) یا افرادی از صنعت مشابه (تا دانش و تجربه خود را با آنها مبادله کنید) باشد. در مورد دوم، رقبا را به گروه خود دعوت نکنید تا افراد در بیان نظرات خود، راحت باشند. آندرسون می گوید، تنوع در این چارچوب می تواند ارزش بیشتری ایجاد کند و شما می توانید بیشتر رشد کنید.
اعضای گروه خود را هوشمندانه انتخاب کنید. در دعوت کردن عضو جدید به گروه، به خصوص افرادی که کاملا با آن ها آشنا نیستید، عجله نکنید. همچنین اخراج فردی که عضو گروه شده است، نیز می تواند باعث رنجش زیادی برای او شود.
دعوت کردن از افراد جدید، ارزشمند است اما قبل از این که به طور رسمی آنها را دعوت کنید با آنها مختصری آشنا شوید و در موقعیت متفاوتی برای قهوه یا صرف ناهار دعوتشان کنید. در نهایت، با گرد هم آوردن اعضای مختلف فضای صحبت و گفت و گو را ایجاد کنید. بسته به این که گروه چگونه تشکیل می شود، مدیر گروه می تواند در عضویت افراد جدید تصمیم گیرنده نهایی باشد یا این که مشابه مورد آندرسون وقتی فردی تمایل به عضویت دارد، عضویت فرد جدید بین اعضا به رای گیری گذاشته می شود.
قوانین ایجاد کنید. خیلی اهمیت دارد که اعضای گروه به طور دقیق کارهایی را که باید انجام بدهند، بدانند. اشاره به هدف گروه و ارزش های آن نامزدهای بالقوه را نسبت به تصمیم گیری مطلع و قادر می کند تا نسبت به آنچه تمایل دارند، مشارکت کنند. قبل از هر چیز، شما از گروه می خواهید نسبت به تصمیم های بلند مدت متعهد باشند. گروه آندرسون از سه اصل پیروی می کند: حریم خصوصی، عدم پرداخت هزینه برای پیشنهادهای کسب و کاری که به همدیگر می شود (برای جلوگیری از روابط افراد صرفا بر مبنای گردش مالی) و سوم اینکه اگر فردی به گروهی متعهد می شود، باید تا آخر ادامه دهد. گروه می کوشد که برای هم گروهی های خود نیز فرصت ها و زمینه های شغلی را معرفی کند. ممکن است برخی اوقات از این قوانین هم در صورتی که مسائلی پیش نیاید، تبعیت نشود. و افراد در صورتی که موضوعی شخصی نباشد، در صحبت آزاد باشند یا مانند مدل اجرایی کسب و کار به ازای پیشنهاد پول دریافت کنند. مهم ترین اصل شفافیت میان اعضای گروه است.
ساختار ایجاد کنید. برای این که وقت گروه گرفته نشود، می توانید به صورت ماهانه (مانند گروه آندرسون) همدیگر را ملاقات کنید. وقتی شما ماهانه همدیگر را ملاقات می کنید، بیشتر آشنا شده و راحت تر صحبت می کنید. آندرسون اشاره می کند که ما با همدیگر ایده های خود را شفاف می گوییم، زیرا همدیگر را خوب می شناسیم و بازخورد صریح به همدیگر می دهیم. هر دیداری نیز ساختار خاصی دارد. گروه بر اساس نرم افزار اسکایپ (skype) به صورت ماهانه با همدیگر صحبت می کنند و در مورد کمک و مسائل با یکدیگر تبادل نظر می کنند. اعضا در مورد مسائلی مانند فرصت شغلی و یا اتفاقات خاص نیز انعطاف نشان می دهند و در تمام مدت با شنیدن صحبت ها، ارائه مشورت ها و به اشتراک گذاری منابع از هم حمایت می کنند.
۳ استراتژی شبکه سازی که برای پیشرفت شغلی به باید به کار ببندید
در شبکه سازی مهم نیست که چه چیزهایی میدانید، چه افرادی را میشناسید یا چه افرادی، شما را میشناسند. شبکه سازی بهمعنی زندگی بهتر برای شما است بهخاطر اینکه افرادی را میشناسید. اگر در فکر به مسیر شغلی آینده خود هستید یا میخواهید در شغل فعلی خود پیشرفت کنید، لازم است که ۳ استراتژی شبکه سازی زیر را در نظر بگیرید تا از فرصتهای حاصل از آن بیشترین منفعت را کسب کنید:
در سخاوت و بخشندگی نباید بهدنبال گرفتن امتیاز باشید
در کتاب یاغی (Insurgent)، دومین کتاب پرفروش از مجموعه سهجلدی سنتشکن (Divergent) نوشته ورونیکا راث (Veronica Roth)، درمورد روابط میانفردی ۲ رویکرد فکری دو شخصیت داستان یعنی پیتر و توبیاس ارائه میشود:
رویکرد ۱: پیتر از فکر اینکه به فرد دیگری بدهکار است، بیمار شده و معتقد است که مردم فقط به ۲ دلیل کاری را برای شما انجام میدهند: یا آنها معمولا در عوض کاری که انجام میدهند، خواستهای دارند یا احساس میکنند که به شما بدهکار هستند. پیتر آدم بدبینی است و فکر میکند که هر کاری را که دیگران در روابط با او انجام میدهند، برای سود خودشان است و بهدنبال کسب امتیاز هستند. او بهشیوه «برد_برد» فکر نمیکند و اعتقاد دارد که در هر مسابقهای فقط یک نفر پیروز میشود.
رویکرد ۲: در سمت دیگر، توبیاس اعتقاد دارد که دلایل دیگری نیز وجود دارند که مردم بهخاطر آنها به یکدیگر کمک میکنند و فقط به ۲ دلیلی که در قسمت بالا ذکر شدند، این کارها را انجام نمیدهند. برخی اوقات آنها این کارها را انجام میدهند، زیرا شما را دوست دارند. این مفیدترین، هوشمندانهترین و صادقانهترین رویکردی است که شما میتوانید در روابط حرفهای خود داشته باشید. برای کسب امتیاز، نباید بازی کنید. شبکه سازی، بازی نامحدود و بیانتهایی است که نباید بهمنظور پیروزی وارد آن شوید. در واقع ما بهخاطر خود بازی است که این کار را ادامه میدهیم. در این فرایند، بدون توجه به امتیازی که خودمان کسب میکنیم، سعی میکنیم تا همه بخشها و افراد درگیر، رشد کنند و ارتقا یابند.
درنظرگرفتن این رویکرد برای روابط بسیار مسرتبخش است. این یک رویکرد کمالگرایانه است که انتظار داشته باشیم که هر رابطهای برایمان امتیازی داشته باشد و در زندگی واقعی چنین روشی هیچگاه پابرجا نبوده است؛ پس بهجای اینکه تلاش کنیم تا در روابط مبادله کنیم، بکوشیم تا آزادانهتر و راحتتر به دنیای روابط پا بگذاریم و به بیش از حد به پیچیدگی روابط بینفردی فکر نکنیم. میتوانیم تفکر امتیازگرفتن در روابط را از بین ببریم و این واقعیت را بپذیریم که هیچکسی در روابط پیروز نمیشود و سخاوت، بخشندگی و قدردانی را بدون درنظرگرفتن سایر مسائل، به دیگران هدیه دهیم. به یاد داشته باشید که تفکر امتیازی، فقط جریان فرصتهای جدید را مسدود میکند. رابطهای که بر پایه امتیازات استوار باشد، بهتدریج نابود خواهد شد.
سؤالی که باید از بپرسید
تا چه اندازه در روابط خود به این موضوع فکر میکنید که چه کسی بیشتر سود میبرد و چه کسی بیشتر قربانی میشود؟
این کار را انجام دهید:
در رویداد بعدی که فرصت دارید شبکه سازی کنید، پشت کارتهای ویزیت هریک از افراد، پیام کوتاهی بنویسید درباره کارهایی که شما میتوانید برای کمک به آنها انجام دهید. روز بعد ایدههای خود را برای هرکس از طریق ایمیل ارسال کنید. به دیگران تا میتوانید نیکی کنید؛ این استراتژی شبکه سازی حتما به کار شما خواهد آمد.
در تعامل با دیگران، بهدنبال کشف چیزهای جدید باشید
گروه كولترن (Coltrane) بهدلیل نواختن آهنگهای جاز مشهور بودند. آنها سعی میکردند در آهنگهای خود چیزهای جدیدی را ارائه دهند. این گروه هرگز موسیقی را تکرار نمیکردند و این، علت زیبایی آهنگهای جاز آنها بود. همین مسئله در فرایند شبکه سازی نیز صادق است. در شبکه سازی باید بهدنبال گزینههای جدید، کشف و رشد باشیم؛ چشمهای خود را برای دیدن شگفتیهای جدید کاملا باز نگه دارید و هنگامی که با دیگران هستید، بکوشید تا موارد جدیدی را در آنها کشف کنید.
دانشمندان علوم اعصاب، درباره این مسئله بسیار تحقیق کردهاند و اثبات میکنند که مغز انسان از كسالت متنفر است و موارد شگفتانگیز را دوست دارد. مهم نیست که به شگفتیها علاقه داشته باشید یا خیر؛ بهطور کلی، معمولا اتفاقات خوب غیرمنتظره برای افراد، جذابتر از رخدادهایی هستند که پیشبینیپذیرند. غافلگیرشدن، احساسی است که ما در این لحظات تجربه میکنیم. اگر خود را متعهد کنیم که بهدنبال گزینههای جدیدی باشیم، ناخودآگاه این اتفاق برای ما رخ خواهد داد و فرصتهای بسیاری به دست خواهیم آورد تا در موقعیتهای مختلف شگفتزده شویم.
هر دیدار جدیدی، فرصتی است برای اینکه بتوانیم به دیگران نزدیکتر شویم. این احتمال وجود دارد که در طول زمان ارتباط، تغییراتی ایجاد شود؛ همچنین باید یاد بگیریم که نیازهای کسبوکار هریک از افراد تغییر میکند و لازم است که یکدیگر را درک کنیم. این موضوع، یک حرکت شجاعانه در مسیر رشد فردی است. بهعنوان یک استراتژی شبکه سازی ضروری است که به نسیمهای تازه دل ببندیم و بکوشیم تا در طول زمان، طرحها و تصاویر مختلف هریک از افراد را مشاهده کنیم.
سؤالی که باید از بپرسید
چه تعداد از روابط شما، در حدی عدم قطعیت دارند که به زندگیتان تبوتاب میبخشند و در شما احساس شگفتی به وجود میآورند؟
این کار را انجام دهید:
دفعه بعد که با همکار خود ناهار میخورید، ببینید که آیا میتوانید زودتر از او غذایتان را تمام کنید؛ یعنی سعی کنید بیشتر سؤال کنید و کمتر حرف بزنید.
چه کارهایی را ظرف ۵ دقیقه میتوانید برای دیگران انجام دهید که زندگی آنها را تغییر دهند
تهیه فهرستی طولانی، میتواند کار خستهکننده و آزاردهندهای باشد؛ بهویژه اگر خیلی فروتن هستید، باید بکوشید تا موتور تواضع خود را خاموش کنید. از خود تصوراتی واقعی داشته باشید و صادقانه آنچه را که میتوانید ارائه دهید، ارزیابی کنید. دوستی دارم که از مشتریان خود میپرسد که چه کارهایی را میتوانند ظرف ۵ دقیقه انجام دهند که زندگی افراد را تغییر دهند. به چند دلیل این سؤال، بسیار فوقالعاده است؛ اول اینکه فعل خواستن را صرف میکند و محرکی است برای پاسخی عملگرا، مهارتمحور و بینفردی؛ این کار، شما را مجبور میکند تا درباره تجربیات گذشته خود و همچنین لحظاتی فکر کنید که کارهای مهمی را انجام دادهاید که روی افراد عمیقا تأثیر گذاشتهاند؛ مورد دوم، محدودیت زمانی است؛ فقط با ۵ دقیقه زمان صرفکردن، میتوانید بر مهارتهای کاربردی خود تمرکز کنید؛ در نهایت مورد سوم، پرسش درباره تغییر زندگی افراد، تمرینی ذهنی است که در آن اجازه انجام فعالیت دیگری را ندارید و در موضوع عمیق میشوید.
سؤالی که باید از بپرسید
چه کاری میتوانید ظرف ۵ دقیقه انجام دهید که زندگی یک نفر را تغییر دهد؟
همه ما در زندگی شخصی خودمان، در هر دو طرف این معادله قرار داشتهایم. افراد، دوستان و هنمکارانمان طبق مشاهداتی که داشتهاند، به ما بازخوردهایی را ارائه دادهاند، از ما مواردی را پرسیدهاند و استراتژیهایی را نشانمان دادهاند که بهمعنای واقعی، مسیر زندگی ما را تغییر داده است. در جهت عکس آن نیز با افراد مختلفی دیدار داشتهایم که در پایان توانستهایم مسیر زندگی آنها را تغییر دهیم.
هر دوی این تجربیات، بسیار انسانی هستند و باعث میشوند تا زندهبودن را احساس کنید و در برابر احتمالات مختلف زندگی قرار بگیرید. قسمت مهیج داستان، این است که همه ما میتوانیم در این تجربیات حضور داشته باشیم، البته اگر علاقهمند باشیم که محبت دیگران را دریافت کنیم و تا حد امکان به دیگران نیز مهر و محبت هدیه دهیم. مهم نیست که تا چه اندازه مفید هستیم؛ گاهی اوقات طول میکشد تا ارزشهای خود را بشناسیم. اگر میخواهید که نسبت به تواناییهای برتر خود، احساس بهتری به دست آورید، سؤال کنید و به پرسشهای دیگران نیز پاسخ دهید.
این کار را انجام دهید
هفته بعد، به ۵ نفر از همکارانتان ایمیل بفرستید و درمورد ارزشهای خود سؤال کنید. این موضوع به شما کمک میکند تا نسبت به تواناییهای خود برای پیشرفت شغلی، درک بهتری را به دست آورید. به یاد داشته باشید که استراتژی شبکه سازی این نیست که تنها در گروههای مختلف حضور داشته باشید، بلکه باید با افراد دیگر زندگی کنید.
از امروز از کسب امتیاز خودداری کنید؛ با کنجکاوی اطلاعات جدیدی را کشف کنید و بیندیشید به اینکه در زمانهای کوتاه، چه نوع ارزشی را میتوانید به دیگران ارائه دهید.
منبع: topresume.com و Harvard Business Review
شما این جلسه از شبکهسازی را مطالعه کردهاید.
برای ثبت این جلسه و مطالعه کامل دوره، وارد شوید.
دیدگاه